نقد سندی مومنی بر کتاب «پسر امپراطور یونجهبرها» که در جشنواره کتاب و رسانه حائز رتبه برتر شد، در شماره یازدهم فصلنامه نقد کتاب، پاییز 1395 به چاپ رسید، پسر امپراطور یونجه برها را نشر هوپا منتشر کردهاست.
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)سندی مومنی: «پسر امپراطور یونجهبرها» نوشتهفاطمه فروتن اصفهانی با تصویرگری ساناز باقرالعلومیزدانی در نشر هوپا منتشر شده است.
چکیده
پسر امپراطور یونجه برها، روایتی است در نکوهش ویژگیهای زندگی شهری. این روایت در تقابل با دنیای قصهها، کاستی های خود را بیش از پیش به رخ خواننده میکشاند.
در داستان دو شخصیت اصلی وجود دارد که هر کدام به نوعی ناخواسته وارد دنیایی شدهاند که برایشان بیگانه است؛ اما دست آخر آنها نیز جزیی از همین دنیا میشوند.
پسر امپراطور یونجه برها، برخی از شاخصههای زندگی مدرن را به تصویر میکشد: سلطه بر طبیعت، هژمونی پول، ارتباط بر مدار منفعت طلبی و مصرفگرایی. در این رهگذر میتوان تمایل افراد در دنیای مدرن را به قصهگویی و ابراز وجود هم دید. انسانهایی که هر کدام میخواهند در گذر زندگی شلوغ و پرسرعت و مکانیکی شهری، حرفی و یا به تعبیری قصهای برای گفتن ارائه بدهند؛ اما گوشی برای شنیدن نیست.
در داستان، با شکستن طلسم موقعیتی ایجاد میشود که دختر عتیقه(ماه پری) و پسر امپراطور یونجه برها بعد از سالها یکدیگر را در فضایی جدید ملاقات کنند و قصهشان را که ناتمام مانده بود، به سرانجام برسانند. نویسنده تلاش کرده است با پایانی باز و نگارش پایانهای احتمالی برای داستان، ذهن خواننده را بعد از اتمام اثر همچنان متوجه داستان نگه دارد.
کلید واژهها:
دنیای مدرن، سلطه بر طبیعت، مصرفگرایی، هژمونی پول، منفعت طلبی، شکستن طلسم و پایانبندی.
مقدمه
پسرامپراطور یونجهبرها در یک سطح قصد دارد تقابل دنیای سنت و مدرن را به تصویر بکشد و در سطحی دیگر نشان بدهد در دنیای امروز جایی برای قصهها نیست؛ این در حالی است که دو شخصیت اصلی داستان از قصهها حضور دارند و به دنبال یکدیگر هستند. و در نهایت در سطح سوم، داستان تمایل دارد به این نکته بپردازد که در دنیای امروز نیاز آدمها به قصهگویی وجود دارد. به بیانی دیگر گویا دنیای امروز با قصهگویی دنیای زیباتری خواهد شد.
زبان داستان از طنز بهره بردهاست و دختر عتیقه (ماه پری) در موقعیتهایی که با آن روبهرو میشود زندگی شهری را با تمام کم و کاستیهایش به نمایش میگذارد.
داستان با شکستن طلسم آغاز میشود. این آغاز با ورود ماه پری به شهر پیوند میخورد و از طرفی با پایانهای احتمالی راوی، در ظاهر به اتمام میرسد؛ چراکه پایان باز داستان به خواننده این امکان را میدهد که در ذهن خود داستان را ادامه بدهد. مسئلهی دیگری که در جملات پایانی داستان عنوان میشود ادعای راوی است در ارتباط با این موضوع که تنها نویسندهی داستانهای تخیلی است که از یک چیزهایی باخبر است و گویا سعی دارد به این نکته اشاره کند که نویسنده رازی را میداند و بقیه نمیدانند.
شکستن طلسم
داستان با شکستن طلسم آغاز میشود. ماه پری خوشحال از شکسته شدن طلسم به انتظار شاهزادهای است تا او را از چنگال دیو نجات بدهد:
« هرچه بود ماه پری با خوشحالی گفت: بالاخره طلسم شکست! پس من به زودی عروس خواهم شد.
