سید ابوالفضل رضوی، پژوهشگر تاریخ در نشست نقد جلد ششم کتاب «سدههای گمشده» با عنوان «آشتی با تاریخ؛ مغولها و ایلخانان در ایران» دوره حکومت ایلخانان را دوره احیای اندیشههای ایرانشهری و دوران احیای هویت ایرانی دانست و بر لزوم توجه به این مساله در بررسی تاریخ ایلخانان تاکید کرد.-
رضوی در این جلسه با يادي از زندهیاد پرویز رجبی، نویسنده مجموعه «سدههای گمشده» اظهار کرد: اگر امروز مرحوم رجبی زنده و در جمع ما حاضر بود از او سوال میکردم که چرا عنوان «آشتی با تاریخ» روی جلد این کتاب حک شده است؟ وی در کتاب به طور مداوم سخن از جنگ و ستیز به میان میآورد و به طور متوالی قوم غالب و مغلوب را به تصویر میکشد یعنی در این کتاب صحبت از آشتی نیست.
وی افزود: درباره دورههای مختلف تاریخی، پیش از این نیز کارهای مشابهی نوشته شده است. به عنوان مثال میتوان به کتاب «روزگاران؛ تاریخ ایران از آغاز تا سقوط سلطنت پهلوی» دکتر غلامحسین زرینکوب اشاره کرد. این آثار مخاطب عامتر تاریخ را دربر میگیرند یعنی مخاطبان این کتابها بیشتر علاقهمندان به تاریخند نه محققان تاریخ. یکی از دلایل این سخن من درباره کتاب رجبی، بیان نشدن سوال یا فرضیهای در پیشگفتار این کتاب است.
رضوی ادامه داد: رجبی به طور مداوم در این کتاب جنگ و جدالها را به تصویر میکشد و به همین دليل با یک رویکرد کاملا سلبی، مورخان بزرگ عصر ایلخانان و در راس آنان، عطاملک جوینی و خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی را به خاطر نوع نگارش تاریخ، به نقد میکشد. این مساله ممکن است برای شخصی که در ابتدای راه مطالعه تاریخ است گمراهکننده باشد.
وی در این باره توضیح داد: در دورانی که قوم مغول که بیگانه با فرهنگ و ادبیات ایرانی است و جز شمشیر چیزی نمیشناسند در ایران حاکم است، عطاملک جوینی و خواجه رشیدالدین چگونه باید تاریخ را مینگاشتند؟ مگر نگارش تاریخ چیست و تاریخنگار چه وظیفهای دارد؟
این استاد دانشگاه اضافه کرد: اگر تاریخ را کنش جمعی آدمیان در زمان گذشته بدانیم و وظیفه مورخ را بررسی و تحلیل این کنشها در راستای بهتر کردن کنشهای جمعی انسان امروز فرض کنیم، اشخاصی همچون عطاملک جوینی یا خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی که در عصر ایلخانان و در قرن هفتم میزیستند، باید در پرتو فضای گفتمانی خودشان سنجیده شوند.
وی توضیح داد: آیا میتوان تمامی رویکردهای مثبت عطاملک جوینی در تاریخنگاری را فراموش کرد و تنها به این سوال پرداخت که چرا جوینی به شرح کشتارهای مغولان پرداخته است یا چرا حکومت بغداد را پذیرفته است؟ در حالی که ما باید توجه کنیم که در چنان شرایطی، این افراد کاری بهتر از این نمیتوانستند انجام دهند.
نویسنده «فلسفه انتقادی تاریخ» با اشاره به این که دوره ایلخانان را دوره شگفتی تاریخنگاری ایران در دوره اسلامی میدانند و بیشتر کتابها و منابع تاریخی این دوره، امروزه در دسترساند، از برخی ارجاعات دست دوم رجبی در تالیف «آشتی با تاریخ؛ مغولها و ایلخانان در ایران» انتقاد کرد و گفت: زندهیاد رجبی بسیار به کتاب «حبیبالسیر فى اخبار افرادالبشر» ارجاع میدهد که این امر برای کسی که به طور تخصصی دوره مغول را بررسی میکند مطلوب نیست زیرا این دوره تاریخی از نظر پژوهشی دورهای ویژه در تاریخ ایران است و نباید به طور متعدد از منبعی همچون «حبیبالسیر فى اخبار افرادالبشر» استفاده کرد زیرا منبع دست اولی برای این دوره به شمار نمیآید.
