در نشست نقد و بررسي مجموعه شعر «مردههاي حرفهاي» اثر علي محمد مودب، دبير پيشين جايزه ادبي تهران در سراي دايمي اهل قلم، محمد رمضاني فرخاني شعر او را شعر معترض اجتماعي از نوع عاشقانه خواند.
محمد رمضاني فرخاني نيز در اين نشست با بيان اين كه شعر مودب را از جانب شعر امروز ايران خطاب ميكند، گفت: شعر مودب، شعري اجتماعي و معترض است.
وي در ادامه با اشاره به اين كه كيفيت شعر، به سليقه مربوط مي شود و نسبي است، افزود: ولي از نظر زباني، ما شاهد نزديكي شعر مودب با زبان رسمي و رسانهاي هستيم.
شاعر «ژئوسيانس من» در توضيح روند شعر اجتماعي ايران گفت: در نيم قرن گذشته، شاهد نگاههاي مختلفي به حوزه شعر معترض و اجتماعي بودهايم. به طوري كه نگاه ما و موضعگيريهاي شاعران اجتماعي امروز با شاعران معترض دهههاي 30 و 40 تفاوت بسيار دارد.
وي با اشاره به اعتراض اجتماعي فروغ در شعرش، يادآور شد: ولي نقد اجتماعي فروغ با ضرورت و كاركرد معترضش، به نفع جان و جهان شاعرانه او مصادره شد.
فرخاني با ذكر نامهايي چون قيصر امينپور، يوسف علي ميرشكاك و علي معلم در شعر معترض امروز گفت: البته در شعر معلم، اين اسطورهها هستند كه نقش اساسي دارند و او از اين نظر گاه به شعر اجتماعي پرداخته است.
مسوول صفحه ادبي «يك هفتم» در روزنامه «توس» خراسان در دهه 70، با بيان اهميت عليرضا قزوه در شعر اجتماعي سالهاي اخير و شعر معروف «مولا ويلا نداشت» قزوه، خاطرنشان كرد: اين شعرها اكثرا در پي نشان دادن عدم تقسيم عادلانه ثروت و امكانات اجتماعي بودند.
وي سپس با اشاره به تفاوت ظريف نگاه عليمحمد مودب در مجموعه شعر «مردههاي حرفهاي» با نگاه معمول شعر معترض، تاكيد كرد: مودب در پي پاسخ به اين پرسش است كه چرا عشق، سهمبندي عادلانهاي ندارد. در واقع مودب به مسايلي اعتراض ميكند كه پيش از اين سابقه نداشته، يعني او به نابرابري در عشق اعتراض ميكند.
شاعر «اي شبلي عزيز! تو هم!»، با تصريح بر اين كه عدم توجه به اين حوزهها در شعر معاصر دو دهه گذشته، آلودگي ذهني شاعران و مخاطبان را نشان ميدهد، گفت: ولي بويي از ترجمه شعرهاي شاعران مطرح غرب، چون ريتسوس، نرودا، ناظم حكمت و لوركا نيز در شعر مودب به مشام ميرسد كه گويا، بدون توجه به پس زمينههاي آثار اين شاعران، مورد تقليد قرار گرفتهاند.
فرخاني با بيان اين كه شاعر، فيلسوفي است كه خود را تكثير ميكند، اضافه كرد: اگر بنياد كار فيلسوف، ديالوگ است، بنياد كار شاعر مونولوگي است كه آن قدر فربه و جاندار شده كه ديالوگنمايي ميكند. جهانيبيني فردي شاعر ميتواند افقهايي بسيار فراختر، ارزشمندتر و جذابتر از ديالوگ فيلسوف داشته باشد.
وي در ادامه تاكيد كرد: استفاده از دست آوردهاي شاعران بزرگ كشورهاي ديگر، نبايد بدون توجه به پسزمينههاي شكلگيري اين آثار صورت گيرد.
فرخاني "پسزمينه" را، مجموعه حيات تاريخي، فرهنگي، ادبي و زباني شاعر تعريف كرد و يادآور شد: با اين ترتيب پس از ترجمه، چندان چيزي از اين پسزمينه نخواهد ماند و تاثير پذيري از طريق ترجمه، ممكن است تبديل به يك تقليد سطحي از فرم شود كه آن فرم هم، نه فرم اصيل، بلكه فرم ترجمه شده است.
شاعر شعر بلند «اين پسرهاي كتاني» با اشاره به اين كه ما در ترجمه شعر، صورتها و فرمها را باز ميآوريم، غافل از اين كه اين صورتها برآمده از معاني خاص و پسزمينههاي ويژه حيات شاعر هستند، گفت: شاعر اگر استعلاي وجودي داشته باشد، فرديت خود و تاريخ قومي خود را رصد ميكند. در واقع در بعضي شعرهاي مودب ما انتظار افقي بلندتر و گستردهتر داريم.
اين شاعر با طرح اين ادعا كه "شعر امروز ايران فاقد شعراي بزرگ، و ادب امروز ايران فاقد فضلاي بزرگ است"، خاطرنشان كرد: وقتي شعراي بزرگي چون اخوان و فروغ و سهراب، و فضلاي بزرگي چون فروزانفر و همايي نباشند، شاعر امروز بايد خود را با چه كسي قياس كند تا انگيزه تلاش بيشترش شود؟ شاعر امروز به همين دليل وسواس ندارد.
فرخاني در ادامه ضمن يادآوري لحظههاي درخشاني در شعر مودب، بزرگترين مشكل او را در شعرش برآمده از عدم وسواس و دقت زباني و عدم توجه به زبان محاوره و زبان متون كهن، عنوان كرد و افزود: زبان در شعر مودب، پهلو به زبان رسمي و زبان رسانه ميزند. البته اكثر كساني كه در تاريخ شعر معاصر، به سرودن شعر اجتماعي شهره بودهاند نيز از زبان رسمي بيشترين بهره را بردهاند.
وي در پايان گفت: داشتههاي زباني زبان ثروتمند فارسي به علت ناديده گرفتن پسزمينههاي فكري در شعر مودب مغفول مانده است. در عين حال لحظههاي درخشان او در شعرش نشان از استعداد و توانايي بسيار شاعرانه دارد.
نظر شما