اما هرچه انتظار کشید شاهزادهای برای نجات او نیامد.» (فروتن اصفهانی، 1395 ،8)
از شکستن طلسم میتوان دو معنا استخراج کرد که هر کدام زیر مجموعههای خود را بازگو میکنند:
نخست: قصهای روایت میشود که خواننده با روند آن آشناست. طلسم شکسته میشود و دختر زیبارو به کمک شاهزاده نجات پیدا میکند.
شکستن طلسم در معنای اول آنگونه که در قصهها اتفاق می افتد، شکل نمیگیرد. چراکه دنیای حاضر دیگر دنیای قصهها نیست. ماهپری و شخصیت دیگر قصه که به مرور به خواننده معرفی میشود، از وجود یکدیگر بیخبر هستند. ماهپری به عنوان یکی از شخصیتهای اصلی قصه از انتظار کشیدن دست می کشد و خودش به دنبال شاهزادهای که قرار است او را نجات بدهد میگردد.
زمانی که ماهپری در شهر حضور پیدا میکند، مظاهر زندگی مدرن و شهری را بدون اینکه فهمی از آنها داشته باشد به خواننده نشان میدهد. در واقع حضور ماهپری در شهر، تقابل دنیای سنتی را که نمایندهاش ماهپری است با دنیای مدرن که نمایندهاش زندگی شهری است به نمایش میگذارد. مهمترین ویژگیهای زندگی شهری که داستان به آنها پرداخته است، سلطه بر طبیعت و منفعت طلبی و هژمونی پول است.
الف: سلطه بر طبیعت
« از باغ، دیو و شاهزاده خبری نبود، اطرافش تا چشم کار می کرد ساختمانهای بلند بود و کارگرهایی که مثل مور و ملخ مشغول ساختن خانههایی بودند که سقفشان آسمان را پاره کرده بود.» (فروتن اصفهانی, 1395, 8)
یکی از مظاهر دنیای مدرن، تمایل سلطهی انسان بر طبیعت است. انسان در دنیای مدرن با نگاه کردن به طبیعت این سئوال را از خود میپرسد که چگونه میتوانم بر آن مسلط شوم؟ همین سئوال، باعث پاسخهایی میشود که رشد شهرنشینی در گرو آن است. نابود کردن جنگلها و کوهها برای ساختن ساختمان های مسکونی و تجاری عظیمالجثهای که گویا میخواهد بگوید: من به عنوان انسان امروزی توان سیطره بر همه چیز را دارم. در واقع انسان قصد دارد طبیعت را به مالکیت خود در آورد.
ماهپری باغی نمیبیند و از گرما و شلوغی خیابانها و قوطی های فلزی که مردم را جابهجا میکنند کلافه شدهاست. چیزی که او را متعجب میکند آدمهای خشک شدهای است که پشت شیشهی مغازه ها لبخند بر لب دارند.
به نظر میرسد این برداشت ناآگاهانهی ماهپری از مانکنهای ساختهی دست بشر، به بیانی دیگر به زندگی مکانیکی انسانها طعنه بزند.
ب: منفعت طلبی
ماهپری با انسانهای امروزی هم صحبت میشود. از حرفهای آن ها چیز زیادی دستگیرش نمیشود اما به زودی خود را در دامی میبیند که از منفعت طلبی انسان نشأت میگیرد. لباسهای ماه پری که نمایندهی سنت است، در مغازه مورد توجه قرار می گیرد. با وجود اینکه صاحب مغازه از بابت طرح لباس ماهپری پول خوبی به جیب میزند اما او را به واسطهی نداشتن پول دو ساندویج به بیگاری میکشد:
«مغازه دار تو پیاده رو دنبالش دوید و گفت: آهای خانم کجا؟!
ماهپری ایستاد و گفت: نمیدانم کجا میروم!
مرد فریاد زد: پول ساندویچها رو حساب نکردی.
ماه پری منظور مرد را نفهمیده بود. گفت: من شاهزاده خانم هستم.
مغازهدار دستش را به کمرش زد و گفت: هر کی میخوای باش. پول ساندویچها رو بده و گرنه زنگ میزنم به پلیس....
یک ساعت بعد مغازه دار که از سر و صورتش عرق میریخت، و به نظر خودش چند کیلو وزن کم کرده بود هنوز نتوانسته بودبله ماهپری بفهماند پول به چه دردی میخورد ولی به او فهماند به جای خوردن ساندویچها باید در مغازهاش کار کند.» (فروتن اصفهانی، 1395، 24و25)
استفادهی ابزاری از ماهپری به عنوان انسان که زیرمجموعهی منفعت طلبی در دنیای مدرن قرار میگیرد در این قسمت روایت میشود.
ماجرای کتاب زندهی تاریخ که در واقع همان پسر امپراطور یونجهبرها و شخصیت دیگر قصه است، به طور موازی با ماجرای ماهپری روایت میشود. استاد ک.ت.ز با شکستن طلسم از حالتی که تخمین مدت زمان آن مشکل است به حالت دیگری بدل میشود. نمایندهی این تغییر حالت خواب و حرکت و کم شدن چین و چروک های اوست که بالاخره با دیدن ماهپری تغییر نهایی صورت می گیرد و او تبدیل به پسر جوانی میشود که سالها پیش از ماه پری درخواست ازدواج کرده بود و جواب منفی شنیده بود. ناگفته نماند که بدجنسی همین پسر جوان باعث میشود ماهپری طلسم شود و خودش نیز در هیات کتاب زندهی تاریخ در موزه نگهداری شود.
این دو شخصیت هر کدام به نوعی آینهی تمام نمای منفعت طلبی انسانها هستند. موزه و انجمن جلوگیری از فاجعه دو نهادی است که در صدد استفادهی تمام و کمال از این دو شخصیت هستند.
در این بخش بیش از هر چیز کنش معطوف به هدف که جامعهشناس شهیر آلمانی ماکس وبر به آن پرداخت دیده میشود. در جامعه شناسی وبر چهار نوع کنش اجتماعی باز شناخته شده است: کنش عقلانیت معطوف به هدف، کنش عقلانیت معطوف به ارزش، کنش عاطفی و کنش سنتی.
در جهان داستان پسر امپراطور یونجهبرها، کنش معطوف به هدف وجو دارد. البته به استثنای بخشی که ماهپری با پسر و مادربزرگش آشنا میشود. در آن قسمت به گواه بخش پایانی داستان و عکسالعمل ماهپری از خواندن نامهی پسر و درخواست او مبنی بر اینکه دوست دارد او (ماهپری) مادرش باشد، رابطهای شکل میگیرد که بر مبنای ارزش آدمی است و هدف و ابزار انگاری انسان در آن جایی ندارد.
مقولهای که از آن صحبت به میان آمد(کنش معطوف به هدف) به تعبیری همان منفعت طلبی و ارزش گذاری بر اساس فایدهی آدم ها نسبت به هم است. میتوانید این مسئله را در برخورد مغازهدار با ماهپری، پیرزن گدا در پارک، کسب درآمد از استاد ک.ت.ز بخوانید.
ج: هژمونی پول
منظور از هژمونی پول، سلطهی پول است. به این معنا که در دنیای مدرن پول اهمیت بسیاری دارد. سلطهی پول در دنیای مدرن را میتوانید در رفتار آدمهای امروزی با ماهپری و استاد ک.ت.ز ببینید.
سلطهی پول آنقدر در زندگی مدرن مهم است که ماهپری هم در مدت زمان اندکی به آن پی میبرد و به همین جهت به گدایی در پارک که البته ناموفق از آب در میآید و فروختن آبنبات دست میزند. ماهپری هم میداند بدون پول جایی در دنیای امروزی ندارد.
دوم: شکستن طلسم در دنیای مدرن اتفاقی است که کمک میکند در دنیای تازه که گویا مدتهاست قصه و قصهگویی را فراموش کردهاست، دوباره قصه گفتن آغاز شود.
«انجمن جلوگیری از فاجعه برگزار میکند. هر کس بتواند قصه ی دختر باستانی را پیدا کند جایزهی بزرگی (یک کارت سوخت دائمی و یارانهی مادامالعمر)دریافت خواهد کرد. انجمن قصد دارد با رمزگشایی قصهها توسط استاد دختر را پیدا کند و آرامش را به مردم بازگرداند!
