به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «گمشده به باغ شازده میرود» اثر شادی عنصری در قسمت جدید دوشنبههای به وقت کتاب که به همت دفتر ادبیات داستانی مرکز آفرینشهای ادبی برگزار میشود مورد بحث و گفتوگو قرار خواهد گرفت.
این برنامه با میزبانی حمید بابایی از فعالان حوزه کتاب دوشنبه ۲۸ آبان راس ساعت ۱۶ در محل سالن مهرداد اوستای حوزه هنری برگزار میشود.
قسمت جدید دوشنبهها به وقت کتاب، با حضور نویسنده کتاب همراه خواهد بود و علاقه مندان میتوانند در این برنامه حضور پیدا کنند و از فرصت گفتگو با نویسنده و بررسی کتاب بهرهمند شوند.
کتاب «گمشده به باغ شازده می رود» برابر با یک مجموعه داستان کوتاه و معاصر و ایرانی است. ۱۴ داستان در این کتاب قرار گرفته است. عنوان برخی از این داستانها عبارت است از «بارداری ضمنی»، «راز بذر درختها»، «تکهٔ گمشدهٔ پازل»، «عروسی باغ شازده» و «مردی که مجسمه شد».
برشی از کتاب
«حالا حتی یک ربع فاصلهٔ بین کلاسها را هم آن پایین نمیمانم. همین که زنگ میخورد میآیم بالا روی ایوان و جلوی در اتاقم مینشینم. توی کلاس هم سعی میکنم تا آنجا که ممکن است از او و موهای بورش فاصله بگیرم. ظاهراً داوطلب شدهام برای تدریس به بچههای معلول، اما هندیها خیلی هم سختگیر نیستند. همین که موقع ناهار مسئولیت غذا دادن به یکی دو تا از بچهها را به عهده بگیرم کافی است. با چپاتی۱ برایشان لقمه میگیرم و میگذارم توی دهانشان. گاهی هم میگذارم توی دهان خودم. و این میشود ناهارم. بیشتر اوقات بامیهٔ حلقهحلقه شده است که با رب گوجه و پیازداغ تفتش دادهاند، گاهی هم با سیبزمینی نگینی. انگار فصل بامیه است. به هر حال بهتر از دالهایشان است که اغلب نمیفهمم چی تویش است و آنقدر تند است که اشکم درمیآید. امروز چون به نیناد غذا میدادم اوضاعم بهتر بود. دالش اصلاً تند نبود، تازه برنج هم داشت. چند تا نان اضافه هم آورده بود که با حرکات سر و گردن بهم فهماند که برای من است. شاید چون خانوادهٔ نیناد پولدارترند معلولیتش کمتر است. به دال اشاره کرد و روی کاغذ برایم چیزی کشید که شبیه مار بود. بعد دهانش را باز کرد و دستش را تندتند جلوی دهانش تکان داد و توی هوا علامت ضربدر کشید. فهمیدم چیزی که روی کاغذ کشیده فلفل بوده، نه مار. تمام این حرکات معنیاش این بود که به خاطر من نگذاشته توی غذا فلفل بریزند. دستم را مالیدم روی شکمم و لب و لوچهام را گرد کردم و سرم را تکان دادم،
نظر شما