ايبنا - خواندن يك صفحه ازيك كتاب را مي توان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعه اي ازاكسير دانايي، لحظه اي همدلي با اهل دل، استشمام رايحه اي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و..
از چه بايد ترسيد!؟ از چه بايد پرسيد!؟
اگر ميزبان ـ كه معبود و معشوق سرمدي است ـ بر من منت نهاده است و به من رخصت ملاقات داده است، مرا به ديدار خويش فرا خوانده است، مرا به بارگاه خويش پذيرفته است، به من اذن دخول كرامت فرموده است و مرا به دعوت خود مفتخر ساخته است، ديگر چه جاي درنگ و ترديد و تأمل است!؟
كدام عاشقي در لبيك به دعوت معشوق، دچار درنگ شده است؟ كدام عاشقي براي پذيرش ميعاد و موعد وصال ترديد كرده است!؟
اين اگر نه معاشقه، كه معامله هم اگر ميبود، معاملهاي پر سود و بيزيان بود.
و اگر هيچ نبود جز رسم تقدير شهادت به دست خداوند كريم، باز شوق برانگيز بود و درنگ ستيز. چه اگر مرگ، دعوت عام خالق است و سرنوشت محتوم مخلوق، شهادت، دعوت خاص محبوب است از محب و عنايت ويژة معشوق است به عاشق.
و من چه ميتوانستم كرد جز اظهار سپاس و امتنان، در پيشگاه خداوند منان!؟
صفحه 151 / سقاي آب و ادب/ سيد مهدي شجاعي/ كتاب نيستان/ چاپ پنجم 1390/ 264 صفحه/ قيمت 6800 تومان
نظر شما