قصه بگویید، جایزه بگیرید.» (فروتن اصفهانی، 1395 :37)
این اطلاعیه که تحتعنوان جایزهی بزرگ در اثر از آن یاد می شود مردم را به پیدا کردن قصهی ماهپری ترغیب میکند. بعد از این مطلب خواننده روایتهای متعددی را از صاحبان شغل هایی میخواند که هر کدام ادعا میکنند دختر به محل کار آن ها مراجعه کرده و آنها نیز هر کاری از دستشان برمیآمده برای دختر عتیقه انجام دادهاند.
با خواندن روایت مردم که تحتعنوان تماسهای شنیدنی، پخش زنده و غیر زنده، بازگو شده است میتوان دو برداشت متفاوت داشت:
نخست: روایتی سوگیرانه در خدمت راوی
در این برداشت راوی به گونهای روایت را بازگو میکند که بتواند از رهگذر قصهای که تعریف میکند رونقی نیز به کسب و کارش بدهد. به بیان دیگر در روایت سوگیرانهی راوی، اصل مطلب درشتنمایی کاری است که راوی برای دخترعتیقه انجام می دهد و نه چیز دیگر. به طور مثال مردی که مغازهی کفش فروشی دارد، در واقع سعی در تبلیغ کار خودش دارد و میخواهد کفش های بیشتری بفروشد و یا فالگیری که سعی دارد با بیان این مطلب که پیشگوییش دربارهی دختر عتیقه درست بوده اعتباری برای حرفهی خود دست و پا کند. در این برداشت باز هم به مسئله منفعت طلبی برجسته میشود.
دوم: دنیای مدرن و نیاز به قصه!
به نظر میرسد روایتهای بخشهای خبرهای شنیدنی، تمایل راوی ها را در ابراز وجود خودشان نشان میدهد. گویا راویها می خواهند قصههای خود را بگویند. در این قصهها قهرمانهای اصلی راویان هستند و سرانجام قصه نیز خوش است. این مسئله که افراد در نقش راوی راغب هستند قصهی خودشان را بگویند نشان از این مطلب دارد که در دنیای شلوغ و پرهیاهوی امروزی نیز، افراد به قصهگویی نیاز دارند. البته به عقیده ی نگارنده بیش از هر چیز انسانها در این زندگی شلوغ و پرسر و صدا تمایل زیادی به مطرح شدن و دیده شدن دارند. که البته این موضوع مترادف با برداشت قبلی که ریشه در منفعت طلبی دارد، نیست. شاید تصور جایزهی وسوسهانگیزی که وجود دارد این برداشت را کمرنگ کند اما به خاطر داشته باشید نمیتوان به ضمیر ناخودآگاه راویان بیاعتنا بود.
پایانبندی داستان
نویسنده تلاش کردهاست پایان غیرقابل پیش بینی و جذابی برای اثر بنویسد. این پایان یا بهتر است بگوییم پایانهای اثر هیچکدام به نظر قطعی نمیآیند. به عنوان یک خواننده دوست داشتم ماهپری مادر پسرک میشد و نویسنده در پایان، خوانندگان خود را به خواندن داستانهای این مادر و پسر در آینده دعوت میکرد.
چند نکته
ماهپری در صحنهای وارد پارک میشود و با پیرزن گدایی روبه رو میشود که پارک را محدودهی خود میداند. او تصور میکند ماهپری دختر فراریست و به محض اینکه متوجه سادگی ماهپری میشود، چادر را روی سرش میکشد و با کسی تماس میگیرد و از قیمت و فروش صحبت میکند. ماهپری وحشتزده میشود و تکان نمی خورد. ماهپری یقین حاصل میکند که پیرزن جادوگر است. بعد از پایان این بخش از اثر، دیگر نام و نشانی از پیرزن نیست.در واقع این رویارویی ماهپری با بخشی از آسیبهای اجتماعی دنیای امروز به کلی رها میشود و معلوم نمیشود ماه پری چهطور از پارک خارج میشود!
