خيال نبود گذر از بازيهاي كودكانهاي مانند؛ "جمجمك برگ خزان"، "تيله بازي" و "7 سنگ". تمام لحظههاي روز را از سر اشتياق با همين بازيها سپري ميكردند تا شبانگاه گِرد كُرسي گوش به قصههاي شنيدني بزرگترها بسپارند. قصه؛ همان حقيقت رويايي كه هر شب ستاره باران ميكرد خواب كودكانهشان را. گاهي خيالِ همين شنيدهها بازيگوشي ميكرد در ذهن جستجوگر كودكي كه شايد باورش نميشد امروز قصههايش همسفر كودكيِ كودكان خواهد بود. حسين فتاحي هنوز نوجواني ميكند براي نوجوانان تا شنيدههايش را، خاطراتش را و هرچه كه در ذهن پرورانده در قلب كتابهايش بنشاند و نوجوانان را از لذتهاي كودكي و نوجواني لبريز كند./
حسين فتاحي 9 رمان و آثار بيشمار داستاني را در حوزههاي ادبي، تاريخي، مذهبي، كميك و علمي در كارنامه فعاليت نويسندگياش دارد. وي همچنين تاكنون بيش از 500 اثر را ويراستاري و ترجمه كرده است.
فتاحي درباره زادگاه و دوران تحصيلش ميگويد:
5 فروردين 1336 در روستاي حسنآباد يزد متولد شدم. دوران ابتدايي را در همان روستا گذراندم و سال هاي دبيرستان را در روستاي مَجومرد (رضوانشهر كنوني) و سپس در شهرستان يزد به ادامه تحصيل پرداختم. سال 1354 پس از كسب ديپلم رياضي، در دانشگاه علوم اداري دانشگاه تهران در رشته حسابداري پذيرفته شدم. با اين نيت كه در تهران در كنكور هنر شركت كنم، وارد اين شهر شدم، اما در همين دوره با اوجگيري حوادث انقلاب اين تصميم منتفي شد. بنابراين تحصيل در رشته حسابداري را ادامه دادم و آن را به پايان رساندم.
- حسابداري و نويسندگي؟! حتما مثل خيلي از نويسندگان، درمدرسه انشاي خوبي داشتيد؟ اصلا جرقه نويسندگي از چه زماني در ذهن شما زده شد؟
دوران خردسالي ما كتابي براي كودكان وجود نداشت. پس فرصت كتابخواني برايمان فراهم نميشد. در واقع در زمان كودكي من هيچ سرگرمي وجود نداشت؛ نه برق بود، نه تلويزيون اما پدرم روضه خوان بود. براي اينكه روضههايش بيبار نباشند، كتابهاي تاريخي ميخواند به ويژه كتابي با عنوان «جامع التمثيل» كه پُر بود از حكايتهاي قديمي با شعرهايي از شاعران مختلف كه در انتها به يك تمثيل ختم ميشد. پدرم بلندخواني ميكرد و من گوش ميدادم. از همان زمان علاقه به حكايت و قصه در من شكل گرفت. سال اول راهنمايي نيز يكي از معلمانمان براي آرام نگه داشتن كلاس، براي ما قصه ميخواند. بنابراين تقريباً قصههايي كه من در اين 30 سال نويسندگيام، ديدهام را قبلا شنيده بودم. از سوي ديگر هميشه از انشا فراري بودم! زيرا موضوعهاي انشا بيحساب و كلي بودند و ساعت انشا را به زنگ مشمئزكنندهاي تبديل ميكردند. عمه پيري داشتم كه 2 سال با وي زندگي ميكردم. پيرزني بود كه اعتقاد داشت با جِنها در تماس است و فكر ميكرد آنها شبها در اتاقش رفت و آمد ميكنند. به همين خاطر شبها زنجير بزرگي دور رختخوابش پهن ميكرد و ميگفت اين آهنها مانع نزديك شدن جنها به من ميشوند. همچنين او تصور عجيبي از بدن انسان داشت. پزشکان، به خاطر پوكي استخوان او، خوردن ماست و شير را - مانند ديگر پيرزنان- به وي توصيه كرده بودند. او فكر ميكرد كه ماست، پس از خوردن وارد دستش ميشود. بنابراين روي كُرسي مينشست و ميگفت ماست بريزم در دهانش. سپس دستانش را تكان ميداد تا ماست وارد آنها شود. من در يك زنگ انشا به جاي نوشتن درباره موضوع اصلي، به همين كارهاي عمهام پرداختم. از همان سطرهاي نخست همكلاسيها خنده سردادند. معلمم در چند سطر اول هاج و واج به من نگاه ميكرد. سپس موقعيت نشستن خود را عوض كرد و با لبخند به انشايم گوش داد. در آخر بي هيچ سئوالي انشا را از من گرفت. نكته ديگر اينكه در دوران دانشجويي بيشترين زمان خود را در كتابخانه دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به خواندن كتاب داستان ميپرداختم كه این کار در نويسنده شدنم بيتاثير نبود.
