شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ - ۰۸:۳۰
ماجرای گزارشی که سردبیر سابق روزنامه کیهان درباره پایه‌های سست رژیم پهلوی نوشت/ تاسف از ثبت نشدن خاطرات روزنامه‌نگاران

سید حسین عدل می‌گوید: وقتی شاه گفت: من صدای انقلاب را شنیدم. گزارشی برای مدیر روزنامه تهیه کردم و گفتم این رژیم دیگر رفتنی و پایه‌های آن سست شده است. حالا باید فکری بکنیم برای روزنامه که با حال و هوای دیگری چاپ شود.    

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- سیدحسین عدل در خرداد 1313 در تبریز متولد شد. در سال 1320 به تهران مهاجرت کرد. دوره ابتدایی را در مدرسه فیروزکوهی تمام کرد و از سال ششم ابتدایی شروع به نوشتن خاطرات روزانه کرد که تا امروز ادامه دارد. از کلاس دهم دبیرستان، در دبیرستان هدف آغاز به نوشتن مقالات در روزنامه «دیپلمات» و مجلات «تهران مصور»، «خواندنی‌ها» و «سپید و سیاه» کرد. سال 1332 وارد روزنامه کیهان شد و در آرشیو و قسمت فنی مسئول کار شد. در سال 1334 به لندن رفت. پس از پایان دوره روزنامه‌نگاری دانشگاه، در روزنامه «دیلی اکسپرس» در قسمت فنی، از زمین‌شویی و خدمت به کارگران آغاز کرد و طولی نکشید که در بخش شهری روزنامه به خبرنگاری گمارده شد.

پس از شش سال به ایران مراجعت کرد و خبرنگار شهری «کیهان» و سپس دبیر سرویس حوادث شد. سال 1342 به معاونت سردبیری منصوب شد و در سال 1344 سردبیر روزنامه شد. پس از گذشت چهار سال از این مقام، عزل شد و مقام های تشریفاتی، مثل قائم‌قامی مدیر روزنامه «کیهان» را به عهده داشت. مخالفت دولت هویدا با حضور ایشان در «کیهان»، سبب شد که بالاخره «کیهان» را ترک کند و در سال 1349 رئیس روابط عمومی و سپس مدیر فروشگاه‌های زنجیره‌ای کوروش، به مدیریت آقای احمد خیامی شد. به تازگی خاطرات او با نام «از گذشته‌ای نه چندان دور» (خاطرات سردبیر سابق روزنامه کیهان)، به کوشش فرشید ابراهیمی و با مقدمه‌ای از دکتر منصوره اتحادیه، از سوی نشر تاریخ ایران منتشر شده است با وی درباره خاطراتش از انقلاب و زمانی که خبرنگار روزنامه کیهان بود به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید: 

درباره تیتر «شاه رفت» خاطرات زیادی نقل شده است شما از آن زمان چه نکاتی به خاطر دارید؟
تیتر «شاه رفت»، تیتری گویا  و خلاصه است. من هم زمانی که سردبیر کیهان بودم، اصرار داشتم به جای اعلی‌حضرت از عنوان شاه استفاده کنیم، چون خلاصه بود و در تیترهای بزرگ گنجانده می‌شد. از طرفی وقتی تیتر «شاه رفت» را در روزنامه اطلاعات دیدم درکم این بود که عمر رژیم به پایان رسیده و سقوطش حتمی است.  

گفته شده سردبیر دو روزنامه‌ اطلاعات و کیهان از یک هفته قبل درباره خروج شاه اطلاع داشتند. درباره این موضوع چیزی شنیده بودید؟
طبعا روزنامه‌نگار بو می‌کشد و اوضاع را گمانه‌زنی می‌کند. درباره سقوط رژیم پهلوی هم اوضاع طوری شده بود که روزنامه‌نگاران خبره حدس می‌زدند رژیم سقوط خواهد کرد. بنابراین جزء حرفه روزنامه‌نگار است که بتواند وقایع را پیش‌بینی کند. به طوری که وقتی شاه گفت: من صدای انقلاب را شنیدم. گزارشی برای مدیر روزنامه تهیه کردم و گفتم این رژیم دیگر رفتنی و پایه‌های آن سست شده است. حالا باید فکری بکنیم برای روزنامه که با حال و هوای دیگری چاپ شود.    

چاپ خبر خروج شاه از ایران در روزنامه‌ها قبل از تلویزیون چه چیزی را می‌رساند؟ 
نخستین بار نبود که روزنامه‌ها از تلویزیون و رادیو پیشی می‌گرفتند و خبر سقوط رژیم را اعلام کردند. چنان‌که زمانی رادیوی نظامیان آمریکا اعلام کرد امروز در تهران زلزله اتفاق می‌افتد. ما در کیهان فوق‌العاده‌ای برای چاپ در تکذیب این خبر آماده و در شهر پخش کردیم، رادیو همان خبر تکذیب را ساعت 7 پخش کرد، یعنی دو سه ساعت از نظر خبری از ما عقب بود. بنابراین دفعه نخست نبود که این اتفاق می‌افتاد.
  
پررنگ شدن روزنامه‌ها در 26 دی 57 و تکیه مردم در شادی این حادثه بر روزنامه‌ها و شمارگان بالای آنها حاکی از پویایی روزنامه در آن زمان است؟ 
وقتی یک حادثه مهم اتفاق می‌افتد، تیراژ روزنامه‌ها بالا می‌رود و امکان دارد حال و هوای دیگری به لحاظ ظاهری هم پیدا کند، این رویکرد در زمان ما به کرات اتفاق افتاده بود، برای مثال وقتی تختی خودکشی کرد، تیراژ روزنامه 50 هزار نسخه بالا رفت یا وقتی فروغ فرخزاد کشته شد و ما برای نخستین بار خبر درگذشت یک هنرمند را در صفحه نخست منتشر کردیم، شمارگان روزنامه باز هم بالا رفت. بنابراین چنین روالی طبیعی و مسبوق به سابقه بود.   



چه نظری درباره خاطرات روزنامه‌نگاران آن زمان از جمله خاطرات محمد بلوری دارید؟

من کتاب خاطرات ایشان را مطالعه نکردم، اما بلوری از همکاران بسیار نزدیک من در سرویس حوادث روزنامه بود و خبرهایی مثل اعدام و زلزله را از آقای بلوری ‌می‌خواستم که پوشش بدهد، اما کتاب خاطراتش را متاسفانه توفیق نداشتم که مطالعه و درباره آن اظهارنظر کنم.  

کتاب‌هایی که بعد از انقلاب درباره مطبوعات منتشر شده است تا کنون توانسته بخشی از تاریخ آن را پوشش دهد؟
کتاب‌هایی که درباره مطبوعات بعد از انقلاب چاپ شده، چندان زیاد نیست و کامل هم نیستند و نیاز به یک بررسی وسیع دارد و حیف است که نادیده گرفته شود. 

ثبت و ضبط نشدن خاطرات دست اندرکاران مطبوعات در رویدادهای مهم انقلاب چه آسیبی در بر دارد؟
ثبت نشدن خاطرات روزنامه‌نگاران در هر برهه‌ای از زمان تاسف‌برانگیز است. متاسفانه ما سلسله مراتب تاریخ‌نگاری در وقایع کشورمان بسیار ناچیز بوده است و اگر هم خاطراتی در این زمینه نوشته شده، مملو از اغراق و تعارفات بیجا بوده است و وقایع به طور واقعی کمتر به رشته تحریر درآمده است. 

درباره سیاست و دخالت آمریکایی‌ها در مسائل کشور در دوره پهلوی چه مواردی باعث افسوس و ناراحتی شما می‌شد؟
دخالت خارجی در امور کشورمان چه از شرق باشد چه غرب به نظرم تجاوز به شمار می‌آید و باید در مقابل آن ایستاد و هر دولتی که در برابر آن مسامحه کند و کوتاه بیاید، غفلت کرده است. مملکت باید استقلال خودش را حفظ کند و با دیپلماسی فعال با دول دیگر ارتباط برقرار کند ولی اجازه دخالت ندهد؛ دخالت نشانه ضعف و اجنبی‌پرستی حکومت‌هاست و از آن باید به طور کلی دوری جست. در کتاب «در گذشته‌ای نه چندان دور» انتقاد من از مکالمه علی امینی با شاه در روزهای آخر حکمت است در این مکالمه دکتر امینی واقعیات را برای شاه توجیح می‌کند ولی آن‌طور که باید و شاید مورد توجه قرار نمی‌گیرد که شاید دلایل خاص خودش را داشت اما به نظرم بسیار دوراندیشانه و ناشی از یک تجربه عمیق بر یک سیاستمدار است. در خاتمه لازم می‌دانم باز هم به نقشی که مطبوعات در جامعه دارد، یادآور شوم قدرت قلم و آزادی مطبوعات نشانه دموکراسی در یک کشور است و اگر روزنامه ناظر بر امور نباشد به طور یقین فساد زیر خاکستر می‌ماند و سوء‌استفاده زیاد می‌شود و حتی تا جایی پیش می‌رود که استقلال مملکت به خطر می‌افتد. بنابراین روزنامه مظهر آزادی و دموکراسی در یک کشور است برای همین باید همیشه به آن ارج گذاشت. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها