ایبنا نوجوان: نويسندهي خونگرم شيرازي 17 بهمن 1338 در یک شب برفی در شيراز به دنیا آمده و دوران کودکی خود را هم در این شهر گذرانده است؛ دورانی که به قول خودش با شیطنتها و مطالعهی بسیار همراه بوده: «زمان کودکی من مجلهی «کیهان بچهها» یک نعمت بود که من عاشق خواندنش بودم. حتی پیش از رفتن به مدرسه این مجلههای دست دوم را با قیمت اندك میخریدم. ولی از آنجا که سواد نداشتم آن را به دختر همسایهمان میدادم تا برایم بخواند. در واقع سرمایه از من، کار از او!»
البته خانم طاقدیس قصه گفتن را هم از همان زمان آغاز کرده است: «از وقتی به یاد دارم دوست داشتم که نویسنده شوم و قصه بگویم. در همان دوران کودکی هم گاه گاهی قصههایی برای خودم زمزمه میکردم که البته بعضیشان تقليدي از داستانهای کیهان بچهها بود. اما روزی بالاخره توانستم قصهی خودم را بگویم. آن روز درست مثل این بود که یک گنج بزرگ را کشف کردهام. بعد از آن بود که دیگر حتی برای خواهر و برادرهایم هم داستان تعریف میکردم و خیال مادرم از بابت نگهداری بچهها راحت شد! گاهی حتی همسایهها بچههایشان را به من میسپردند؛ من هم بهراحتی با تعریف کردن قصه آنها را سرگرم میکردم.»
يكي از داستانهايي كه در ذهن نویسندهی «صداي پاي بزغالههاي سبز» ماندگار شده، «بینوایان» اثر «ويكتور هوگو» است که در مجلهی کیهان بچهها منتشر میشده: «در مجله قسمتهایی از این داستان منتشر میشد که البته با اصل داستان خیلی فرق میکرد اما من را کنجکاو کرد تا اصل داستان را بخوانم. آن زمان ده ساله بودم و با وجود سنگيني متن، کتاب را خواندم و لذت بردم.»
او به غیر از «بینوایان»، کتابهای دیگری را هم خوانده که در نبودِ آثار مخصوص کودکان و نوجوانان نعمت محسوب میشده. آثاری که بعدها تاثیرشان را در داستانهای طاقدیس گذاشتهاند: «برادرانم عضو کتابخانه بودند و من هم به وسیلهی آنها کتابها را میخواندم. آثار «جک لندن» بهويژه «سپید دندان» از کتابهای موردعلاقهام بود که بعدها الهامبخش من در داستانهایم شد. «خوشههای خشم» اثر «جان اشتاین بک» را هم بارها خواندم و هر زمان که به انتهای آن میرسیدم افسوس میخورم که چرا تمام شد!»
برندهي جايزهي كتاب سال فعالیت حرفهای خود برای بچهها را از 18- 19 سالگی و نوشتن برنامهي تلويزيوني آغاز کرده است: «برای تولید یک برنامهی عروسكي تلویزیونی، طرحی را به تلویزیون شیراز ارائه دادم که با آن موافقت شد اما چون كسي نبود تا عروسكها را بسازد خودم با چيزهايي كه از مادرم يادگرفته بودم آنها را ساختم. بعد از ساخت این برنامه و داستانهایی که از من در کیهان بچهها منتشر شد، «وحید نیکخواهآزاد» که در گروه کودک تلویزیون تهران کار میکرد پیشنهاد کار در تهران را به من داد و به این ترتیب کار جدی من در این زمینه شروع شد.»
نخستين داستاني كه از اين نويسنده در «كيهان بچهها» منتشر شده، «باباي من دزد بود» نام دارد كه طاقديس به دليل علاقهاش به «قصههاي مجيد» نام شخصيت اول آن را مجيد گذاشت: «زماني كه داستاننويسي را آغاز كردم «قصههاي مجيد» اثر «هوشنگ مرادي كرماني» از راديو پخش ميشد. من حال و هواي اين داستان را دوست داشتم و آنقدر روي من تاثيرگذار بود كه اسم شخصيت اول داستانم را «مجيد» گذاشتم.»
به اين ترتيب خانم طاقديس فعاليت خود در زمينهي نوشتن برای بچهها را از بعد از انقلاب اسلامي و با انتشار داستانهايش در كيهان بچهها شروع كرده و تا امروز ادامه داده است.
او تا کنون بیش از 60 عنوان کتاب براي كودكان و نوجوانان نوشته است که از میان آنها میتوان به این کتابها اشاره کرد: «هزار سال نگاه»، «قدم یازدهم»، «جوراب سوراخ»، «پري چه كسي را با خود برد؟»، «ماه خالش را از كجا آورده؟»، «دخترک و فرشتهاش»، «صداي پاي بزغالههاي سبز»، «شب و شيطان و شمشير» و «پشت آن ديوار آبي»
اين نويسنده براي نگارش بعضي كتابهايش موفقيتهايي را به دست آورده كه جایزهي كتاب سال جمهوری اسلامی برای كتاب «قدم یازدهم» در سال 1386 و جایزهي «پروین اعتصامی» سال 1384 برای كتاب «شما یك دماغ زرد ندیدید» و لوح سپاس از مرکز امور مشارکت زنان ریاست جمهوری سال ۱۳۷۹ از آن جمله هستند.
«سوسن طاقديس» امروز 52 سالگي خود را در كنار فرزندان و كتابهايش جشن ميگيرد. ما براي اين نويسندهي فعال حوزهي كودك و نوجوان آرزوي سلامتي داريم.
دوشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۰:۵۰
نظر شما