- آيا كتابهاي خاصي را مطالعه ميكرديد؟
كتابهاي انقلابي مانند، «خرمگس» و «چگونه فولاد آبديده شد» از جمله آثار مورد علاقه من بودند. همچنين همان موقع كتابي خواندم با عنوان «كودك سوار دريا» كه اثر يك نويسنده فرانسوي و مرتبط با جنگ جهاني اول بود. كتابي از تلاش تعدادي نوجوان از يك دهكده فرانسوي كه عليه آلمانها مبارزه ميكردند. من نيز سالهاي 56 و 57 در يك مدرسه راهنمايي، رياضي تدريس ميكردم و ميديديم كه دانشآموزان به شكل زير ميزي اعلاميه رد و بدل كرده و از آثاري كه مورد موافقت مدرسه نبودند، نمايشگاه برپا ميكردند. از مقايسه اين تصاوير و صحنههاي كتاب «كودك دريا سوار» نخستين داستانم را در سال 1360 با عنوان «مدرسه انقلاب» نوشتم. اين اثر را يكي از دوستانم (اميرحسين فردي) خواند و در ويژه نامه كيهان بچههاچاپ كرد. پس از آن حس كردم در جرگهاي هستم كه بايد بنويسم. از آن به بعد به صورت نيمه حرفهاي داستان نوشتم. سپس عضو تحريريه كيهان بچهها شدم و مطالب گوناگون علمي، داستان، رمان، نقد كتاب، سفرنامه و كميك براي اين ويژهنامه مينوشتم.
- شما نگارش در حوزههاي مختلف را تجربه كردهايد، لطفا درباره اين تنوع در نوشتن توضيح بدهيد.
در 10 سال نخست نويسندگيام 8 رمان و چندين قصه كوتاه نوشتم. اما بعد فكر كردم به عنوان نويسنده بايد به سرچشمههاي تازهاي دست پيدا كنم. براي مثال در حوزه ادبيات كهن به شاهنامه، مثنوي، كليله و دمنه و سمك عيار مراجعه كردم و دريافتم گنجينههاي باارزشياند كه ما از آنها غافليم. بنابراين اين حس در من ايجاد شد كه همان طور كه اين آثار براي من مهماند و از خواندن آنها لذت ميبرم، نوجوانان اين كشور نيز بايد با اين سرچشمهها پيوند بخورند و به اين لذتها دست پيدا كنند. بر همين اساس براي فهم آسانتر اين درياي بيكران براي نوجوانان، به سادهنويسي و بازنويسي اين آثار پرداختم.
ـ چطور شد كه از معصومين براي كودكان و نوجوانان نوشتيد؟
من تا سال 1375 اصلاً در اين حوزه داستان ننوشته بودم. اما متوجه شدم اغلب نوجوانان با برخي از درسها مانند، تاريخ و ديني مشكل دارند. بنابراين دريافتم قرار دادن اين مفاهيم در قالب داستان جذابيت بيشتري براي آنان خواهد داشت. از سوي ديگر تقاضاي بازار براي كتابهاي مذهبي زياد بود و مردم دوست داشتند فرزندانشان با زندگي پيامبران آشنا شوند، اما كتابهاي موجود سطحي بوده يا زبان مشكلي داشتند. پس فكر كردم كه سري به تاريخ اسلام بزنم. نخست با اين نيت كه داستان زندگي 14 معصوم را بنويسم، اما به دليل استقبال مخاطبان، ناشر پيشنهاد كرد زندگي داستاني پيامبران را نيز براي كودكان و نوجوانان به تصوير بكشم.
