شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۵:۲۹
بیشتر نوجوانان تنها نامی از مشروطه شنیده‌اند/ تاریخ در قالب رمان و فیلم تاریخی، دیگر تاریک و گنگ نیست

حسین قربانزاده خیاوی، نویسنده رمان نوجوان «تا در خیابانی مه‌آلود گم نشوی» گفت: نوجوانان به تاریخ و خواندن آن اشتیاق نشان نمی‌دهند، بیشترشان از مشروطه تنها نامی شنیده‌اند با چند سطر اطلاعات موجود در کتاب درسی؛ پس خواندن تاریخ در دل ماجرایی عاشقانه و حماسی برای نوجوان‌ها هم لذتی به همراه دارد و هم آشنایی با تاریخ را ممکن می‌کند.

سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «تا در خیابانی مه‌آلود گم نشوی» به قلم حسین قربانزاده خیاوی است که به تازگی از سوی نشر صاد منتشر شده است. این کتاب داستان دختری به نام سایه است. او در بازدید مدرسه‌ای از خانه شیخ‌ محمد خیابانی با توجه‌ به خصوصیات و شیطنتی که دارد، از دانش‌آموزان جدا می‌شود و به زیرزمین خانه شیخ می‌رود که ورود به آن قدغن است. در هنگام عکاسی، به‌خاطر نشستن توی طاقچه، طاقچه فرو می‌ریزد و از زیر طاقچه خمره‌ای بیرون غلتیده و می‌شکند. خمره حاوی کاغذهایی است که سایه با ترس آنها را برمی‌دارد. کاغذها دستخط و نوشته‌های شیخ هستند و به این صورت، سایه وارد زندگی او می‌شود و همراهش از کودکی تا لحظه شهادت شیخ را به چشم می‌بیند و روایت می‌کند.

این رمان در بستر داستان‌های متعدد، تصویر روشنی از زندگی شیخ‌ محمد خیابانی، یکی از فعالان سیاسی در دوره انقلاب مشروطه ایران را در اختیار نوجوان‌ها قرار می‌دهد. با قربانزاده خیاوی درباره نگارش این کتاب و اثر رمان تاریخی بر نوجوانان صحبت کرده و نظر او را درباره اقتباس این اثر پرسیده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:
 
- چرا به سراغ شخصیت شیخ محمد خیابانی رفتید؟ این شخصیت چه خصوصیاتی داشت که شما را جذب کرد؟
تاریخ خون‌بار و سراسر آه و افسوس مشروطه شخصیت‌های زیادی دارد که هر کدام داستان یا داستان‌هایی برای حکایت دارند. وقتی این تاریخ پردرد و دوران عجیب را مرور می‌کردم به شخصیت شیخ محمد خیابانی رسیدم. سخنرانی و نوشته‌هایش نظرم را جلب کرد. «هیچ تحول ناگهانی قابل تصور نیست، نادان در یک لحظه ممکن نیست دانا شود.» یا «یک ملت اگر از مرگ نترسد، هرگز نمی‌میرد.» یا «افکار بزرگ از قلب‌های بزرگ صادر می‌شود.» در کنار این فراز از سخنرانی‌ها، نوشته‌های نشریه «تجدد» نشانگر نبوغ سیاسی در وجود شیخ محمد خیابانی بود، فهم صحیح کمبودهای عصر، شناخت نیازها و دیدن افق آینده، درک درست از فرهنگ، اقتصاد، دین و باورهای مردم، بینش تحسین‌برانگیز درباره جنبش‌های مردمی، ایمان به آگاه‌کردن مردم قبل از جنبش و حرکت، در کنار این‌ها داشتن ذهنی پویا با نیم‌نگاهی به کشورهای پیشرفته و آمادگی برای استفاده از دستاوردهای نوین بشری از ویژگی‌های شخصیتی این رجل تاریخی بود که جلب توجه می‌کرد.

