نویسنده افغان در نشست «ميراث مشترك فرهنگي جهان اسلام: افغانستان و ايران» با بيان اينكه دو كشور ايران و افغانستان داراي مشتركات فرهنگي زيادياند، عنوان كرد: براي تقويت اين مشتركات بايد كتابهايي نوشته و نمايشگاههاي كتاب برگزار شوند و در آنها به عرضه اين مشتركات پرداخت./
وي با بيان اينكه خدا در قرآن مشوق اصلي كسب علم و فرهنگ است، ادامه داد: آناني كه برای هدايت انسانها تلاش ميكنند مانند علما و فضلا، در تاريخ تمدن بزرگ اسلامي موثر و راهگشاي زندگي بشر بودهاند. اسلام در عصرهاي نخستين در میان هر ملتي كه قدم ميگذاشت، سبب رشد و پيشرفت آن ملت ميشد. بنابراين، اسلام و مسلمانان از جمله دلايل رشد فرهنگ ايران باستان به شمار ميروند.
كروخي ادامه داد: «جان ديوئي» نويسنده معروف آمريكايي جمله معروفي دارد مبني بر اينكه «زماني كه مسلمانان، اسكندريه را فتح كردند آنان تا 2 سال تمام كتابهاي علمي اسكندريه را مطالعه و ترجمه كردند و آنها را در جهت آباداني تمدن اسلامي به كار گرفتند» اين جمله براي مسلمانان جاي بسي افتخار است كه فردي از كشور آمريكا چنين حرفي درباره اسلام ميزند. يا جمله معروف دانشمند فرانسوي مبني بر «علم مسلمانان به اروپا سرايت كرد و اروپا امروز متاثر از خدمات علمي مسلمانان است» نشاندهنده ارزش علم در كشورهاي اسلامي است.
وي افزود: اما متاسفانه بعدها بدعتها و شبهاتي بهوجود آمدند و دانشمندان ما نتوانستند به پيشرفت خود ادامه دهند. فقر و جنگ يكي از علتهاي عقبماندگي كشور افغانستان محسوب ميشود كه امروز با اين جهالتها و مشكلات دست و پنجه نرم ميكند.
كروخي عنوان كرد: تا زماني كه با فرهنگ خود آشنا نشويم و آن را احيا و ترويج نكنيم، نميتوانيم از اين جهالت نجات يابيم. رهايي از اين مشكلات نيازمند اين است كه جوانان ما در فراگيري علم از يكديگر سبقت بگيرند. ما بايد به عزت و كرامتهاي گذشته خود برگرديم و با هويت زندگي كنيم كه راهش دسترسي به علم و فناوريهاي علم است.
وي بیان کرد: فرهنگ دو كشور ايران و افغانستان در يك مسير حركت ميكنند. وجود شخصيتهاي فرهنگي مشترك در اين دو كشور مانند فردوسي، حافظ، ملاصدرا، جامي و مولانا جلالالدين بلخي، اين دو كشور را به هم نزديكتر كرده است.
كروخي افزود: براي تقويت مشتركات فرهنگي موجود بين دو كشور ايران و افغانستان بايد كتابهايي نوشته ، نمايشگاههاي كتاب برگزار شود و اين كتابها عرضه شوند تا بيش از پيش اين دو كشور به يكديگر نزديك شوند. تحقق اين امر و رهايي افغانستان از جهالت و تعصبات تنها به دست جوانان دانشجو و عاقل صورت ميگيرد.
سخنران بعدي اين نشست، شوكتعلي محمدي، نويسنده و پژوهشگر افغان بود. وي غزنی را نمادي از تاريخ و فرهنگ كهن ايران باستان برشمرد و گفت: اگر غزنی به عنوان كشور فرهنگي افغانستان انتخاب شده است و منشا توليد علم و فرهنگ در سرزمين و در جهان اسلام به شمار میرود،در تاريخ، فرهنگ و تلاشهاي خردمندانه بزرگمردان اين سرزمين ريشه دارد.
وي اظهار كرد: غزنی يكي از شهرهاي باستاني افغانستان محسوب میشود كه در دوره هاي مختلف نامهاي گوناگوني را تجربه كرده است. اَرووا و زابلستان برخي از اين نامها را تشكيل ميدهند. آنگونه كه از تاريخ گذشته اين سرزمين برميآيد، غزني مركز زابلستان است. زابلستان در دوره حاكميت به دست رستم كياني بود. اين سرزمين در نقطهاي از تاريخ، سيستان نامگذاري و در دورهاي ديگر كاسهرود نام گرفته كه محل جنگهاي رستم بوده است.
محمدي ادامه داد: آنگونه كه در منابع آمده است، نويسندگان نميدانند كه كاسهرود كجاست اما فردوسي در شاهنامه، كاسهرود را به گونهاي توصيف ميكند كه نميتواند به دور از دَشترود باشد. يكي از مناطق تاريخي كه ريشههاي فرهنگي زابلستان را به تصوير ميكشد، خِردرود است. اگر اندك نگاهي به تاريخ فرهنگي اين سرزمين بياندازيم، متوجه ميشويم كه در ترويج فرهنگ كشور افغانستان بسيار موثر بوده است. مهمترين متن فرهنگي اين سرزمين اوستا نام دارد. در كتاب «درٌ اوستا» به لهجه غزنی به اين موضوع اشاره شده است.
وي اظهار كرد: وجود يك يا دو حرف بيشتر در زبان اوستا نسبت به زبان فارسي در ساير كشورها مانند پاكستان نشاندهنده وارث بودن زبان فارسي از زبان اوستايي است.
قنبرعلي تابش، نويسنده و پژوهشگر افغاني، سخنران بعدي اين نشست بود كه عنوان كرد: غزني در سال 2013 پايتخت فرهنگي جهان اسلام شد. خدا را شاكريم كه با وجود سياهههايي كه آفاق زندگي ما را در افغانستان در برگرفته، هنوز ريشههاي فرهنگي در جهان اسلام وجود دارند كه از شخصيتهاي فرهنگي غزني تجليل كنند. غزني در بسياري از علوم مانند طب، تاريخ، نجوم، شعر و زبان فارسي بر جهان اسلام حق دارد. آثار بزرگ فرهنگي در غزني متولد شدهاند. غزني بستر نخستينها و شاهكارهاي ادب فارسي است.
وي ادامه داد: بسياري از قالبهاي ادب فارسي در عصر غزنويان پديد آمدهاند. سبك خراساني در تاريخ ادبيات فارسي يك سبك فاخر به شمار میرود و در آن سبك، آثار متعددي به وجود آمده اند. اين همان سبكي محسوب میشود كه در بستر غزني و در عهد غزنويان پديد آمده است.
تابش اظهار کرد: ورود مضمونها نخستین بار در عصر غزنويان رخ داده است. ابوسعيد ابوالخير، نخستين شاعر زبان فارسي به شمار میرود كه محتواي عرفاني را در قالب شعر درآورده است. رباعيات وي عارفانهترين مضمونهاي شعر فارسي را در بردارد. سنايي غزنوي در بسياري از ابتكارات جزو نخستينهاي شعر فارسي به شمار ميآيد اين ابتكارات در عصر غزنويان اتفاق افتاده است.
وي در پايان گفت: غزني بستر شاهكارهاي زبان فارسي محسوب میشود. شاهنامه فردوسي در عصر غزنويان به وجود آمده است كه ميتواند نوعي هويت ايراني تلقي شود. اين اثر حامل خرد اوستايي است و بستر بسيار مناسبي براي تحقيقات جديد در حوزه اجتماعي محسوب ميشود که اميدواريم جوانان ما بيش از پيش نسبت به آن عنايت داشته باشند.
نشست «ميراث مشترك فرهنگي جهان اسلام: افغانستان و ايران» عصر امروز (جمعه 22 ارديبهشت) با حضور نويسندگان و پژوهشگران افغانستان در سراي اصلي اهل قلم واقع در طبقه دوم شبستان مصلاي امام خميني(ره) تهران برگزار شد.
بيست و پنجمين نمايشگاه بينالمللي كتاب تهران تا 23 ارديبهشت ماه در مصلاي امام خميني (ره) برپاست.
نظر شما