سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، محمدصادق علیزاده: «از نظر فیزیکی و سیاسی یک غول بود. یک رهبر فوقالعاده که اخلاق بدوی را گرفت و آن را در فرقه اسلام وهابی پیچید.» اینها توصیفی است که رسانه امریکایی نشنالاینترست از عبدالعزیز آلسعود دارد. کسی که در ربع اول قرن بیستم، قبایل ناهمگون شبهجزیره عربستان را به هر طریق ممکن کنار هم قرار داد تا از تصویر جورچینی که از پیوند این قبایل در ظاهر ناهمگون پدید میآید کشوری متولد شود که امروز به نام عربستان سعودی میشناسیم. کشوری که حداقل برای ایرانیها نامی آشناست. رقیب منطقهای ایران که هرچند در همۀ سالهای اخیر روابطش با همسایۀ فارسزبان شمالشرقی بالا و پایینهایی داشته اما همیشه در یک رقابت دائمی با ایران بوده است.
فارغ از اینکه ما بهعنوان یک مخاطب ایرانی چه موضعی نسبت به عربستان سعودی داشته باشیم اما نمیتوان منکر این موضوع شد که عربستان سعودی نه تنها در جهان اسلام و منطقه بلکه در دنیا هم کشور مهمی محسوب میشود. این کشور نه تنها میزبان دو مکان مقدس مسلمانان است بلکه داعیۀ رهبری جریان اهلسنت را هم در جهان اسلام دارد. همۀ اینها سوای این موضوع است که این کشور متحد اصلی غرب و ایالات متحده امریکا در منطقه محسوب میشود. به همین جهت هم شناخت دقیق و جزئی از این کشور و تاریخ و ساختار سیاسی این کشور بخشی از شناخت غرب آسیا محسوب میشود.
به گفتۀ نشنالاینترسنت در نشناختن عربستان سعودی و بنیانگذارش همین بس که در عنوان کتاب عبارت ابنسعود منعکس شده که به معنای «پسر سعود» است اما در عربستان سعودی این فرد به عبدالعزیزبنسعود معروف است. به تعبیر این رسانه، مولفان کتاب به جهت رعایت حال مخاطب غربی ظاهراً تسلیم نامی شدند که بریتانیاییها به او اختصاص دادند. اینجاست که «بنسعود؛ جنگجوی صحرا و معمار پادشاهی عربستان» اهمیت خودش را نشان میدهد. یک خواننده انگلیسیزبان بعد از مطالعۀ کتاب ناظر به همین موضوع چنین نوشته است: «این بهترین منبعی است که عموماً در مورد تاریخ اولیه خاندان سعودی در قرن ۱۸ و ۱۹ در دسترس است یعنی زمانی که جنبش وهابی منشاء ایجاد کشور عربستان سعودی شد. این کتاب بیش از یک بیوگرافی ساده از ابن سعود است که البته زندگی شگفتانگیز و جسورانهای داشت. کتاب یک اثر ارزشمند در آداب و رسوم و سیاست عربستان از اواخر قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم محسوب میشود.»
و اما مولفان عجیب کتاب
مولفان کتاب هم به اندازۀ خود سوژه جالب و شگفتانگیزند. روی کتاب نام دو نفر بهعنوان مولف و پدیدآورنده ذکر شده: مایکل دارلو و بارابارا بِرِی. جالب است بدانید که این دو نفر نه پژوهشگر تاریخ هستند نه استاد دانشگاه و آکادمیسین. دارلو یک تهیهکنندۀ و نویسنده تلویزیونی است که سالهای برای رادیو و تلویزیون انگلیس کار کرده است. او موفق به کسب جوایز متعددی هم برای کارهایش شده از بفتا تا گرمی! برای سلطان عمان هم فیلم مستند ساخته و در ادامه هم کتابی با عنوان آخرین گوشۀ عربستان منتشر کرده. خانم بری دیگر مولف کار هم از این قاعده مستثنی نیست.
خانم باربارا که البته حدود ۱۴ سالی است راهی دیار باقی شده مترجم و منتقد و فیلمنامهنویس و البته از کسانی بوده که به مانند دارلو کارش را با بیبیسی آغاز کرده. بنیانگذار عربستان سعودی و پدر پادشاه فعلی این کشور، مایکل و بارابارا را به یک پروژۀ مشترک رساند. باربارا در سال ۱۹۷۵ برای نوشتن یک فیلمنامه دربارۀ زندگی ابنسعود وارد تحقیق و همکاری با پروژه شد. فیلنامهای که البته ظاهراً تا لحظۀ نگارش این سطور به تولید فیلم ختم نشد و به بایگانی سپرده شده. این شکلی شد که مایکل دارلو و باربارا بری اطلاعات خودشان را در کنار هم گذاشتند تا تصویری از ابنسعود بسازند؛ رهبری که از بیابانهای عربستان مرکزی برخاست. کتاب در شبکه اجتماعی گودریدز که محل گپ و گعدۀ کتابخوانان از اقصی نقاط مختلف دنیاست امتیاز بسیار بالای ۴.۲ را از ۵ کسب کرده که امتیاز بالایی محسوب میشود. بررسی وضعیت استقبال از کتاب در سایت آمازون هم به نتیجۀ مشابهی ختم میشود: ۴.۴ از ۵.
تنه به تنۀ قصه
با وجود آنکه نسخۀ انگلیسی کتاب سالها قبل منتشر شده اما نسخۀ فارسی آن در ۱۴۰۲ راهی بازار نشر ایران شده. از همین جهت هم کمتر در رسانههای فارسی دربارۀ آن جرف زده شده است. همۀ اینها اما نشانۀ کماهمیتی این اثر نیست. کتاب ترجمۀ روان و بدون مشکلی دارد. نکتۀ مهم دیگر آنکه مولفان سعی کردهاند به زبان روایی، مادۀ سخت تاریخ را بازگو کنند. به همین جهت هم سیر تاریخی آن توی چشم نمیزند. همچنین به همین جهت هم کتاب به سمت گزارشی نرم از تاریخ میل میکند که زبان آن را به زبان یک اثر قصهگو تبدیل میکند. «بنسعود» شخصیت عبدالعزیز آلسعود که علاوه بر بنیانگذار بودن کشور عربستان سعودی، پدر ملکسلمان پادشاه فعلی عربستان هم محسوب میشود وسط میدان قرار داده و سایه به سایه او و اقداماتش را دنبال میکند.
از زمانی که کودکی بیش نبود و بهدلیل رقابت بر سر حکمرانی محل، خانه و کاخشان محل تاخت و تاز رقیب محلی در شمال ریاض قرار گرفت و بنسعود به همراه دیگر اعضای خانواده مجبور به هجرت به کویت و حاشیه جنوبی خلیج فارس شد تا دمخور بودنش با جکمران وقت کویت و آشنایی با مامور سیاسی سفارت بریتانیا در کویت و تبدیل شدنشان به رفقای گرمابه و گلستان و در ادامه هم پیمان دو جانبه با علمای وهابی منطقه و نزاع با رقبای داخلی عربستان مرکزی و غلبه بر دیگر قبایل و قوی شدن ارتباطات با بریتانیا علیه امپراطوری عثمانی و فتح حجاز و در نهایت هم کشف نفت و آغاز دوران عصر ارتباط سعودی با ایالات متحده امریکا و مقامات کاخ سفید که سنگ بنای رابطهای را گذاشتند که تا امروز هم ادامه داشته است.
یک نکتۀ دیگر آنکه کتاب با همۀ ارزشمندی اما سمپات ملایم مثبتی نسبت به شخصیت عبدالعزیز دارد. به همین جهت هم تعامل عبدالعزیز و سلسلهای که بنیانگذاری کرد با دیگر فرق اسلامی داخل شبهجزیرۀ عربستان و اعمال سختگیریهای خشن نسبت به آنها یا روایت نشده یا ملایم شده. موضوعی که البته برای مخاطبی که کتاب را مطالعه میکند تا حدی قابل لمس و حس است. از این جهت اما باید رعایت جانبداری ملایم اثر نسبت به سوژۀ خود را در نظر داشت اما این نقد هم چیزی از رزشمندی کلی کتاب کم نمیکند.
کتاب «بنسعود؛ جنگجوی صحرا و معمار پادشاهی عربستان» به قلم مایکل دارلو و باربارا بری و ترجمۀ خوب کیهان بهمنی و به سعی انتشارات کتابسرای تندیس راهی بازار نشده است.
نظر شما