این پژوهشگر حوزه تاریخ گفت: دوره ایلخانان را دوره احیای اندیشههای ایرانشهری و دوران احیای هویت ایرانی میدانیم. در این دوران ادبیات ایران نیز به تدریج به سوی شعر حماسی مایل میشود. بنابراین بهتر است محقق در نگارش کتابی درباره مغولها و عصر ایلخانان، به احیای هویت ایرانی بیشتر توجه کند تا علاقه پژوهشگران جوان به سمت تحقیقاتی برود که به نیازهای امروز جامعه ما پاسخ دهد.
وی ادامه داد: متاسفانه ما هنوز نتوانستهایم تلفیق موفقی میان هویت دینی و هویت ملیمان ایجاد کنیم. این وظیفه محقق تاریخ است که با ورق زدن تاریخ با نگاهی جدید و با یک رویکرد انتقادی نوظهور، این فضا را فراهم کند اما در کتاب زندهیاد رجبی کمتر چنین نگاهی میبینیم.
رجبی نگاه انتقادی به تاریخ دارد اما بیطرف نیست
در ادامه این نشست، شرفی با اشاره به نقش مهم زندهیاد رجبی در شناساندن فرهنگ و تمدن ایرانی به علاقهمندان تاریخ ایران گفت: مهمترین دغدغه وی نوشتن آثاری در حوزه مطالعات تاریخی برای خوانندگان غیرمتخصص و علاقهمندان به مطالعه تاریخ بود که این یکی از امتیازات نوشتههای رجبی بهشمار میآید.
وی در پاسخ به سخنان رضوی در مقایسه آثار رجبی با نوشتههای زرینکوب گفت: این دو تن تفاوتهای اساسی با هم دارند. مهمترین امتیاز رجبی نسبت به نویسندگانی مانند زرینکوب این است که وی تلاش میکرد از تاریخنگاری سنتی فاصله بگیرد.
شرفی ادامه داد: در تاریخنگاری سنتی مبنای کار توصیف واقعه بدون توجه به اصل انتقاد، اصل تعلیل و اصل بیطرفی است و در این شیوه به جوانب اقتصادی، فرهنگی، اقتصادی و هنری تاریخ توجه نمیشود. نوشتههای رجبی برخلاف زرینکوب، اقبال آشتیانی و نوایی، دارای پانوشت است. وی تلاش میکرد از طریق این پانویسها، حقایق تاریخی را مستقیما به خواننده ارایه دهد.
این مدرس تاریخ افزود: از سوی دیگر اگر چه رجبی به تاریخ، نگاه انتقادی دارد اما آشنایی او با منابع تاریخی و تسلطش بر آنها کامل نیست که شاید یکی از دلایل این امر، فاصله اجباری او با فضای تدریس در دانشگاه باشد. وی تلاش میکرد به خوبی از نظرات و دادههای تاریخی استفاده کند اما توجه نکرده است که در استفاده از منابع، باید ابتدا به منابعی رجوع کنیم که در زمان واقعه یا نزدیکترین زمان به واقعه نوشته شده باشند.
شرفی ادامه داد: زندهیاد رجبی اگرچه تلاش میکند نگاه انتقادی به تاریخ داشته باشد اما در این تاریخنگاری دچار نوعی افراط شده است به طوری که نتوانسته به اصل و جان کلام مورخان این زمان پی ببرد. وی اگرچه به تاریخنگاری علمی نزدیک شده است اما به مهمترین اصلهای آن یعنی انتقاد، تعلیل و بیطرفی پایبند نبوده است که شاید بتوان حس قدرتمند وطندوستي او را دلیل برخی از این افراط و تفریطها دانست.
در ابتدای جلسه نیز خدیجه معصومی، دبیر نشست به معرفی این کتاب تاریخی پرداخت و بخشهای مختلف آن را برای حاضران برشمرد.
مجموعه شش جلدی «سدههای گمشده» نوشته زندهیاد پرویز رجبی به کوشش انتشارات پژواک کیهان منتشر شده است. «از فتح ایران به دست اعراب تا برآمدن صفاریان»، «صفاریان، سامانیان، غزنویان، غوریان»، «علویان، دیلمیان، آل زیار و آل بویه»، «سلجوقیان»، «اتابکان، لهله شاهان، خوارزمشاهیان»، «مغولها و ایلخانان در ایران» به ترتیب عناوین جلدهای اول تا ششم مجموعه «سدههای گمشده» را تشکیل میدهند.
نظر شما