سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۳ - ۱۲:۲۱
«عشق و حیات» در اراک روانه بازار کتاب شد

مرکزی– کتاب مجموعه داستان‌های کوتاه «عشق و حیات» تألیف «حوا خانی» همزمان با هفته کتاب و کتابخوانی پس از رونمایی و معرفی به بازار کتاب راه یافت.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اراک، کتاب مجموعه داستان‌های کوتاه «عشق و حیات» اثر حوا خانی شامل ۱۲ داستان کوتاه است که توسط انتشارات جهان آوا به قطع رقعی در شمارگان ۱۰۰ نسخه در پاییز سال جاری به زیور طبع آراسته و پس از رونمایی در هفته کتاب و کتابخوانی برای دسترسی علاقمندان به داستان‌های کوتاه در قفسه‌های کتابخانه‌ها نشست.

در پشت جلد کتاب مجموعه داستان‌های کوتاه «عشق و حیات» می‌خوانید:

«شیشه ماشین، بخار گرفته بود و فقط یکی از برف پاک‌کن‌ها کار می‌کرد، نه تیر چراغ برقی وجود داشت و نه، تا چند قدمی مان دیده می شد! تا چشم کار می‌کرد، تاریکی بود و ظلمت! درست سر پیچ رسیده بودیم که چشم‌هایمان با نور زننده‌ای بسته شدند…!»

۱۲ داستان کوتاه گنجانده شده در کتاب ۱۱۶ صفحه‌ای «عشق و حیات» شامل «بهای قرص نان»، «نجات یافته عشق»، «تولد سبز»، «معجزه»، «رفیق»، «کوچ پرستو »، «فکر بکر»، «کتاب فروش»، «قرار عاشقی »، «رد پای زندگی »، «خاطرات بارانی» و «شب شوم » است.

نویسنده در پاسخ به سوال خبرنگار ایبنا، که «اصولاً در مجموعه داستان‌ها ی کوتاه، نویسنده عنوان یکی از داستان‌ها را برای عنوان کتاب برمی‌گزیند، در حالی که عنوان برگزیده کتاب شما در فهرست عناوین عنوان داستان‌ها دیده نمی‌شود؟» گفت: بله معمولاً همینطور است. اما وقتی شما داستان‌های این مجموعه را بخوانید موضوع «عشق و حیات» را کاملاً در لابلای داستان حس می‌کنید و موضوع «عشق و حیات» در همه داستان‌ها موج می‌زند و احساس می‌شود. بر همین مبنا و نگاه واحساس عنوان کتاب را «عشق و حیات» برگزیدم.

«عشق و حیات» در اراک روانه بازار کتاب شد

برشی از سطور آخرین داستان کتاب را با عنوان «شب شوم» می‌خوانید:

«… هیچ قلبی نیست که در پی آرزوهایش باشد ولی رنجی نبرد، چون آرزوها بی پایان و دور از دسترسند و راه، راه دشواری است، دوست دارم چون که جهان – و هر آنچه در اوست– سعی کرد تا به تو برسم، به تو! … سپس کمی آشفته‌تر از آنچه که اندیشیده بود، رو به آسمان شد، می‌دانم، خدای من!..

با خوانش این جمله از کتاب، قلب زن کمی آرام گشت! کتاب را روی سینه‌اش گذاشت و چشم‌هایش را بست و در حالی که صفحات کاغذی را استشمام می‌کرد، از قلبش گذشت که چقدر خوب است که حضورت را کنارم احساس می کنم، خدای من! کم کم از صدای تازیانه باران که بی‌رحمانه به در و دیوار می‌زد کاسته شد و چشم‌هایش به خوابی آرام رفتند...

نور خورشید بر صورت زن منعکس شده بود و او را نوازش می‌کرد! مسیر خشک شده اشک روی صورتش و لبخندی ریز گوش لبش نمایان بود!

با صدای گنجشک‌های سحرخیز که به توت‌های قرمز هجوم آورده بودند از خواب بیدار شد! سرش را چرخاند و نگاهی به اطراف انداخت به طرف پنجره رفت و آن را باز کرد. دیدن جو آرام باغ برایش لذت بخش بود توجه اش به پرنده سیاهی که زیر پنجره به پشت افتاده بود، جلب شد! جغد پیر بر اثر طوفان و باران شدید، جان باخته و جایش را به پرندگان کوچک نغمه خوان باغ داده بود!

به گزارش ایبنا، «ملکه مادر»، «هویت پنهان»، «بانوی حوا» و «تقدیر» کتاب های در دست انتشار از نویسنده کتاب «عشق و حیات» است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها