عزتی به خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، گفت: شخصيت اصلی نمايشنامه «نوری در تاريکی میدرخشد» شباهت بسياری به لف تالستوی و خانوادهاش دارد. خط روايی نمايشنامه و ويژگیهای فردی شخصیت اصلی آن نیز با افت و خيزهای زندگی این نویسنده مطابقت میکند.
وی افزود: در آثار ديگر تالستوی نيز میتوان شخصيتهايی را پيدا کرد که شبيه او هستند اما مطابقت بیکم و کاست بسياری از نوشتههای تالستوی در يادداشتهای روزانهاش با ديالوگهای شخصیت اصلی اين نمايشنامه، جای شکی باقی نمیگذارد که اين شخصيت همان لف تالستوی است که با نام ديگری به صحنه آمده.
عزتی در ادامه به مقایسه شخصیت این نمایشنامه با زندگی واقعی نویسنده پرداخت: شخصیت اصلی نمايشنامه «نوری در تاريکی میدرخشد» بحرانهای فکری و روحی مانند، زندگی واقعی خود تالستوی دارد. تالستوی خود اشرافزاده و نیمی از زندگی خود را در رفاه و بیخبری از مردم فقیر و بیچیز سپری کرده بود. شخصیت اصلی نمایشنامه نيز نيمی از عمرش را در غفلت و بیخبری زندگی کرده، اما ناگهان به اين حقيقت پی برده است که زندگی مرفه و پر از تجملش بر رنج و مشقت دهقانانی استوار است که از کله سحر تا بوق سگ کار میکنند و زحمت میکشند، اما حتی نمیتوانند شکم خود را سير کنند.
این مترجم در ادامه گفت: سرانجام بعد از پی بردن به اين حقيقت تلخ برای گرفتن پاسخ به کليسا پناه برده، اما جوابی نگرفته، در نهايت به اين نتيجه رسيده که همه دارايیاش را به دهقانان ببخشد و خود نيز مانند آنان زندگی کند، اما همسر و خانوادهاش با او مخالفت میکنند.
عزتی گفت: بحران فکری و روحی تالستوی نيز شروعی مشابه دارد، يادداشتی به تاريخ 1879 (54 سالگی تالستوی) از او باقی مانده که حاوی پرسشهایی این گونه است: برای چه بايد زندگی کرد؟ علت زندگی من و ديگران چيست؟ هدف زندگی من و ديگران چيست؟ مفهوم دوگانگی خير و شر چيست؟ من چهطور بايد زندگی کنم؟ مرگ چيست و چهطور میتوان از دستش رهایی يافت؟ تالستوی برای يافتن پاسخ اين پرسشها به مذهب روي ميآورد و از خدا ميخواهد به او ايمان عطا کند. با ارباب کليسا همصحبت میشود، اما هر قدر که پيشتر میرود، ناآرامتر میشود، چرا که کلیسا وامدار تزار است و از ایمان حقیقی فاصله دارد.
این مترجم در ادامه با اشاره به این نکته که تالستوی پس از سرخوردگی از کلیسا به فلسفه پناه میبرد، گفت: تالستوی نه تنها از فلسفه و خرد پاسخی برای بحرانهای روحیاش نمیگیرد، بلکه فیلسوفان را نیز مانند خود آشفته و حیران میبیند. پس از آن به عرفان و تصوف روی میآورد، اما بازهم دردش دوا نمیشود. در نهایت چاره را در اين میبيند که به سراغ کشاورزان و روستاييان سادهدل و بیسواد برود و ايمان حقيقی را از آنان ياد بگيرد.
عزتی در ادامه با اشاره به روی آوردن تالستوی به کشاورزی گفت: تالستوی تصميم میگیرد ميان مردم فقیر برود و با آنها زندگی کند، بلکه از اين رفاه فسادآور دور شود. بنابراین در شصت سالگی خود کشاورز میشود. مثل روستاييان لباس میپوشد تا فرقی ميان اشرافزاده و دهقان نباشد، اما راضی نمیشود و تنها راه رستگاری را بخشیدن اموالش به فقرا میداند، اما از ترس زنش جرات این کار را پیدا نمیکند.
وی افزود: یکی دیگر از شباهتهای عمده لف تالستوی و شخصیت اصلی این نمايشنامه، همين بیارادگی در برابر همسر است. شخصیت اصلی نمايشنامه دو بار به راحتی مقابل همسرش وا میدهد و در اوج انفعال از خواستهاش میگذرد؛ يکی هنگامی که زنش با بخشش جنگل و زمين به روستاييان مخالفت میکند، ديگری زمانی که در پايان نمايشنامه میخواهد خانه را ترک کند.
عزتی همچنین پایانبندی نمایشنامه را با زندگی واقعی تالستوی مقایسه کرد: مهمترین مسالهای که تالستوی را در هنگامه بحران روحیاش آزار میداد، ناتوانی در عمل به اعتقاداتش بود. در روزهای پایانی عمرش وصیتنامهای تنظیم و حق تالیف آثارش را مخفیانه به فقرا اختصاص داد، اما زنش باخبر شد و بلوا به پا کرد. تالستوی آزردهخاطر از خانه گریخت و راهی سرزمین محبوبش قفقاز شد تا روزهای پایانی عمر را در آنجا بگذراند، ولی در همان ابتدای راه بیمار شد و از دنیا رفت.
عزتی در پایان به دیگر نمایشنامه این کتاب «پتر خباز» اشاره کرد: تم نمايشنامه «پتر خباز» نیز بخشش است. ماجراهای این نمايشنامه کوتاه در سوریه قرن سوم میلادی (سرزمین شام) میگذرد و درباره خبازی است که وقتی میبیند خانوادهاش مخالف بخشش داراییاش هستند، خود را در بازار بردهفروشان میفروشد تا پول حاصل از آن را به فقرا ببخشد.
این دو نمایشنامه در قالب یک کتاب از سوی نشر افراز در بیستوششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران منتشر خواهد شد.
یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ - ۰۸:۵۲
نظر شما