به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، «نگاهي به پيشينه تاريخي معماري زيگوراتها در آسياي غربي و ايران» با سخنراني مهرداد ملكزاده، باستانشناس و پژوهشگر ميراث فرهنگي با بررسي گزارشهاي باستانشناسي زيگوراتها عصر يكشنبه (5 تير) در موسسه فرهنگي هنري جمشيد جاماسيان برگزار شد.
دكتر مهرداد ملكزاده، باستانشناس و پژوهشگر ميراث فرهنگي گفت: سازه معماري كه در ايران غربي، در خاك كنوني عراق، به نام «زيگورات» شناخته ميشد، يك پديده فرهنگي متعلق به بينالنهرين است. از نظر اقليمي، سرزمين بينالنهرين را دو رود بزرگ دجله و فرات فرا گرفته است. دشت «شوشان» در خوزستان نيز وضعيت اقليمي مشابهي دارد اما مردماني كه در دورههاي تاريخي به اين سرزمين مهاجرت كردند، دوست داشتند سازههاي مذهبي و نيايشي خود را از زمين برآورند.
وي افزود: در حقيقت آنها نيايشهاي خود را همواره در محلهاي مرتفع انجام ميدادند. آنها گمان ميكردند كه بدين گونه به خدايان خود نزديكتر خواهند بود. آنطور كه متنهاي بعدي در دورههاي تاريخي در آشور و بابل و سومر و ايلام، نشان ميدهند، نيايش در جاهاي مرتفع، سنت متداولي بوده است اما در جايي كه دشتنشيني باشد، روشن است كه كوهي وجود ندارد تا بخواهند نيايشهاي خود را در آنجا انجام دهند. پس كوههاي مصنوعي ميساختند كه به آنها «زيگورات» ميگفتند.
اين باستانشناس خاطرنشان كرد: سازه كوه مانند زيگورات، در زبان اكدي «زيتورتو» ناميده ميشد و ستيغ كوه معنا ميداد. اكديها براي اين سازه، واژه ديگري به نام «كوكونوم» داشتند كه وارد زبان ايلامي هم شده است و «معبد مطبق» معنا ميدهد. خود واژه زيگورات در زبان ايلامي، بسامد بسيار كمي دارد و فقط يك بار در زبان ايلامي ميانه به كار بُرده شده است. آنها اين واژه را از زبان اكدي گرفته بودند اما ميتوان پرسيد كه چرا واژه زيگورات رايج شد و «كوكونومي» سومري از يادها رفت؟
اروپاييان و جستجوي برجهاي هفت گانه بابل
وي افزود: رواج واژه زيگورات به شناخت اروپاييان از اين بنا، آن هم از طريق تورات، بازميگردد. اروپاييان كه اطلاعات خود از سرزمينهاي شرقي را از راه تورات فراگرفته بودند، هنگامي كه راهي شرق شدند، در جستجوي زيگورات و برجهاي بابل بودند. براي آنها ماجراي زيگورات و باروهاي هفت گانه بابل، دلكش و بسيار جذاب بود. طبيعي است كه آنها بابل را ميشناختند و ميدانستند كه در بينالنهرين است. چون نام بابل تا روزگار ما هم باقي مانده است. اما زيگورات بابل را نميتوانستند بيابند. چون برخلاف همه زيگوراتها كه جسم خشتي دارند و روكش آجري، بخشهاي زيادي از زيگورات بابل از خشت ساخته شده بود.
اين پژوهشگر ميراث فرهنگي گفت: پس از اين كه ايرانيان بابل را تسخير كردند؛ شاهان هخامنشي و نيز اسكندر و اشكانيان و ساسانيان، آجرهاي زيگورات بابل را ميكندند و براي ساختن ساختمانهاي تازه از آن آجرها استفاده ميكردند. در نتيجه هنگامي كه اروپاييان راهي بينالنهرين شدند، از زيگورات اين شهر فقط جاي خالي آن باقي مانده بود. با وجود اين، ما زيگوراتهاي بسيار زيبايي ميشناسيم كه بقاياي آنها به جا مانده است؛ همانند زيگورات «اور» كه شاه سلسله اور بنا كرده است و زيگوراتي كه سارگون دوم ساخته و در شهر «دورشروكيم» يا همان «خرساباد»، قرار دارد.
وي افزود: بيشترين زيگوراتهايي كه ميتوان شناخت، در بينالنهرين و دشت شوشان به دست آمده است. تا به امروز 34 زيگورات در افق ديد باستانشناسان در آسياي غربي قرار گرفته است. قديميترين آن زيگورات «آنو» يا معبد سفيد است كه در شهر «اور» بوده است و جديدترين آن زيگورات «ازگيل» است كه معبد خداي بابل ـ مردوك ـ بوده است. گفتهاند كه خشايارشا اين زيگورات را پس از سركوب شورش بابليها، ويران كرد.
ملكزاده گفت: ما در ايران نشاني چند زيگورات را داريم. شناخته شدهترين و معروفترين آنها زيگورات چغازنبيل در شوش است. بحثي وجود دارد كه آيا خود ايلاميها به معابد مطبق خود زيگورات ميگفتهاند يا خير؟ چون در صورتي ميتوان سازهاي را زيگورات ناميد كه سند مكتوبي به دست آمده باشد و در آن سند نام آن بنا را زيگورات گفته باشند اما نام سازه چغازنبيل را فقط در كتيبه آشورباني پال، به سال 646 پيش از ميلاد و هنگامي كه او ايلام را ويران كرد، زيگورات ناميدهاند و در هيچ سند به جاي مانده از خود ايلاميها اين بنا، زيگورات ناميده نشده است. به نظر ميآيد كه ايلاميها بناي چغازنبيل را زيگورات نميناميدند و ميدانستند كه سازه آنها با زيگوراتهاي بينالنهرين بسيار تفاوت دارد.
وي خاطرنشان كرد: در گزارشهاي باستانشناسي از يك زيگورات ديگر نيز نام برده شده است. هنگامي كه زنده ياد عزتالله نگهبان در هفت تپه كاوش ميكرد، سكويي خشتي پيدا كرد كه با حدس و گمان آن را يك زيگورات دانست. هر چند مطمئن نبود كه حدسش درست است. با اين حساب در قلمرو فرهنگ ايراني و ايلامي، تنها زيگوراتي كه ميشناسيم همان سازه چغازنبيل است.
سازه چغازنبيل با زيگوراتهاي بينالنهرين تفاوت بنيادين دارد
وي افزود: معابد يا زيگوراتهاي بينالنهرين شكل نهايي ساختمانهاي هفت طبقه بودند. آنها نخست سكويي را ساخته بودند بعد در دورهاي كه به معماري پيشرفتهاي دست پيدا كردند، سكوهايي ديگر بر روي آن سكوي نخست ساختند و بدين گونه بنايي پديد آمد كه پنج تا هفت طبقه داشت و هر كدام بر روي ديگري ساخته شده بود اما سازه چغازنبيل داستان ديگري دارد.
«رومن گيرشمن»، باستانشناس فرانسوي ميگويد هنگامي كه در شوش حفاري ميكرديم، دريافتيم كه هفت طبقه چغازنبيل به جاي آن روي هم قرار گرفته باشند، داخل هم ساخته شدهاند. به عبارت ديگر، بيرونيترين طبقه كه همان نخستين طبقه باشد، يك غلاف بزرگ خشتي است كه طبقه بعدي در درون آن غلاف است. بدين گونه هر كدام از آن بناها پيهايي داشتهاند كه روي زمين قرار ميگرفتند. اين شيوه شگفتي بود كه با نوع زيگوراتهاي بينالنهرين كاملا تفاوت داشت. به همين دليل بود كه ايلاميها سازه چغازنبيل را زيگورات نميناميدند.
وي افزود: تحول معماري در زيگوراتها نشان ميدهد كه معماران ايلامي در آغاز قصد ساختن زيگورات را نداشتند. آنها يك حياط بزرگ ساخته بودند و كف آن را فرش كرده بودند. سپس هنگامي كه امكانات شاه ايلام بيشتر و قدرتمندتر شد، ميخواهد كه بناي ديگري در حياط همان سازه نخست بسازد. بنابراين سرنوشت سازههاي زيگورات در دشت شوشان با سرنوشت زيگوراتهاي بينالنهرين، از اساس فرق دارد.
ملكزاده يادآور شد: در جنوب ايران و در استان چهارمحال بختياري كوهي به نام «كورانگون» وجود دارد كه يك كوه سنگي است. از دور كه به آن نگاه كنيم همانند يك زيگورات به نظر ميآيد. جالب است كه در بالاترين نقطه كوه، مجموعه نقشهاي برجستهاي وجود دارد كه حوضي را نشان ميدهد و ماهيهايي كه در آن حوض شنا ميكنند و نيايشگراني كه دور حوض كنده شدهاند. آن اتاق، مخصوص شاه و ملكه او و نيز كاهن بزرگ بوده است.
وي در ادامه سخنانش گفت: چون در آنجا كتيبهاي به دست نيامده، به درستي معلوم نيست كه در آن اتاق چه آييني برگزار ميشده است اما از نقش حوض ميتوان حدس زد كه آييني در ارتباط با آب بوده است. اين نكته ما را به اينجا ميرساند كه اگر كوه «كورانگون» زيگوراتي طبيعي در دل كوه بوده است، پس زيگوراتها كوههايي مصنوعي در دل دشتها بودهاند.
دوشنبه ۶ تیر ۱۳۹۰ - ۱۱:۴۳
نظر شما