كريم مجتهدي در دومين روز از همايش روز جهاني فلسفه گفت: افلاطون معتقد بود حقايق در ذهن ما ازلي و ابدياند و ما تنها بايد آنها را به ياد بياوريم. بر اين اساس ما امروز در نسيان به سر ميبريم و از ياد بردهايم كه عاشق حكمت هستيم و فلسفه، حب حكمت است.-
مجتهدي در اين نشست با اشاره به فلسفه دكارت گفت: براي شخص من قسمت دوم دستور نخست دكارت مهمتر از تصورات واضح متمايز است، زيرا اگر اين تصورات را كنار هم قرار دهيم، با يكديگر همخواني ندارند اما وقتي دكارت به ما ميگويد كه از شتابزدگي و تمايلات بپرهيز، حرف عميقتري ميزند. او ميگويد ذهنيات تو حتي اگر آنها را يقينيات ميپنداري، به دردت نميخورند.
وي افزود: دكارت اين نكات را براي روش علمي ميگويد، زيرا اساسا فلسفه و علم براي دكارت دو امر جدا نيستند. دكارت همه علوم را از ذهنيات آدمي ميداند. او دوره علوم جديد را آغاز ميكند و كاربرد روش رياضي را در جهان خارج نشان ميدهد. دكارت جوهر انساني را امتداد (هندسه) و حركت (ديناميك) ميداند.
رييس گروه فلسفه غرب پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي به يكي از جنبههاي ناشناخته فلسفه در دوران جديد اشاره كرد و گفت: در عصر جديد، فلسفه و علوم جديد به هم نزديك ميشوند. در بيشتر كتابهاي فلسفي فرانسيس بيكن، او به جاي فيلسوف از واژه دانشمند استفاده كرده است و اين موضوع درباره كتابهاي دكارت نيز صادق است. نزديكي علوم و روشهاي علمي جديد با مسايل فلسفي يكي از مميزات تفكر عصر جديد است.
مجتهدي ادامه داد: به بيان ديگر، عقربه ذهن در قرون وسطي ميان وحي و عقل در حركت است، اما عقربه ذهن در عصر جديد مانند ذهن دكارت و بيكن و لايبنيتس ميان علوم جديد و كلام سنتي حركت ميكند. فلاسفه اين دوره ميخواهند يك نوع تعادل بنيادين را ميان اين دو برقرار كنند.
وي به كوشش لايبنيتس در ايجاد تعادل ميان شناخت علمي جديد و اعتقادات سنتي اشاره كرد و گفت: او فهميده بود كه اگر اين رابطه را درست بيان نكند، فرهنگ انساني صدمه خواهد خورد. تمام فلسفه لايبنيتس حول همين مساله است. لايبنيتس سعي كرد ارسطويي را كه دكارت كنار گذاشته بود بار ديگر در قرن هجدهم احيا كند.
مجتهدي يادآوري كرد: فيلسوف كسي است كه تلاش ميكند راههايي را براي عملي كردن اموري پيدا كند كه امروز بالقوهاند. حال من كه فيلسوفم ميخواهم بدانم كه چه چيزي در علم جديد هست كه همه را درباره يك مساله علمي به توافق ميرساند و چه چيز در مباحث مابعدالطبيعي نيست كه سبب جدل انديشمندان اين حوزه ميشود؟
وي در بخش ديگري از سخنانش با اشاره به اهميت كانت در تاريخ فلسفه گفت: كسي كه كانت را خوب خوانده باشد، يك سر و گردن از آنهايي كه كانت نخواندهاند بالاتر است. حال ميخواهم به فيلسوفي مهمتر از دكارت و كانت اشاره كنم و آن افلاطون است.
مجتهدي به نطريه تذكار افلاطون اشاره كرد و گفت: افلاطون در اين بحث بيان ميكند كه حقايق در ذهن ما ازلي و ابدي هستند. ما افلاطوني به جهان ميآييم و حقايقي كه از ازل در ذهن داريم، به مرور به ياد ميآوريم. يادگيري براي افلاطون به منزله يادگيري است. سقراط و افلاطون نيز به شاگردان خود ميگفتند كه ما چيزي براي ياد دادن به شما نداريم، بلكه تنها به ذهنهاي شما كمك ميكنيم كه دانستههاي خود را به ياد بياورد.
وي يادآوري كرد: حال اين يادآوري مشمول چه دانستههايي ميشود. اينكه آب در صد درجه به جوش ميرسد از طريق تجربه قابل اثبات است و مشمول اين يادآوري نيست. آن چه ما بايد به ياد بياوريم، عشق به حقيقت و حب حكمت است. فلسفه، حب حكمت است و ما اين را فراموش كرديم. ما اين حقيقت را فراموش كردهايم و در نسيان به سر ميبريم، ما از ياد بردهايم كه عاشق يادگيري و حكمت هستيم.
اشكال برنامهريزي آموزشي منطق در كشور
سپس ضياء موحد درباره وضعيت آموزش منطق در ايران گفت: منطق رياضيات فلسفه است. منطق نمونه اعلاي قضاياي تحليلي است. مساله ديگر اينكه منطق پيشنياز همه علوم قلمداد ميشود حتي خودش.
وي با اشاره به دانش فرم گفت: فلاسفهاي كه با علوم رياضي آشنا نيستند، با فراگرفتن منطق ميتوانند با دانش فرم آشنا شوند. از كتاب مهم فرگه در حوزه منطق، 133 سال و از كتاب «كريتيكا»ي راسل نيز 100 سال ميگذرد تا اين اواخر كه كريپكي كتابي را نوشت. ما بايد قبول كنيم كه منطق ارسطويي به تاريخ پيوسته است و منطق سنتي است.
عضو هيات علمي موسسه حكمت و فلسفه ايران افزود: اگر نظامي ادعا كند كه منطق جديد را ارايه كرده است اين منطق بايد اشكالات منطق پيشين را شناسايي و مرتفع كند و مسايلي را كه منطق قديم نتوانست از پس آنها برآيد، حل كند.
وي نظر ابنسينا و كانت را درباره منطق ارسطو، سبب تاثيرات منفي در شرق و غرب در حوزه منطق دانست و گفت: ابن و سينا و كانت درباره منطق ارسطويي گفتهاند كه اين منطق به قدري كامل است كه نه ميتوان چيزي به آن افزود و نه ميتوان چيزي از آن كاست. اين حرف اشتباه است، زيرا علمي كه كامل باشد علم نيست. علم يك جريان پوينده آيندهنگر است با تعداد زيادي از مسايل حلنشده. علم يك جريان مداوم است.
موحد به تلاش منطقدانان جديد غربي در بازخواني منطق ارسطو اشاره كرد و گفت: با وجودي كه اين منطق، سنتي است اما غربيان همچنان درباره آن كار ميكنند. ما در قرن دوم و سوم و چهارم اسلامي، ترجمههاي «ارغنون» را داشتيم، اما در طي همه اين سالها هيچ ترجمهاي از آن را منتشر نكرديم تا اين اواخر كه نسخهاي از آن منتشر شده است. غربيان در دورههاي اخير بارها شروع كردند به ترجمه دوباره منطق ارسطويي و برطرف كردن اشكالات ترجمههاي پيشين. ارغنون تاكنون به تمامي زبانهاي غربي ترجمه شده است.
وي افزود: موسسه حكمت و فلسفه نيز اخيرا چهارده عنوان از كتابهاي جديد غربيان را در حوزه منطق خريداري كرده است. منطقدانان غربي در سالهاي اخير به كاوش در منطق اسلامي نيز علاقهمند شدهاند و كتابهايي را در اين حوزه از عربي ترجمه و همچنين تاليف كردهاند.
موحد به تلاشهاي ايرانيان درباره منطق اشاره كرد و گفت: يكي از كتابهاي مهم اين حوزه متعلق به غلامحسين مصاحب است كه در سال 1334 نوشته شد و تا پيش از انقلاب بسيار مورد توجه بود. اما پس از انقلاب جريان توجه به منطق تغيير كرد.
وي افزود: در برخيدانشكدههاي ما رشته منطق تاسيس شد و براي منطق سنتي 10 واحد و براي منطق جديد تنها دو واحد در نظر گرفتند. اين در حالي است كه آن دو واحد منطق جديد را بايد در دبيرستانها تدريس كنند نه در دانشگاه. منطقي كه امروز در دبيرستانهاي ما تدريس ميشود آنقدر ضعيف است كه دانشآموزان آن را به تمسخر ميگيرند. منطق ميتواند بسيار جذاب براي دانشآموزان شرح شود. اين چه برنامهريزي است؟ نيميدانم شايد معلم كم داشتهاند كه اين برنامهريزي را انجام دادهاند.
نظر شما