پنجشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۱ - ۰۸:۰۰
کاغذ پاره‌های افلاطون

ايبنا - خواندن يك صفحه از‌‌ يك كتاب را مي‌توان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعه‌اي از اكسير دانايي، لحظه‌اي همدلي با اهل دل، استشمام رايحه‌اي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...

خانه مردگان 

خوش آمدی، افلاطون کوچک! به خانه مردگان خوش آمدی. پس از اینکه زندگی معلم تو به پایان نزدیک شد، به اینجا آمد. تعدادی از شهروندان در سکوت و آرامش از گسترده دید ناپدید شدند و تعداد دیگری در لاک خود فرو رفتند. چندین سده طول می‌کشد تا ناپدید شوند. زمانی تصور ما این بود که در لحظه مرگ، همه خاطرات و تخیلات، بدن را ترک می‌کنند؛ ولی اخیراً شواهدی یافته‌ایم که نشان می‌دهد در زمان مرگ نیز رؤیاهایی وجود دارد. مردگان در این جا دراز می‌کشند و رؤیای زندگی گذشته را می‌بینند. این را می‌دانیم، چون به رؤیاهای آنها گوش داده‌ایم. چرا گریه می‌کنی، افلاطون کوچک؟

صفحه 75/ کاغذ پاره‌های افلاطون/ پیتر اکروید/ ترجمه کیومرث پارسای/ انتشارات دُرسا/ چاپ اول/ سال 1391/ 232 صفحه/ 8500 تومان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها