«هویت تحمیلی، نگرش دوقطبی در باستانشناسی پسااستعماری» بررسی و نقد شد-2
پادگفتمانی در برابر گفتمان تاریخنگاری غربی/ نقش اسطورهها در شناخت اروپاییها از خودشان
شاهین آریامنش، باستانشناس و پژوهشگر گفت: در دوران قاجار تاریخنگاری ما شکل گرفت. به چه گونهای؟ بیشتر به شکل ترجمه آثار دیگران به زبان فارسی. مثلا محمدتقی لسانالملک شرح حال داریوش را تحریر میکند، فرهادمیرزا کتابی را به فارسی برمیگرداند و مقدمهای بر آن مینویسد.
او افزود: اغلب این کتابها همان تالیفات غربیهاست که ما فقط ترجمه کردیم به زبان فارسی. شخصی که در زبان فارسی خیلی در اواخر قاجار یا اوایل پهلوی مهم بود، حسن پیرنیاست که کتاب تاریخ ایران باستان را خود مینگارد. این شخص شروع به مطالعه کتابهای غربی به زبانهای مختلف و این کتاب را مینویسد. وقتی پیرنیا این کار را انجام میدهد با اینکه تلاش میکند با کتابهای گذشته متفاوت باشد اما باز هم تحت تاثیر غربیها بوده و هر آنچه مینویسد در واقع آنچه بوده که غربیها نوشته بودند و پیرنیا از دید خودش آنها را مینوشته و مطالبی به آنها اضافه میکرد. در واقع تاریخنگاری ما به این شکل شروع شد.
این عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بیان کرد: بیشتر این آثار نیز از منظر یک غربی به ایران مینگریست. یکی از کسانی که کتابهای یونانیها و به تبع غربیها را نقد میکند، امیرمهدی بدیع است. او تاریخ نخوانده و رشتهاش درباره ریاضیات و فلسفه علم بوده است. وقتی کتابی پانزده جلدی با عنوان «یونانیان و بربرها» به زبان فرانسه منتشر میشود، بدیع هر آنچه که غربیها درباره تاریخ ایران نوشته بودند، آنها را نقد و تحریفهایی را که صورت گرفته بود، روش میکند.
شاهین آریامنش گفت: من بر این باورم آنچه در کتاب «هویت تحمیلی، نگرش دوقطبی در باستانشناسی پسااستعماری» دنبال شد، ادامه کار امیرمهدی بدیع است اما تفاوت و ویژگی که با کار بدیع دارد، بهزاد مفیدی نصرآبادی یک باستانشناس است و از منظر یک باستانشناس شروع به نقد آثار غربیها کرد. این نکته خیلی مهم است و نمونههای مختلفی هم در کتاب آمده است از جمله درباره زیگورات بابل نشان میدهد که غربیها چگونه تلاش میکنند این خوی مثلا وحشیانه را به ایرانیها و شرقیها نسبت بدهند و خودشان را مبرا از اتفاقی کنند که در زیگورات بابل افتاده است.
او ادامه داد: من این کتاب را، اثر ارزندهای میدانم و با ذکر نمونههای باستانشناختی گفتمان تاریخنگاری غربی را به نوعی نقد کردند و به نظرم پادگفتمانی در برابر گفتمان تاریخنگاری غربی. خوب است که باستانشناسان ایرانی آن را ادامه دهند و متاسفانه برخی از دیدگاههایی که مورخان و مترجمان در تاریخ ایران نوشتند، امروز روایتهای غالبی شده و زدودن این روایتهای غالب کار سختی است چون بسیاری آنها را پذیرفتند و جامعه باستانشناسی تلاش میکند با خوانش انتقادی این متنها روایت غالب را به چالش بکشد.
این مترجم و باستانشناس بیان کرد: من کتاب «فرمانروایی خدنگها» از نیکلاس لئو اورتوم را ترجمه کردم، مولف بر خلاف سایر غربیها که با دیدی خودبرتربینی به تاریخ ایران نگاه میکنند، چنین دیدی را پس میزند و با دید نقادانه پیش میرود. من این کتاب را تحسین میکنم، چون دید بسیار خوبی را در جامعه ایرانی ترویج میکند به ویژه در میان باستانشناسان. امیدوارم این کتاب جایش را باز کند و بیشتر به آن پرداخته شود.
ایران در این منطقه استعمار نشد و مستعمره نبود
سپس سید جواد میری گفت: یک نکته که در ابتدای سخنم باید اشاره کنم که شاید اتفاق بود و به صورت رخداد میمون و مبارکی بود، ما در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی که تقریبا از سال 1400 آغاز شد، یک کلان پروژهای را زیر نظر موسی نجفی تعریف کردیم که بهتر است در اینجا هم به آن اشاره شود؛ بحث استعمارشناسی است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی افزود: وقتی ما از مقوله استعمار صحبت میکنیم تصورمان بر این است که استعمار تنها در کشورهای آمریکای لاتین است و بعد هم در بعضی کشورهای عربی و هندوستان و... خیلی از ما دور است. ربطی به ما ندارد و تنها در دوره قاجار وقتی قدری ضعیف شد، دول استعماری آمدند و کارهایی کردند و رفتند. کشورهایی مثل ایران و ترکیه هیچ وقت در این منطقه استعمار نشدند و مستعمره نبودند.
وی بیان کرد: جالب است که در پژوهشگاه این کلان پروژه تعریف شده و از آن تقریبا سی جلد کتاب بیرون میآید، سی جلد کتاب تالیفی و 10 جلد هم ترجمه کتاب. به نوعی این پروژه یک کار تقریبا ملی است. وقتی شاهین آریامنش چند ماه قبل درباره این کتاب صحبت کرد، متوجه شدم کتاب «هویت تحمیلی، نگرش دوقطبی در باستانشناسی پسااستعماری» در کلان پروژه استعمارشناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی (که بزرگترین پژوهشگاه علوم انسانی کشور است) با هم تقارنی پیدا کردند.
سیدجواد میری گفت: وقتی کتاب را باز میکنید با یک پدیده روبهرو میشوید که در میان دانشگاهیان ایرانی نمیتوان گفت قاعده کار و تقریبا استثناست. ارجاع مستقیم به متن فرانسوی، آلمانی و انگلیسی است و بعد ریشهشناسیها را که نگاه میکنید متوجه میشوید که مولف کتاب با زبانهای باستانی آشناست، به عبارتی مولف در پژوهش خودش تحقیقاتی برگرفته از زبانهای کلاسیک و مدرن را جای داده و این یکی از ویژگیهای منحصر به فرد کتاب است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد: نکته دیگری که در کتاب دیدم و به نظرم قابل گفتوگوست، اتفاقی است که ابتدا سال 2006 در ایتالیا و پس از آن در دانمارک روی داد و آن انتشار کاریکاتورهایی از حضرت رسول بود و در مقابل آن در کشورهای اسلامی و حتی مسلمانانی که در اروپا بودند، واکنش تندی نشان دادند. در آن موقع من کتابی نوشتم در مقایسه میان کارل یاسپرس و امام موسی صدر. اساس کارم تکیه بر کتاب کوچکی با عنوان «فیلسوفان بزرگ» اثر یاسپرس دارد که در آن به چهار شخصیت تاریخی و تمدنساز اشاره میکند؛ کنفسیوس، بودا، عیسی و سقراط.
این پژوهشگر عنوان کرد: یاسپرس در کتابش به حضرت محمد(ص) و زرتشت اشاره میکند و میگوید تمدنساز نیستند، اما تاریخساز ممکن است باشند و فرق است میان تمدنساز و تاریخساز. من در آن کتاب تلاش بر این بودم که اگر بخواهیم این پدیده کشیدن کاریکاتور از پیامبر را بشناسیم بر سطح سیاسی نباید بایستیم این پدیده یک عقبه روشنفکری دارد و باید روی آن کار کنیم. با خواندن کتاب «هویت تحمیلی، نگرش دوقطبی در باستانشناسی پسااستعماری» به نکته دیگری رسیدم که باید به بخش سیاسی نگاه کنیم و روشنفکری و سطح دیگری عاطفی دارد و آن هم اسطورههاست. نقش اسطورهها از فهم اروپاییها از خودشان در برابر دیگری. اگر به این ابعاد اسطورهها نپردازیم این دیالتیک ما و دیگری که شکل گرفته در طول تاریخ آن را به درستی نمیتوانیم درک کنیم.
در این رابطه بیشتر بخوانید:
۴ مهر ۱۴۰۲ ۱۴:۵۰
«هویت تحمیلی، نگرش دوقطبی در باستانشناسی پسااستعماری» بررسی و نقد شد؛
هویت تحمیلی در کتاب چندان بسط نیافته است/ نگاه دو قطبی غربیها ریشه تاریخی دارد
احمد بستانی، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی گفت: در واقع مولف میخواهد نشان بدهد نگرشی که در ذهنیت باستانشناس قرن نوزدهم وجود دارد و در آثار و خاطراتش و بازنمایی آنها نمود پیدا کرده، ریشههای کهنی دارد که این ریشههای ...
نظر شما