يك بار ديگر ون گوك نقاش مشهورهلندي موضوع يك رمان قرار گرفت._
رمان «ترك كردن ون گوك» كه به تازگي منتشر شده و نويسنده آن كارول والاس است از جايگاه دكتر پل گاشه پزشك فرانسوي در تاريخ هنر سخن مي گويد. او با وجود اين كه با قلم مو و رنگ سرو كاري نداشت، اما براي تلاشي كه براي نجات ونسان كرد، اين جايگاه را به دست آورده است.
اين كتاب كه توسط انتشارات «اشپيگل اند گورو» منتشر شده دو ماه از زندگي ون گوك در واپسين سال زندگي اش يعني 1890 را توصيف ميكند كه دكتر گاشه تلاش دارد تا جان او را نجات دهد. اين در حاليست كه دكتر گاشه تازه همسرش را از دست داده و سعي دارد تا براي پسر و دخترش نقش مادر را نيز ايفا كند.
علاقه نويسنده به ون گوك به اين پزشك نيز منتقل شده و او همه تلاشش را براي حفظ جان بيمار 37 ساله اش مي كند.او سعي دارد تا با درمانهاي جديد موجود در آخرين سال هاي قرن نوزدهم بيماري رواني ون گوك را درمان كند.
اين در حالي ست كه بسياري از خوانندگان اين رمان با توجه به دانسته هايشان از زندگي اين نقاش مشهور با كتاب ارتباط بيشتري برقرار ميكنند. در طول اين درمان ونسان پرتره دكتر گاشه را نيز كشيد كه در سال 1990 به قيمت 5/82 ميلون دلار فروخته شد. ون گوك هر چند آثارش را براي فروش مي كشيد اما در زمان حياتش هيچگاه كارهايش با موفقيت همراه نبود. در اين كتاب تئو برادر كوچكتر ونسان كه فروشنده تابلو و كارگزار هنري بود، مثل زندگي واقعي شان حضوري فعال دارد.
«كارول والاس» نويسنده و روزنامه نگار نيويوركر ميگويد اين زندگي ونسان نبود كه او را تحت تاثير قرار داد بلكه مرگ او برايش تاثيرگذار بود.اين نويسنده كه رمانهاي تعليق آميز ديگري چون «روياي بيدار» را در كارنامه اش دارد و براي رمان «كتابچه رسمي بچه پولدار» شناخته شده ، در اين كتاب خودش را به جاي روانشناس 80 ساله فرانسوي گذاشته است.
او در پاسخ به اين سوال كه ون گوك از زمان مرگش در سال 1890 به يكي از چهرههاي اصلي نمايشگاه هاي نقاشي و موزه ها بدل شده و شما چه چيزي جديد درباره اوبراي گفتن داريد؟ مي گويد چيزي كه بيش از همه به دنبالش بودم خلق يك درام بود. براي همين به دنبال پيدا كردن همه چيزهايي بودم كه مي توانست اين حس را القا كند.
تقريبا هر بخش اين رمان در يك مكان متفاوت ميگذرد. چرا شخصيتها را اين همه جا به جا كردهايد؟
من سراغ جاهايي رفتم كه از سابقه جالب توجهي برخوردار بود. واقعا ميخواستم آنها را در جاهاي متفاوت بگذارم تا تصوير بيشتري ايجاد شود، چون همه چيز تصويري است ، اين درباره چيزهايي است كه او مي بيند و چيزي كه شما مي بينيد از طريق چشم هايتان ديده ميشود. شما هيچ وقت دوبار در يك جا نيستيد. و براي همين وقتي داشتم ديالوگ ها را مينوشتم ، فقط در فكر نوشتن ديالوگها نبودم. مي خواستم شخصيت هايي داشته باشم كه به همه چيز توجه كنند و براي همين به مكانهاي مختلفي هم نياز داشتم.
چقدر از داستان شما برمبناي اطلاعات دست اول نوشته شده و چقدر از آنها از اطلاعات موجود بيرون آمده است؟
مهم تر از همه اين است كه من واقعا آنجا بودم. من به اوور رفتم و اين سفر واقعا برايم مفيد بود. من خودم را جاي او گذاشتم و به پاريس رفتم و به همه جا سرزدم. از خانه دكتر گاشه هم ديدن كردم و از باغ او كه هنوز همانجاست و به روي مردم باز است. من در ماه مي (ارديبهشت) آنجا بودم و حس ميكردم شهر مال من است.
با اينهمه سال زندگي كردن در نيويورك، چطور ميتوانيد چنين كتابي بنويسيد؟
اولين شهري كه من در آن زندگي كردم پاريس بود. من در حومه شهر بزرگ شدم. اما به پاريس رفتم تا كار پيدا كنم و در يك كتابفروشي كار گرفتم. اين واقعا پاريس بود كه زندگي شهري را به من ياد داد. اما از آنجا كه من قرن نوزده را دوست دارم نياز دارم كه در زمان به عقب برگردم.
فكر ميكنيد چرا مردم هنوز اينقدر ون گوك را دوست دارند؟
نقاشها اصولا شبيه ديگران نيستند براي همين در ذهن آدمها ميمانند. حتي كسي كه خيلي درباره هنر نمي داند هم ميتواند ون گوك را به خاطر داشته باشد و حس خوبي درباره او داشته باشد. ارتباط برقرار كردن با كارهاي او هم آسان است. و بعد وقتي ميفهمي كه قصه زندگي او چيست، و اينكه او وقتي 37 سال داشت مرد، طبيعي است كه با اين مرد احساس نزديكي ميكني و دوستش داري.
كدام بخش از زندگياش را تراژيك ديديد؟ آيا از آنها در كتاب استفاده كرديد؟
فكر ميكنم وقتي يك كم عميق تر ميشوي ميبيني فشار رواني واقعا اجتناب ناپذپر بود، مخصوصا وقتي او در جنوب فرانسه به يك تيمارستان پناه ميبرد. اين از همه بخشها دردناكتر است، اينجا كه او هيچ كنترلي روي مغزش ندارد براي من خيلي سخت بود و هيمينجاست كه او فوقالعادهترين نقاشيهايش را كشيده است.
نظر شما