به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، دومین پیشنشست همایش بینالمللی «کانت و جهان معاصر» به همت انجمن علمی دانشجویی فلسفه دانشگاه تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران و مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در تالار اقبال آشتیانی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، برگزار شد.
سیدحمید طالبزاده، استاد تمام گروه فلسفه دانشگاه تهران بهعنوان سومین سخنران این جلسه با عنوان «مابعدالطبیعه به منزله علم» بحث خود را ارائه کرد و گفت: آرمان کانت مابعدالطبیعه به منزله علم است. کمااینکه عنوانِ فرعی کتاب تمهیدات «مقدمهای برای هر مابعدالطبیعهای که در آینده بهعنوان علم عرضه شود» است. کانت دیباچه «نقد عقل محض» را اینگونه آغاز میکند: «اینکه آیا بحث و فحص شناختهایی که در حوزه کاری عقل جای دارند در طریقِ مطمئن علم پیش میرود یا نه، به آسانی با نظر به ارمغان آن قابل ارزیابی است. زیرا اگر علمی پس از آمادهسازیها و مقدمهچینیهای بسیار به محض اینکه نزدیک است به هدف برسد از پیشروی باز ماند یا برای رسیدن به هدف غالباً ناگزیر شود عقبگرد کند و راهی دیگر به سوی هدف، در پیش گیرد یا اگر دستاندرکاران مختلف این علم نتوانند در شیوهای که آنها را به هدف مشترک خود میرساند همآواز شوند. در این حالت میتوانیم یقین کنیم که چنین مطالعهای هنوز بسی دور از آستانه طریقِ مطمئن علم است؛ بلکه صرفاً کورکورانه یا کورمال کورمال گام برمیدارد. پس این خدمتی است در حق عقل اگر بتوانیم طریق مطمئنی را که عقل میتواند در آن سیر کند پیدا کنیم ولو آنکه ناچار شویم بسی چیزها را که پیش از این بیتأمل در شمار اهداف پذیرفته بودیم، بیثمر دانسته و به دور افکنیم». جانمایه سخن کانت در اینجا که تمام بیان کانت در عقل محض را در بر میگیرد، این است که فلسفه چگونه میتواند به طریقِ مطمئن علم گام بگذارد.
طالبزاده در ادامه گفت: وقتی صحبت از شناختهای حوزه کارِ عقل میشود، چنانکه دکتر غفاری گفتند همان علوم برهانی یا علوم نظری است. علوم نظری مشتمل است بر منطق، علم طبیعی، علم ریاضی و فلسفه اولی. علم یا شناختِ عقلی یک سفرِ به سوی حقیقت است. اساساً تمام فعالیتهای شناختی عقل برای حصول حقیقت است؛ بنابراین مقصد شناختِ عقلی هر چه باشد، شناخت حقیقت در آن حوزه بهخصوص است. پس ما با یک سفر سر و کار داریم. سفر کردن دو جور است. یک وقت سفری است که مسافر حرکت میکند اما راه به سوی مقصد برای او روشن نیست. میخواهد به مقصد برسد اما راه برای او روشن نیست. بنابراین وقتی حرکت میکند دچار آزمون و خطا میشود. میداند چه میخواهد اما راه را پیدا نمیکند. اما مسافری هم داریم که قدم در راه میگذارد و از پیش مسیرِ سفر را در اختیار دارد. چنین مسافری در راهِ مطمئن قدم میگذارد.
او ادامه داد: کانت از چنین چیزی حرف میزند. او میگوید علم طریق مطمئنی دارد. این یعنی نقشه سفر از قبل نزد مسافر حاضر است. صحبت از پیشینی در کانت به معنای ادق کلمه این است. یعنی مسیری که نقشه آن مسیر از پیش نزد مسافر حاضر است. این است که کانت میگوید در تاریخ چنین چیزی نبوده که مسیر علم از پیش معلوم باشد. یک وقت مسافر، مسافر آفاقی است. یعنی مسافر زمینی است و میخواهد از نقطهای به نقطه دیگر برود. وقتی میگوییم نقشه در اختیار او قرار دارد یعنی یک نقشه متعین مکانی که در آن فراز و نشیبها نشان داده شده است. بنابراین نقشه جغرافیایی، نقشه متعین است. اما علم سفر جغرافیایی یا سفر آفاقی نیست بلکه علم سفر انفسی است. بنابراین آن نقشه اگر هست، نقشهای تاریخی است. چراکه علم از همان اول که به مقصد نرسیده بلکه به سوی مقصد در حرکت است. مسیر، مسیری است که به نحو زمانی باید طی شود. به همین دلیل کانت میگوید طریق مطمئن علم، طریق پیشرفت بیپایان است. یعنی زمانی و تاریخی است.