ـ نگارش داستان درباره امامان و پيامبران دشوار نبود؟ شيوه خاصي براي اين كار داشتيد؟
كار بسيار سختي بود. زيرا آنان در نظر مردم افراد مقدسي اند. از سوي ديگر روايتهاي بسيار متفاوتي درباره آنان وجود دارند. براي مثال، درباره تاريخ تولد و شهادت و زندگي برخي از امامان اختلاف است. بنابراين سعي كردم فرازهايي از زندگي پيامبران و معصومان را كه جنبه داستاني داشتند، انتخاب كنم. براي مثال، براي بيان صفت مهرباني پيامبر اكرم (ص) بخشي از زندگيشان را وارد داستان كنم كه مهرباني كردن ايشان را به تصوير ميكشيد. در واقع روايتهاي خشك تاريخي را با روايت داستاني آميختم تا اين حوادث به ذهن كودكان و نوجوانان نزديكتر شوند. از سوي ديگر، مردم امام حسن(ع) و امام حسين(ع) را به يك اندازه دوست دارند، اما اطلاعاتشان درباره امام حسين(ع) بيشتر است. زيرا بسيار درباره ايشان شنيدهاند يا در قالب تصوير ديدهاند. من تصميم گرفتم اين كار را به يك نسبت درباره همه امامان براي نوجوانان انجام بدهم تا شناختشان کاملتر شود.
ـ پرونده نگارش درباره زندگي پيامبران را بستهايد؟
نه. اين حوزه بسيار وسيع است و پاياني براي نگارش درباره زندگي معصومان وجود ندارد. به طور كلي داستانها سوژههاي تكراري دارند و همه ساله با افزايش توانايي نويسنده، امكان خلق تصوير تازهتری از سوژه قبلي ايجاد ميشود. بنابراین به نظر من هيچوقت پروندهها بسته نميشوند.
- با نگارش درباره زندگي ابوعلي سينا وارد حوزه تاريخ شدهايد. لطفا كمي در اينباره توضيح بدهيد.
زندگي بوعلي را خواندم و فهميدم زندگي اين مرد از ابعاد اخلاقي، علمي، تلاش و مردانگي ميتواند براي همه ما آموزنده باشد، در حالي كه امروز فقط در حد حرف از بزرگانمان اطلاع داريم و شايد حتي نتوانيم در قالب 100 كلمه به توصيف شخصيتشان بپردازيم. بنابراين در رمان «زنداني قلعه 7 حصار» با نگاهي جديد به زمينههاي مختلف زندگي ابوعلي سينا پرداختم. همچنین بوعلي همزمان بود با عصر فردوسي و حكومت غزنويان. بنابراين در اين اثر داستاني علاوه بر زندگي بوعلي تاريخ آن دوره نيز روايت شده است. همچنين كتاب ديگري كه در حوزه تاريخ نوشتهام، اثري داستاني درباره زندگي كوروش دوم است.
ـ درباره موضوعهاي علمي هم داستان نوشتهايد؟
بله. البته من آدم علمي نيستم و معتقدم كتابهاي علمي و تخيلي را بايد افرادي كه دانش اين حوزه را دارند، بنويسند اما در سالها 1361 و 1362 براي ايجاد تنوع در مطالب نشريه كيهان بچهها، تعدادي داستان علمي نوشتم و موضوعهاي مختلف علمي را برای نوجوانان از زبان عمو حسين روايت كردم. براي مثال، با همين شيوه به زندگي مورچهها يا ويژگيهاي كوه آتشفشان پرداختم و تا مدتي پس از آغاز به كار كيهان علمي، به همين روش درباره مطالب علمي مينوشتم.
ـ در بين داستانهاي شما، اثر كميك هم ديده ميشود. چه شد كه نگارش در اين فضا را تجربه كرديد؟
داستاني كه حجم تصويرش نسبت به متن بيشتر باشد، در جذب كودكان و نوجوانان موثرتر است. در حالي كه سالها قبل خلاء آن در آثار مرتبط با اين گروه سني بسيار حس ميشد. بنابراين برخي از حكايتهاي سعدي يا داستانهاي بلند مانند، «بيست هزار فرسنگ زير دريا» را در قالب كميك در آوردم. در واقع كيهان بچهها در سالهاي قبل از انقلاب پُر بود از داستانهاي كميك. البته ناگفته نماند که انتشار كتابهاي كميك به رغم جذابيتشان براي كودكان و نوجوانان، به خاطر تمام رنگي بودنشان براي ناشران بسيار پرهزينهاند.
ـ با وجود تجربه فضاهاي مختلف در داستاننويسي، سفرنامه هم نوشتهايد؟
بله. به اين صورت كه با حضور در جشنوارههاي ادبي در شهرهاي مختلف، سفرنامه مينوشتم. در واقع سفرنامهها بهانهاي براي بيان موقعيت جغرافيايي و آداب و سنن و عادتهاي براي كودكان و نوجوانان بودند. براي مثال، در يكي از سفرنامهها به نوع پوشش و زندگي مردم تركمن پرداختم. چيزي كه امروز به خاطر نا آگاهي و اطلاعات اندك، جوانان از آن فرهنگ فاصله گرفتهاند و اين زنگ خطر است.
ـ «انقلاب» يكي از موضوعهاي مشترك در اغلب آثار شماست. لطفا درباره نگارش در اين حوزه توضيح بدهيد.
استادان داستاننويس و منتقدان، معتقدند حوادثي كه اتفاق ميافتند، بستري را براي نگارش داستان و رمان فراهم ميكنند. براي مثال، اگر نويسندهاي شانس بياورد و در دوره پُرتلاطم جنگ يا انقلاب زندگي كند، صاحب معدن عظيمي از سوژه شده است. در واقع آدمهاي معمولي از روزگار معمولي در داستان جذابيت ندارند. آدمهايي جذابند كه از جهاتي بر ديگران برتري داشته باشند. جنگها و انقلابها اين امكان را فراهم ميكنند. درباره انقلاب اسلامي نيز همين طور است. براي مثال در فاصله 2 سال، به اندازه حدود 50 سال اتفاق رخ داده است. نوجوانان و جواناني كه امروز زندگي ميكنند شايد علاقمند به دانستن درباره حوادث آن سالها باشند که آن حوادث را به 2 شيوه داستاني و تاريخي ميتوان براي آنان روايت كرد. البته گونه تاريخي آن چندان جذابيت ندارد. معمولاً حوادث تاريخي اي ماندگارند كه به صورت داستاني بيان شدهاند.
ـ كدام بخش حوادث انقلاب براي شما جالب است؟ سوژهها را بر چه اساسي انتخاب ميكنید؟
به نظر من نبايد به اين حادثه نگاه سياسي داشته باشيم. بلكه بايد دیدی مثبت و واقعبينانه داشت. نه بايد تحريف كرد، نه بزرگنمايي. اگر نويسندهاي با اين ديد به نگارش درباره انقلاب بپردازد، كاري انساني كرده است. من با اين نگاه 3 رمان از 3 مقطع انقلاب و از حضور نوجوانان در كنار بزرگسالان نوشتهام كه عناوين آنها عبارتند؛ «بچههاي سنگان»، مرتبط با فضاي ابتداي سال 1357 تا حادثه 17 شهريور، «مدرسه انقلاب» كه 17 شهريور تا 13 آبان 58 را به تصوير ميكشد و «كودك و توفان» كه بيانگر فرازهايي از حوادث پس از انقلاب اسلامي است. البته سوژههاي برخي از داستانهاي انقلابيام را از برخي از اخبار روزنامهها گرفتهام.
ـ نگارش درباره جنگ تحميلي عراق عليه ايران را چگونه تجربه كرديد؟
جنگ بين كشورها، معمولا به 2 صورت رخ ميدهد؛ گاهي ارتش 2 كشور با هم درگير ميشوند و زماني هم مانند جنگ تحميلي عراق عليه ايران که به دليل ضعف تاريخي نيروهاي نظامي كشور ما، 90 درصد مردم كار و خانواده خود را رها كرده و به خاطر اينكه كشورشان را در خطر ميديدند، به نبرد با دشمن پرداختند. برخي شهيد شدند، تعدادی اسير و برخي هم جانباز كه بايد اين لحظهها به نسلهاي آينده منتقل ميشدند. من در داستانهايي مانند؛ «پري نخلستان» و «آتش در خرمن» با استفاده از فضايي فانتزي براي نوجوانان به بيان حوادث دوران جنگ تحميلي عراق عليه ايران و آنچه در 35 روز مقاومت مردم خرمشهر گذشت، پرداختهام. زيرا معتقدم به عنوان نويسنده وظيفه دارم حقايق جنگ، تلخيها و شيرينيهايش را براي كودكان و نوجوانانمان بازگو كنم.
ـ اشاره كرديد هر حادثه تاريخي دنيايي از سوژه را با خود همراه دارد. انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي عراق عليه ايران در فاصله 2 سال رخ دادند، 2 حادثه با سوژههاي متنوع، اما به نظر ميرسد تعداد آثار انقلابي شما بيش از كتابهاي مرتبط با جنگ است...
انقلاب پُر بود از حضور مردم در شهرهای مختلف و در شرايط عادي زندگي كه بيانش براي كودكان و نوجوانان راحتتر است. از سوي ديگر خود جنگ به خاطر اين انقلاب پيش آمد. يعني جنگ را به راه انداختند كه انقلاب اسلامي را از بين ببرند. در واقع عراق براي اشغال خرمشهر به این شهر حمله نکرد، بلكه با هجوم به اين شهر قصد داشت انقلاب را از بين ببرد. بنابراين نخست بايد انقلاب را براي كودكان و نوجوانان تصوير كرد، اما در اين حوزه كمكاري شده است. پس اگر دوباره بخواهم كارهاي ديگري بنويسم، باز هم با اين ديد خواهم نوشت كه به اهداف مردم از انقلاب بپردازم. در واقع بخشي از وظايف نويسنده بيان حوادث و بخش ديگرش، نمايش دست يافتن مردم به خواستههايشان است.
ـ با اين حال در بازار نشر تعداد كتابهاي حوزه جنگ تحميلي عراق عليه ايران بيش از آثار مرتبط با انقلاب اسلامي است. نظر شما در اينباره چيست؟
انقلاب سال 1357 پيروز شد و حدود تيرماه 1358حوادث كردستان، گنبد و سيستان و بلوچستان شكل گرفتند و انقلاب را تحت تأثير قرار دادند. پس از 5/1سال درگيري در كردستان، جنگ تحميلي عراق عليه ايران آغاز شد. بر همين اساس تمام امكانات مادي و انساني كشور در خدمت جنگ بود. به تبع آن نويسندگان فكر كردند حالا كه به جاي جبهه در شهر و نشريهها حضور دارند، با نوشتن درباره جنگ دِين خود را به مردم ادا كنند. از سوي ديگر علاوه بر نمايش تصاوير مكرر از حال و هواي جبههها، رزمندگان از مناطق جنگي بازميگشتند و به بيان خاطراتشان ميپرداختند. بنابراين مصالح داستاني در اختيار نويسندگان قرار ميگرفتند و كسب اطلاعات مستقيم از جنگ بر كيفيت داستانهای آنان تاثيرگذار بودند.
ـ قبلتر اشاره كرديد در حوزه انقلاب كمكاري شده است، لطفا درباره اين موضوع بيشتر توضيح دهيد.
انگيزهها ضعيف شدهاند.
انگيزه؟!
بله، هماني كه مردم را در سال 1357 به خيابانها ميكشاند. براي مثال، شبهاي نزديك به 22 بهمن پير و جوان، مذهبي و معمولي، از خانه بيرون ميآمدند. زيرا تصور ميكردند اگر در خانه بمانند، خطري انقلابشان را تهديد خواهد كرد. به یاد میآورم با یکی از دوستانم در يكي از خيابانهاي ضلع غربي دانشگاه تهران، بدون اسلحه راه ميرفتيم فقط به اين دليل كه در آن شبها و روزهای حساس حضور داشته باشيم. خانم حدودا 70 سالهاي كه حجاب درست و حسابي هم نداشت، براي ما سيني چاي آورد و فكر ميكرد ما مشغول پاسداري هستيم. علت اين همبستگي، انگيزه بود. نكته ديگر اينكه گروهي از مردم تصور ميكنند كه خواستههايشان كاملا محقق نشده است. اين ذهنيت درست يا اشتباه بايد تحليل و دوباره به انگيزه تبدیل شود وگرنه به همين شكل باقي خواهد ماند. بر اساس همين فضا برخي از نويسندگان براي اينكه تحليل درستي ارايه دهند، نگارش آثارشان را به تعويق انداختهاند. از سوي ديگر، جدا از كمكاري در حوزه انقلاب، آثاري هم كه به چاپ رسيده به خوبي توزيع نشدهاند. نهادهاي دستاندركار بايد براي توزيع مناسب آثار تكاپوي جديدي را آغاز كنند. براي مثال، حداقل 5 ميليون كودك و نوجوان دبستاني در كشور ما مشغول به تحصيلاند، اما شمارگان كتابهاي منتشر شده حداكثر 5000 نسخه است. يعني براي هر 1000 نفر فقط يك اثر به چاپ ميرسد كه اين نكته مهمي است.
ـ فكر ميكنيد راهكار چيست؟
اينكه براي سيستم توزيع كاري صورت دهيم. آنچه در سایر کشورها ديدهام، نمايشگاه دايمي كتاب است. در حالي كه ما نمايشگاه 10 روزهاي را برپا ميكنيم همه از سرتاسر كشور ميآيند و كتاب ميخرند. به اين خاطر كه مردم تصور ميكنند در فضاي اين نمايشگاه آثار مورد علاقهشان را تهيه خواهند كرد. در حالي كه ما بايد مانند فروشگاههاي زنجيرهاي، در تمام استانها ساختمانهاي بزرگي را به نمايشگاههاي دايمي كتاب اختصاص بدهيم.
ـ براي ايجاد انگيزه دوباره در نويسندگان چه بايد كرد؟
من به عنوان نويسنده انتظار پول و جايزه ندارم بلكه اگر حس كنم كتابي كه مينويسم توزيع و خوانده ميشود، به نگارش ادامه خواهم دادو فکر میکنم این حرف همه نویسندگان است.
ـ به نظر شما هنوز در حوزه انقلاب سوژه وجود دارد و براي نگارش در اين حوزه زمان باقي است؟
فراوان. در واقع به تعداد كساني كه در جريانهاي انقلاب حضور داشتند، سوژه وجود دارد. هم از مبارزان و زندانيان سياسي، هم برای مثال، از مادري كه در تظاهرات ها شركت داشته است، ميتوان داستان نوشت. در پاسخ به سوال ديگر بايد بگويم، «جنگ و صلح» يكي از شاهكارهاي ادبيات و يكي از معروفترين كتابهاي جنگ است كه 50 سال پس از لشكركشي ناپلئون به روسيه توسط لويی تولستوي نوشته شده است. بنابراين هيچ وقت براي نگارش درباره حوادثي مانند انقلاب اسلامي دير نيست.
ـ ارزيابي شما از آثار منتشر شده در 2 حوزه انقلاب و جنگ چيست؟
بايد واقعي فكر كنيم و به ادبيات با توجه به معناي عامش توجه داشته باشيم. بايد توان علمي و ادبي خود را بررسي كنيم. به نظرم داستانهايي كه درباره انقلاب و جنگ نوشته شده، ضعيفتر از داستانهاي ديگر نيستند. در واقع داستانهاي اين 2 حوزه و ساير موضوعها در سوژه متفاوتند و در كيفيت در يك سطح قرار دارند. نكته مهم بالا بردن ظرفيت داستاننويسي در حوزههاي گوناگون است. اگر ظرفيت ادبي كشور در سطح بالايي قرار داشته باشد، نويسندگان آثار خوبي در تمام حوزهها خلق خواهند كرد؛ اجتماعي يا با موضوع انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي.
ـ بين آثار شما، ترجمه كتابهاي كودكان و نوجوانان نيز ديده ميشوند. چه شد كه به ترجمه پرداختيد؟
خودم را مترجم نميدانم؛ بلكه سالهاي 1369 تا 1371، 3 سفر به نمايشگاه بولونيا داشتم و تمام آثار كودك و نوجوان را ديدم. نمونههايي كه انتخاب كرده بودم، برايم جالب بودند و از خواندن آنها لذت ميبردم. بنابراين براي انتقال اين لذت به كودكان و نوجوانان به ترجمه اين آثار پرداختم. به نظر من تجربههاي بشري براي همه مردم اهميت دارند. افراد مختلف به تجربههاي ميرسند كه ميتوانند براي همه مفيد باشند؛ فرقي نميكند در زمينه علمي يا نويسندگي. نويسندهاي كه در گوشهاي از كره زمين به يك تجربه جديدي در كار نگارش نويسندگي دست پیدا میکند، بايد اين تجربه به عنوان يك فن در اختيار ديگر نويسندگان نیز قرار گيرد. من با اين ديد كتابها را ترجمه كردم. براي مثال، كتاب «مادر جان هنوز ما را دوست داري؟» اثري بود كه در سال 1370 توسط من ترجمه شد و انتشارات سروش آن را به چاپ رساند. این اثر از زاويه نگاه جالبي نسبت به كودكان برخوردار بود. زاويهاي كه ما هرگز به آن نپرداخته بوديم. بنابراين ميتوان خلاءهاي محتوايي را با ترجمه آثار خوب پُر كرد.
ـ شما حدود 500 اثر را بازنويسي و ويراستاري كردهايد. لطفا از حال و هواي ويراستاري بگوييد.
در دوره حضور در كيهان بچهها براي نيروسازي و پرورش نويسندگان تلاش ميكرديم. آثار بسياري به دفتر مجله ميرسيدند كه سوژه خوبي داشتند، اما از نظر كيفي ضعيف بودند و بايد بازنويسي ميشدند. از سوي ديگر با تعدادي از ناشران به عنوان مشاور ادبي- هنري همكاري ميكردم. برخي از آثار در دست چاپ نياز به ويراستاري داشتند كه به ضرورت، من اين كار را انجام ميدادم. در واقع در صنعت نشر دنيا شخصي به عنوان اديتور (editor) با نويسنده مشاركت ميكند، مشاور نويسنده است و حتي ميتواند برخي از فصلهاي كتاب را جا به جا كند كه در ايران چنين تخصصي وجود ندارد. فقط ويراستار به بازخواني يا بازنويسي آثار ميپردازد.
ـ تا به حال شده در حین ویراستاری یک اثر به این نتیجه برسید که ای کاش خودتان آن را مینوشتید؟
بله. به طور معمول اتفاق ميافتد. اما ويراستار خوب كسي است كه در محتوای اثر اعمال سليقه نكند. ويراستار بايد در خدمت نويسنده باشد. يعني سبك نويسنده را حفظ بكند و فقط لغزشها را از بين ببرد. من نيز سعي كردهام در تمام آثار سبك نويسنده را تغيير ندهم.
ـ حالا با مرور آثار حسين فتاحي به تخصص نگارش اين نويسنده براي كودكان و نوجوانان پي ميبريم. نویسندگی براي اين گروه سني دليل خاصي داشت؟
من هنوز خود را نوجوان ميدانم و فكر ميكنم كه با فضاي نوجواني بيشتر مأنوسم. براي مثال، هنوز وقتي ميخواهم موبايل بخرم، معامله را بلد نيستم. در واقع با شگردها و مسايل بزرگسالي فاصله دارم و به دنياي نوجوانان علاقمندم. نكته دوم اينكه اگر بتوانيم نوجوانان را به مطالعه عادت بدهيم خود به خود وقتي به جواني برسند، راهشان پيدا خواهند كرد. يعني اگر نوجواني تربيت كنيم و به اين باور برسانيم كه راه و روش، ارزش و معناي زندگي چيست، در جواني مشكلي نخواهد داشت.
ـ با توجه به تنوع موضوع در حوزههایی مانند، ادبيات، تاريخ، انقلاب و جنگ در آثار شما، آيا خود را متعلق به حوزه خاصي ميدانيد؟
من داستاننويسم. داستاننويسي كه به حوادث و مسايل طول زندگيام سَر زده و در آثارم به آنها پرداختهام. اين حوادث شامل انقلاب و جنگ بوده يا حتی يك افسانه. به نظرم يكي از مشكلات ادبيات ما جداسازي داستان انقلاب، داستان جنگ، داستان اجتماعي و...است. در حالي كه اينها در مجموع داستانند.
ـ از آثار منتشر شدهتان در حوزههاي مختلف كه بگذريم، شما سالهاست كه در حوزه هنري كلاسهاي داستاننويسي برگزار ميكنيد. لطفا در اينباره توضيح دهيد.
يكي از اتفاقهايي كه پس از انقلاب اسلامي رخ داد، تشكيل جلسههايي در مراكز مختلف فرهنگي و ادبي مانند حوزه هنري بود. سروش نوجوان هم در زمان تأسيسش نشستهايي برگزار ميكرد و شاعر و نويسنده پرورش ميداد. در اين نشستها افراد آثار خود را ميخوانند، سپس توسط حاضران مورد نقد و بررسي قرار ميگرفتند. حوزه هنري نيز چندين سال نشستهاي قصهخواني برپا ميكرد اما از اوايل دهه 70 اين كلاسها به صورت نظاممند برگزار شدند و با بررسي آثار مرتبط با حوزه داستاننويسي، جزوههايي با عنوان «پيك داستاننويسي» در اختيار هنرجويان قرار گرفتند، اما از سال 1381 اين جلسهها به صورت هفتگي برپا شدند. در ابتدا فقط آموزش مقدماتي داستاننويسي بود. سپس به اين نتيجه رسيديم كه در كنار اينها يك سري اطلاعات جنبي مانند، تاريخچه داستان و قصه به هنرجويان منتقل شوند. در مرحله بعد نيز اين افراد آثار خود را در كلاسها ميخواندند تا نقاط ضعف و قوتشان مشخص شوند. همچنين مدتي است كه به صورت دورهاي بهترین رمانهاي قبل و بعد از انقلاب در كلاسها خوانده ميشوند تا علاوه بر مطالعه اجباري، نكات آموزنده آنها مورد بررسي قرار گيرند.
ـ آيا سوژهاي هست كه علاقمند به نگارش درباره آن بودهايد و هنوز ننوشته ايد؟
بله. ماجراهايي در كودكي و نوجوانيام رخ داده كه هميشه برايم لذتبخشترين خاطراتند. خاطراتي جذاب و طنز از نوجواني كه خطا ميكند و در نهايت در مسير درست قرار ميگيرد و خطايش را جبران ميكند. اما هنوز راه ارايه آنها را پيدا نكردهام كه براي نوجوانان بدآموزي نداشته باشند و در بهترين فرم نمايان شوند.
ـ بيشتر چه كتابهايي ميخوانيد؟
متأسفانه خيلي بيش از آنچه كه بايد، كتاب ميخوانم! آثاري با موضوعهاي گوناگون؛ كتابهايي تاليفي يا ترجمهاي؛ قبل از چاپ و بعد از چاپ.