در بخشی دیگر تحتعنوان آبنباتهای بخت برگشته، خواننده یکباره با شغل جدید ماهپری آشنا میشود! بدون اینکه بداند قبلا چه کارهایی انجام داده که حالا میگوید:
« این کار را بیشتر از کارهای دیگری که تا حالا انجام داده بود دوست داشت. آبنباتها او را یاد کودکیاش میانداخت. حساب و کتاب پولهاش را میکرد که صدای بچهگانهای گفت: خوشمزهاس؟» (فروتن اصفهانی، 1395 :47)
در بخش و باز هم دختر عتیقه، میخوانیم که مردم خیال می کنند دختر عتیقه حالش خوب نیست اما به نظر ماهپری حالش از همیشه بهتر است. در ادامه این جملات را میخوانیم:
« نویسندهی داستانهای تخیلی تنها کسی بود که میدانست چرا حال دختر عتیقه این روزها خوب نیست!» (همان:90)
پیش از جملاتی که از کتاب شاهد آوردم ماهپری توضیح میدهد که حالش خوب است و فقط حوصلهی دیدن آدمهای عجیب و غریب و کارهای تکراری هر روزه را ندارد.
به نظر میرسد در بخشهایی که به آن اشاره شد خواننده پرسش هایی در ذهن دارد که اثر توجهی به پاسخ آنها نداشته است!در این بخش یادآوری این نکته ضروری است که نمیتوان بخشهای پرداخت نشدهی اثر را به سپیدخوانی اثر نسبت داد بلکه پرشهایی در روایت دیده میشود که گویا بیحوصلگی روایت را از به تصویر کشیدن همان بخشها به ذهن متبادر میکند.
پسر امپراطور یونجهبرها در قسمتی از اثر میخواهد تاثیرگذار باشد. این تاثیرگذاری در سه موضوع دیده میشود:
نخست: فروش کتاب
به نظر میرسد رواننویسهایی که ذهن دختر عتیقه و استاد را میخوانند میتوانند در آینده داستان آنها را بنویسند:
« داستان نویسان به زودی سرگذشتشان را به صورت کتاب منتشر میکنند. لطفا برای پیش خرید کتابها هر چه زودتر مبلغ خواسته شده را به حساب انجمن واریز کنید و تو نوبت بمانید.» (فروتن اصفهانی،1395 :77)
دوم: طلاق هرگز!
مردم به واسطهی حضور دو شخصیت از قصههای دور که ماجرایی قدیمی داشتهاند تحت تاثیر قرار میگیرند و دیگر قرار نیست طلاقی صورت بگیرد:
« آمار طلاق زیر صفر رفت!همهی زن و شوهرهایی که از هم جدا شده بودند یا میخواستند از هم جدا شوند آشتی کردند. بازار خرید گل و هدیه حسابی داغ است.» (پیشین:88)
سوم: مصرف گرایی!
یکی از ویژگیهای دنیای مدرن مصرفگرایی است که در اثر با فروش پوشاک ملی که همان لباسهای ماهپری است با خبری بیان می شود:
« فروش پوشاک ملی این هفته به نود وهشت درصد رسید. لباس و کفش و روسری دختر باستانی پرفروشترین پوشاک تاریخ کشور شدند. اصل این پوشاک در موزه نگهداری میشود. بازدید برای عموم آزاد است.» (همان:45)
ناگفته نماند که در اثر از رسانه کمک فراوان گرفته شده است. پدیدهای که با ظهورش رشد عجیب اطلاعات و ارتباطات را به همراه داشته است. همین رسانه نیز کمک میکند اخبار مربوط به دختر عتیقه و استاد درصدر باشد و این تاثیرات را در جامعه بگذارد. چراکه در دنیای امروزی خبرها خیلی زود میسوزند و دیگر هیچ توجهی به آنها نمیشود.
پسر امپراطور یونجهبرها ایدهی جذابی دارد که به عقیدهی نگارنده در برخی بخشها این ایده بر پرداخت دقیق قسمتهایی از اثر سایه افکنده است.(نگاه کنید به قسمت چند نکته و پرسشهای احتمالی خواننده در این قسمت).
کتابنامه
فروتناصفهانی،فاطمه،(1395)پسرامپراطوریونجهبرها،تهران: هوپا.
نظر شما