طالبزاده با طرح این پرسش که چطور میشود نقشه راهِ یک مسیرِ انفسی یعنی یک مسیرِ تاریخی، از پیش نزد عالم حاضر باشد؟، گفت: تا این مطلب را متوجه نشویم کانت را نمیفهمیم. کانت میگوید در قریب به ۱۵۰ سال اخیر، علم طبیعی با یک انقلاب به مسیر مطئمن علم وارد شد. اما او میگوید مابعدالطبیعه وارد این مسیر نشده، چرا این اتفاق افتاده است؟ باید به مابعدالطبیعه کلاسیک نظر کنیم و ببینیم چه اتفاقی افتاده و مقصود کانت چیست. مابعدالطبیعه کلاسیک عبارت است از یک سامانهای از مفاهیم انتزاعی. مفاهیم انتزاعی از نسبتهای وجودی اعیان به دست میآیند. یعنی اعیان نسبتهای وجودیای با هم دارند و فلسفه کلاسیک این نسبتها را انتزاع میکند و به این انتزاعات یک سامانه میدهد که اسم آن متافیزیک است. این سامانه، سامانهای خودبسنده است. به این سامانه از مفاهیم، سامانه معقولات ثانی فلسفی میگویند. یعنی از وجودِ موجود و نحوه وجودِ موجود انتزاع شدهاند.
او ادامه داد: این سامانه خودکفا اگرچه میتواند مقدمتاً بر حس استوار باشد اما حس و دریافتهای حسی برای چنین سامانهای صرفاً گذرگاه است. وقتی فلسفه به آن سامانه از مفاهیم و معقولات ثانی دست پیدا کرد، دیگر به عنوان یک علم تام بر خودش استوار است. به همین دلیل ابنسینا و دیگر فیلسوفان اسلامی به واسطه تقدم و خودبسندگی این علم، به آن ماقبلالطبیعه میگویند. اما دریافتهای حسی، امر انضمامی هستند. یعنی حس از طریق ارتباط بیواسطهای که دستگاه حسیِ بشر با خارج دارد به نحو انضمامی دریافت میکند. پس دریافتهای حسی انضمامی هستند درحالی که آن سامانه مفاهیم معقولات ثانی، انتزاعی هستند. حالا علم چگونه ممکن میشود؟ علم عبارت است از اینکه این دستگاه خودبسنده انتزاعیِ معقولات ثانی بتواند این دریافتهایی که از بیرون و با رجوع به طبیعت، یعنی امور انضمامی و دریافتهای انضمامی، به دست میآیند را تبیین کند. تبیین شود یعنی چه؟ یعنی ضرورت و کلیتِ آن احراز شود. تا پشتوانه متافیزیکی و سامانه معقولات ثانی پشتِ دریافتهای حسی نباشد، توجیه نمیشود.
این استاد و پژوهشگر فلسفه در ادامه اظهار کرد: سامانه معقولات ثانی فلسفی که با نظر به نسبتهای وجودیِ نفس الامری به دست آمده یک محور کلی دارد که تمام آن معقولات ثانی حول این محور مطرح میشوند و آن «علّیت» است. تمام علوم برهانی متکی به علّیت هستند. کل نظام متافیزیک، یعنی نظام صدور عالم از واجبالوجود تا عالم ماده همه بر اساس ارتباط علّیت استوار است. بنابراین ستونِ خیمه این دستگاه اصل علّیت است. اصل علّیت، یک اصل صددرصد عقلی است. پس در تاریخ متافیزیک با دو چیز سر و کار داریم؛ یک سامانه انتزاعی و یک دریافتهای انضمامی.
طالبزاده ادامه داد: کانت میگوید این ستون خیمه یعنی اصل علّیت به وسیله هیوم فرو ریخته است. ما نباید تصور کنیم که هیوم اصل علّیت را در تجربه میجسته و بعد آن را پیدا نکرده است. او به سراغ حیث عقلی علّیت رفته است. پس علّیت را از نظر عقلی ویران میکند. من کاری به درست و غلط بودن این ماجرا ندارم بلکه داستان را روایت میکنم. اگر اصل علیت به نحو عقلی ویران شود یعنی متافیزیک به عنوان سامانه خودبسندهای از معقولات ثانی فلسفی ویران شده است. کانت میگوید با هیوم، متافیزیک کلاسیک فرو ریخته است و فرقی میان ارسطو و دکارت در این ماجرا وجود ندارد چون همه این نظامها بر اساس اصل علّیت ساخته شدهاند.
او افزود: کانت میگوید وقتی اصل علّیت فرو ریخت، علم ناممکن میشود. یعنی ما دیگر علم تجربی، طبیعی و مابعدالطبیعی نداریم. اگر به ریاضی هم رجوع کنیم و بگوییم ضرورتهای این علم منطقی است، این توافق ذهن با ذهن است و بحث دیگری است. بنابراین با فروریختن اصل علّیت نظام علم و متافیزیک اساساً از بین میرود. او میگوید انقلاب دیگری نیاز است که بر اساس آن ما به نقطهای برویم که آن نقطه مجدداً امکانِ احراز علم باشد. آن نقطه کجاست؟ کانت میگوید آن نقطه ذات عقل است و باید به ذات عقل برگردیم. اما چگونه برگردیم، مگر کار عقل انتزاع و درک کلیات نیست؟ انقلاب باید در ذاتِ عقل صورت بگیرد. این انقلاب کپرنیکی است که کانت میگوید. انقلاب کپرنیکی یعنی عقل دیگر کاشف، بهدستآورنده و تابعِ موجود به ما هو موجود نیست.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران بیان کرد: انقلاب کپرنیکی یعنی عقل در ذاتِ خودش قانونگذارِ هستی است، این غیر از این است که قانون را کشف کند؟ او میگوید تا عقل به نحو قانونگذار احراز نشود امکانِ هیچ علمی وجود ندارد. این، آن مطلبی است که در تاریخ فلسفه نبوده است. این نبوده که عقل به مثابه قانونگذار تلقی شود. قانونگذار بودن عقل یعنی همهچیز باید به ذاتِ عقل برگردد. ذاتِ عقل به این شکل احراز میشود. کانت میخواهد بگوید تمام تاریخ فلسفه، تاریخ فرعی بودنِ مفهوم عقل است. تاریخ فلسفه عقل را نفهمیده است بلکه من آن را میفهمم. حالا اگر عقل قانونگذار شد بنابراین ما با یک سیستم سر و کار داریم. چون قانونگذاری سیستماتیک است. پس علم به یک سیستمِ قانونگذاریِ پیوسته ارگانیک مبدل میشود. این معنای از علم برای اولین بار در تاریخ فلسفه با کانت امکانپذیر شد.
طالبزاده درباره تعریف کانت از فلسفه، گفت: بنابراین فلسفه عبارت است از قانونگذاری سیستماتیک عقل. این میشود راهِ مطمئن علمی. حالا عقل از پیش خودش قانون میگذارد و قانون میگذارد و …، و این قوانین پایانناپذیر است. طبعاً برای چنین قانونگذاریای باید از نفسالامر اعراض کند. چون نفسالامر تابع ما نیست. بنابراین برای چنین انقلابی از نفسالامر اعراض میکند و میگوید ما هیچ راهی به نفسالامر نداریم. چون اگر راهی پیدا میشد همان اصل علّیت مطرح میشد و اصل علّیت توسط هیوم فروپاشید.
او گفت: پس مابعدالطبیعه به منزله علم، سیستمِ بنیادین قانونگذارِ ارگانیک سیستماتیک عقل است. کانت بهطور ابتدایی در «نقادی عقل محض» به بحث حرکت فلسفه در مسیر علم مطمئن رسیدگی میکند و میگوید این چیزی که من گفتم تمام مطلب نیست و حالا باید نظام فلسفه و متافیزیک بر این اساس که من میگویم تأسیس شود. او در جمله آخر نقادی میگوید «ای دوستان و خوانندگان که با من همراهید امیدوارم حرف من را بفهمید و با من مشارکت کنید و من امیدوارم تا این قرن پایان پیدا نکرده چنان مابعدالطبیعهای تأسیس شود». او هگل را پیشبینی کرد و گفت به زودی کسی پیدا خواهد شد که این نظام را محقق خواهد کرد. جهان بر اساس چیزی که کانت میگوید اداره میشود و این سیستم مستقر است. علم و متافیزیک اینگونه کار میکند. ما باید سنت خود را در نسبت با سیستم مستقر دوباره به سخن دربیاوریم.
نظر شما