ـ جدا از مطالعه، اوقات فراغت خود را چگونه میگذرانيد؟
به باغ و باغباني بسيار علاقمندم و هر زمان كه به مادرم در روستا سر ميزنم، به گلكاري و حتي دروي زمين ميپردازم. هميشه ارتباطم را با فضاي زندگي كودكيام حفظ ميكنم.
ـ رابطه شما با ورزش چطور است؟
از 3 سال پيش به طور مداوم به كوهنوردي ميپرداختم اما مدتي است كه اين كار قطع شده و مدتي است كه شنا روي آوردهام.
ـ سوال آخر، آيا كار تازهاي در دست نگارش داريد؟
بله. در مرحله نخست نگارش رماني درباره انقلابم. در اين داستان 2 نوجوان دچار مشكلي ميشوند و به مبارزه پرداخته و براي حل مشكل خود تواناييهاي درونيشان را كه از آنها بيخبرند، بروز ميدهند.
برخي از آثار
كتابها (نگارش، ترجمه و ويراستاري)
«كودك و توفان»(انتشارات برگ، 1365)
«آتش در خرمن»(انتشارات اميركبير، 1367)
«مدرسه انقلاب»(انتشارات ذكر، 1367)
«امیر کوچولوی هشتم»(انتشارات قدياني، 1370)
«استنلی، پسرک کاغذی»(انتشارات سروش، 1371)
«بچههاي سنگان»(انتشارات سوره مهر، 1375)
«اسباب بازیهایم را جمع میکنم»(انتشارات قدياني، 1379)
«با صورتم حرف میزنم»(انتشارات قدياني، 1380)
«14 قصه، 14 معصوم»(انتشارات قدياني، 1381)
«اولین تجربه های تو (جلد های۱تا ۱۰)»(انتشارات قدياني، 1381)
«اولین روز مدرسه» (انتشارات قدياني، 1381)
«امام موسی کاظم(ع)» (انتشارات قدياني، 1381)
«زنداني قلعه 7 حصار» (انتشارات سوره مهر، 1382)
«امام جعفر صادق(ع)» (انتشارات قدياني، 1382)
«امام حسن(ع)» (انتشارات قدياني، 1382)
«امام حسن عسکری(ع)» (انتشارات قدياني، 1382)
«امام حسین(ع)» (انتشارات قدياني، 1382)
«امام رضا (ع)» (انتشارات قدياني، 1382)
«امام زینالعابدین(ع)» (انتشارات قدياني، 1382)
«امام علی(ع)» (انتشارات قدياني، 1382)
«امام علی النقی(ع)» (انتشارات قدياني، 1382)
«امام محمدباقر(ع)» (انتشارات قدياني، 1382)
«امام محمدتقی(ع)» (اتشارات قدياني، 1382)
«امام مهدی ( عج )» (انتشارات قدياني، 1382)
«باغ شماره هفت» (انتشارات بوستان فدك، 1382)
«الیاس (ع)» (انتشارات قدياني، 1384)
«اسحاق (ع)» (انتشارات قدياني، 1384)
«ادریس(ع)» (انتشارات قدياني، 1384)
«آدم و حوا» (انتشارات قدياني، 1384)
«اکوان دیو» (انتشارات قدياني، 1385)
«الاغ گرسنه» (انتشارات قدياني، 1385)
«بابا محمد» (انتشارات ستارهها، 1385)
«بابی که زیادی پز میداد» (انتشارات قدياني، 1385)
«اسپاد مورفی و تفنگی با فشنگ سیبزمینی» (انتشارات افق، 1385)
«آتش در انبار» (انتشارات قدياني، 1385)
«آدمهای زیادهرو» (انتشارات قدياني، 1386)
«پري نخلستان» (انتشارات قدياني، 1387)
«فصل كبوتر»، (انتشارات انجمن قلم ايران، 1388)
«۱۵قصهی برگزیده از شاهنامه فردوسی» (انتشارات قدياني، 1389)
«۴۴۶ نکته روانشناسی ساده» (انتشارات قدياني، 1388)
«اسماعیل (ع)» (برای ۶ تا ۱۰ ساله ها)(انتشارات قدياني، 1388)
«اسماعیل (ع)» (انتشارات اميركبير، 1389)
«بازی میکنی خرس کوچولو؟» (انتشارات ذكر، 1389)
«۵ قصه برگزيده از شاهنامه فردوسى»(انتشارات قدياني، 1390)
«اتوبوس کوچولوی زرد» (انتشارات ذكر، 1390)
نظر شما