ايبنا - خواندن يك صفحه از يك كتاب را ميتوان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعهاي از اكسير دانايي، لحظهاي همدلي با اهل دل، استشمام رايحهاي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...
وقتی تمام هدف نظام اجتماعی خود را تولید آرمان متناسب با اهداف خلقت و ایجاد توان و ظرفیت برخورد با شرایط ابلاغ میکنیم، باید به فکر این باشیم که برای تحقق چنین هدفی بالاترین نیاز ما ایجاد سازمان و سیستم آموزش قوی است که بتواند ضمن انتقال مباحث تئوریک به جوانان، آن مباحث را در جریان یک فرآیند آموزشی ـ تمرینی هدفمند به مهارت تبدیل کند تا جوانان در خدمت این نظام برای برعهده گرفتن نقشهایی که آرمان مدون و مهارت موردنیاز برای ارائه تحلیل از شرایط آنها را مشخص و معین نموده است، آماده شوند.
به راستی آیا با آن چه امروز معلمین ما که باید به عنوان رهبران هدایت فکری جوانان و الگوی خودسازی جوانان شناخته میشوند و میبایست بد و خوب رفتار را برای آنها تصویر نمایند، به آن گرفتارند و ما از پرداختن و حل این معضلات غافل بودهایم میتوان چنین پروسهای را راهاندازی نمود؟
مسلم است که در کنار مربیان خسته، نمیتوان نسلی را پرورش داد که بداند در فردایی که ساختن و ادارهی جامعه بر عهدهی او گذاشته خواهد شد، چه چیزی را بخواهد و برای تحقق آن وظایف خود را مشخص نماید.
صفحه 64 و 65/ جوانان و آسیبها / آذر آقاداداشی/ انتشارات کتابدار طوس/ چاپ اول/ سال 1392/ 160 صفحه/ 5000 تومان
نظر شما