شیخ به آگاهی عمومی معتقد بود و موفقیت و پیروزی را در گرو بالا رفتن سطح آگاهی و خرد جمعی معرفی می‌کرد. راه رسیدن به پیروزی پایدار را رفاه و آسایش عمومی می‌دانست و رسیدن به این مهم را رشد و ترقی در سایه علم و دانش. به این دلیل تلاش می‌کرد هر آنچه در کشورهای پیشرفته دیده در محل زندگی‌اش به کار گیرد: از کشاورزی مکانیزه گرفته تا دانش‌های جدید. سخنرانی‌های او برای مردم عادی گیرا و برای تربیت و آگاهی آنها مفید بود؛ در عین حال نوشته‌هایش برای قشر روشنفکر زمینه حرکت و همراهی بود.

این خصوصیات به باور و درک من نزدیک است؛ برای همین درصدد شناخت بهتر برآمدم و منابع و کتاب‌های بیشتری مطالعه کردم. تحقیق و مطالعه‌ بیش از ۱۰ ماه طول کشید، همین میزان زمان هم برای نوشتن رمان اختصاص دادم.
 
- آیا در شناساندن شیخ محمد خیابانی توانسته‌اید حق مطلب را ادا کنید؟
این خواسته مطلوب اما سخت است. پرداختن به شخصیتی چندوجهی مانند شیخ محمد خیابانی در دل تاریخی سراسر حادثه و پرفراز و نشیب، با شخصیت‌هایی تأثیرگذار و معروف هم‌عصرش، چندان ساده نیست. در حین نگارش بارها به بن‌بست رسیدم و می‌خواستم کار را رها کنم. وقایع گسترده بود و نقش‌آفرینی شخصیت‌های پیرامون پررنگ که نمی‌شد به آنها بی‌اعتنایی کرد. رمان بخشی از دوران کودکی و نوجوانی شیخ را هم روایت می‌کند. در این بخش وسوسه می‌شدم بیشتر درباره شخصیت‌ها و رخدادهای تاریخی بنویسم؛ در این صورت شخصیت شیخ از نظر دور می‌ماند یا به ورطه گزارش‌نویسی می‌افتادم و رمان لطمه می‌دید. برای این‌که اسیر گزارش‌نویسی نشوم «سایه» را وارد سفر در زمان کردم. سایه در زمان شیخ حضور دارد با توانایی و فرصت گفت‌وگو با شیخ بی‌آنکه بتواند در روند اتفاق‌ها تأثیر بگذارد. با این ترفند، رمان روی شیخ محمد خیابانی متمرکز شد و دیدارها با بزرگانی چون ستارخان، ثقه‌السلام، علی مسیو و دیگران باعث نشد چهره و شخصیت شیخ به محاق برود.

برای دیالوگ‌های شیخ بیشتر از سخنرانی‌ و نوشته‌های شیخ بهره بردم؛ مثلا این دیالوگ «اگر اشتباه‌های آدمی را زیر پایش بگذاری، سرش به آسمان می‌خورد.» از فرمایشات شیخ است. گفت‌وگوها شخصیت شیخ را بیشتر نشان می‌دهند، هم‌چنین مستند و غنی هستند. راجع‌به روایت‌های داستانی هم به سراغ اتفاق‌هایی رفتم که در منابع و زندگی‌نامه‌های بیشتری به آنها اشاره شده است.
 
- چرا کتاب را به‌صورت زندگینامه ننوشتید و وارد فضای رمان شدید؟
کتاب زندگینامه درباره حیات شیخ محمد خیابانی نوشته شده و در دسترس هستند. «قیام شیخ محمد خیابانی از احمد کسروی»، «نهضت آزادیستان از سید هادی خسروشاهی»، «قیام شیخ محمد خیابانی از علی آذری» و چند اثر دیگر؛ پس نیازی به نگارش اثر مشابه نبود، هر آنچه را که ممکن بوده این آثار گفته‌اند. رمان تاریخی برای عموم مخاطبان جذابیت دارد و به آنها کمک می‌کند در دل داستان تاریخ را بخوانند و ببینند. این کار، یعنی خواندن تاریخ در دل داستان، گیرایی و ماندگاری بیشتری دارد. هر چند کتاب «خیابانی به درازای ابدیت» نوشته مجتبی حبیبی هم به‌صورت رمان نوشته شده؛ اما برای بزرگسال است و من رمان «تا در خیابانی مه‌آلود گم نشوی» را برای مخاطب نوجوان نوشته‌ام.
 
- چرا سفر در زمان؟
سایه که دختری پُرشروشور است، در خانه شیخ محمد خیابانی ندانسته خمره‌ای جاسازی شده توی دیوار را می‌شکند، از درون خمره یادداشت‌های شخصی شیخ بیرون می‌ریزد، همین یادداشت‌ها سفر در زمان و ارتباط سایه با شیخ و دوران مشروطه را رقم می‌زند. نوجوان‌ها سفر در زمان را دوست دارند. آنها به تاریخ و خواندن آن اشتیاق نشان نمی‌دهند، بیشترشان از مشروطه تنها نامی شنیده‌اند با چند سطر اطلاعات موجود در کتاب درسی؛ پس خواندن تاریخ در دل ماجرایی عاشقانه و حماسی برای نوجوان‌ها هم لذتی به همراه دارد و هم آشنایی با تاریخ را ممکن می‌کند.

رمان تاریخی به بهترین نحو تاریخ را روایت می‌کند. رمان تاریخی مخاطب را با تاریخ آشتی می‌دهد و موجب لذت از تاریخ می‌شود. مثل سایه که از تاریخ گریزان بود و به آن بی‌اعتنا؛ اما وقتی در دل داستان تاریخی گیر افتاد، دوستدار و روایتگر تاریخ شد.
 
 
 
- مخاطب «تا در خیابانی مه‌آلود گم نشوی» چه کسانی هستند؟ فکر می‌کنید مواجهه‌شان با کتاب چگونه باشد؟
با روند توزیع و معرفی و تبلیغ کتاب در کشورمان آگاهی دارید؛ چرخه‌ای معیوب و ناقص که به نتیجه نمی‌رسد، برای همین میسر نیست مخاطب بعد از خواندن نقد و نظرهای منتقدان نامی، برود سراغ کتاب و استقبال شکل بگیرد. با این حقیقت تلخ، نویسنده‌ها به تولید اثر می‌پردازند و به استقبال گسترده و اصولی امیدی ندارند.

دوستانی اعتقاد دارند قلم من برای نوجوان‌ها ثقیل و پیچیده و دور از درک و فهم است؛ ولی با توجه به بازخوردهایی که از مخاطب‌های نوجوان دریافت می‌کنم این باور را در من به یقین رسانده که نویسنده نوجوان هستم. نوجوان‌ها بسیاری از رمان‌های تألیفی را قبول ندارند و آنها را توهین به خودشان قلمداد می‌کنند. آنها خواهان رمان‌هایی چندلایه، پُرکشش، سرشار از دغدغه و هیجان هستند. اذعان می‌شود چنین نوجوان‌هایی در اقلیت هستند، شاید حقیقت داشته باشد؛ اما این تعداد هم از ادبیات تألیفی کشور سهم دارند. رمان «تا در خیابانی مه‌آلود گم نشوی» رمان نوجوان است: پر از جنگ و ستیز، کشمکش، هیجان و روای عشق‌های پر سوز و گداز.
 
- تحقیقات کتاب چگونه انجام شد؟
بیش از ۱۰ ماه تحقیق و مطالعه مستمر، نکاتی نو و درکی دقیق از دوران مشروطه فرارویم قرار داد. مصاحبه با چند عزیز مشروطه‌پژوه و خوانش مقالات و مباحث آنها کمکم کرد به شناخت بیشتری از این عصر دست پیدا کنم. در دل این خوانش و کندوکاوها به افراد برجسته‌ای رسیدم که پیش از آن در حد اسم می‌شناختم یا آگاهی‌ام محدود به مطالعه چند سطر از زندگینامه‌شان بود؛ شخصیت‌های تأثیرگذاری چون زینب پاشا، هاوارد باسکرویل، علی مسیو و پسرانش که به دار آویخته شدند، ثقه‌السلام، عین‌الدوله و دیگران که هر کدام قابلیت پرداخت داستانی دارند.

تحقیق و مطالعه فرد را به دل تاریخ می‌کشاند به طوری که حس می‌کنی آن دوره را زیسته‌ای و گاهی خود را در برهه‌ای از آن تاریخ می‌یابی. هنوز وقتی به محله شام‌قازان تبریز می‌روم حس می‌کنم هاوارد باسکرویل با فوج نجاتش از کوچه‌ای بیرون خواهند آمد و توی سنگری که حسش می‌کنم قرار خواهند گرفت. بسیار شگفت‌آور اینکه آن ۱۱ ماه محاصره و قحطی را با پوست و گوشت حس می‌کنم. بعد از نگارش این رمان بخشی از تاریخ مه‌آلود مشروطه تبریز برایم روشن و شفاف شده است.
 
- پس خواهان استمرار نگارش و چاپ چنین کتاب‌هایی هستید. این قبیل کتاب‌ها تا چه اندازه می‌توانند بر مخاطبان اثرگذار باشند و نگاه‌شان را به سبک زندگی شخصیت‌های تاریخی عمیق‌تر کنند؟
با نگاهی به نمونه رمان‌های تاریخی و اقتباس‌های سینمایی از آنها، می‌بینیم کشورهای صاحب ادبیات موفق، تا چه اندازه به لزوم حضور شخصیت‌های تاریخی، حتی اسطوره‌ای خود، در قالب ادبیات داستانی اعتقاد دارند. این باور شخصیت‌های تاریخی را در دل رمان‌هایی عاشقانه، حماسی، قهرمانی، قابل دیدن و ملموس به مخاطب‌ها نشان می‌دهد تا به دستاوردهایی کلان مانند عمیق‌تر کردن حس وطن‌پرستی، بالابردن حس اعتمادبه‌نفس و خودباوری، احترام به داشته‌ها و برانگیختن حس عزت و احترام دست یابند و موفق هم می‌شوند.

تاریخ در قالب رمان و فیلم تاریخی، دیگر تاریک و گنگ نیست. در دل یک رمان تاریخی، پرده خاکستری از چهره تاریخ کنار می‌رود و تاریخ روشن و شفاف و دست‌یافتنی می‌شود؛ به‌خصوص برای نوجوان‌ها که می‌خواهند با دیدن چهره یک قهرمان و در اوج هیجان و کشمکش، تاریخ را ورق بزنند و پای در حوادث و اتفاق‌های تاریخی بگذارند. نوجوان‌ها می‌خواهند اگر با تلخی تاریخ روبه‌رو می‌شوند عملی قهرمانانه را هم شاهد باشند، مزه عشق را هم بچشند و هیجانی را تجربه کنند. خوانش گزارش‌گونه تاریخ برای هر مخاطبی جذاب نیست. چنین خوانشی همواره فراموش می‌شود؛ چون تصویر داستانی ندارد اما وقتی چهره‌ای تاریخی تبدیل به شخصیت شد گفتار و رفتارش بیشتر به دل می‌نشیند و ماندگار می‌شود.
 
- پس برای همین آغاز رمان را چنین پُرهیجان انتخاب کردید؟
چنین شروعی لازمه رمان نوجوان است. تلاش می‌کنم آغاز رمان‌هایم پرهیجان باشد. نوجوان‌ها آغاز توأم با درگیری را می‌پسندند. زندگی نوجوان‌ها ضرباهنگ تندی دارد و پر از اتفاق است. می‌شود رمان را با سکوت و آرامش شروع کرد و در ادامه به اوج درگیری رساند؛ اما نوجوان‌هایی که من می‌شناسم همواره دوست دارند از یک چالش و هیجان رد شوند و به آرامش برسند، در چنین شرایطی باز اگر آرامش از بین رفت باور می‌کنند که باز می‌شود به آن دست یافت.

رمان با لحظه شهادت شیخ محمد خیابانی شروع می‌شود. در فصل بعد آرامش دوران کودکی شیخ را می‌خوانیم و بعد هیجان و اتفاق درگیری با خان. هر اتفاقی به آرامش ختم می‌شود و باز اتفاقی دیگر آرامش را به هم می‌ریزد. رمان یک الگوست برای زندگی که مخاطب آن را بارها و بارها تکرار می‌کند و در این تکرارها به آگاهی می‌رسد.
 
- عنوان فصل‌های کتاب تأمل‌برانگیز است. این عنوان‌ها را بر چه اساسی انتخاب کردید؟
عناوین فصل‌ها هر کدام اشاره‌ای هستند به مفهوم یا کلیت فصل. در برخی فصل‌ها عنوان پا فراتر می‌گذارد و می‌شود معنایی از آن فصل. مثلا عنوان فصل اول؛ «تیری که شلیک نشد.» به نوعی مرام و شخصیت شیخ محمد خیابانی را معرفی می‌کند، پایبند به حرفی که زده تا در خانه شیخ حسنعلی میانچی دست به ماشه نبرد و شلیک نکند، برای همین وقتی سایه فریاد می‌زند: «ماشه را بچکان شیخ، سینه اسماعیل قزاق را بشکاف!» هیچ تیری شلیک نمی‌شود.

با عنوان «در جست‌وجوی روس ناشناس» تلاش سایه را می‌بینیم در کندوکاو تاریخی مه‌آلود. جوان روس که وجود دارد و ندارد و بی‌گمان در گوشه‌ای از زندگی شیخ حضور داشته است.
عنوان «دو چشم ته گلدان قجری» روایت رئال و زمخت زندگی سایه است با عنوانی که فانتزی است. دیگر عناوین هم چنین نقش و کارکردی دارند. نوجوان‌ها از چنین نام‌گذاری‌هایی لذت می‌برند و استقبال می‌کنند؛ خواسته من چشاندن و هدیه لذت به نوجوان‌هاست.
 
- کتاب‌های رمان تاریخی قابلیت تولید رسانه‌ای و سینمایی دارند. شما چشم‌اندازی از تبدیل کتاب‌تان به اثر سینمایی دارید؟
در کشورمان شاهد چرخه‌ای معیوب در مسیر تولید کتاب و اقتباس‌های سینمایی هستیم. از طرفی چنین باور و روندی شکل نگرفته و عقیم است؛ از طرف دیگر هم در مسیر تبدیل اثر مکتوب به فیلم، رابطه‌ها حرف اول را می‌زنند. داشتن دوست و آشنا و سفارش‌شدن و بده بستان نقش بارزی دارند و امید برای وارد شدن به چرخه چنین فرایندی، اندک و کم‌رنگ است. راهی دور که بیشتر به بن‌بست می‌رسد.

بیشتر رمان‌های من تصویری هستند و به نظر دوستان منتقد، قابلیت اقتباس‌های سینمایی دارند. دوستانی اعتقاد دارند رمان «گریز از سال صفر»، «آب و زنجیر» و همین رمان «تا در خیابانی مه‌آلود گم نشوی» می‌توانند به فیلم سینمایی تبدیل شوند؛ ولی چنین افقی در کشورمان برای آثار داستانی وجود ندارد.

وضعیت چاپ و خرید و فروش کتاب در کشورمان خوشایند نیست و شانس دیده‌شدن کتاب‌ها پایین است بدون شک اقتباس سینمایی می‌تواند اثری را از کسوف و خفا نجات بدهد. پر رفت‌وآمد شدن جاده اقتباس علاوه‌بر نجات بازار کتاب، هنر تئاتر، انیمیشن و سینما را هم رونق خواهد داد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها