کاملیا کُرد، پژوهشگر شاهنامه در نشست «شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی» درباره «مقایسه شاهنامه با کتابهای حماسی مغرب زمین» سخن گفت. وی افزود: شاهنامه کتاب سترگی است و برای مقایسه موردی پهلوانان و شوالیهها مجبور به مقایسه یک کتاب در برابر پنج کتاب از حماسه غرب شدم. شوالیهها و پهلوانان از سه نظر ظاهر، فرهنگ و اجتماع قابل قیاساند.-
کاملیا کُرد در آغاز سخنرانی گفت: اسطوره الگوی رفتارهای انسانی است و آنچه انسان آرمانی میداند در اسطورهها متبلور شدهاند. بههمین منظور به بررسی شباهت و تفاوتهای حماسههای مشترک اسکاندیناوی، فرانسه و آلمانی با شاهنامه پرداختم که از آن میان پنج حماسه برتر اروپا از زبان فرانسه را مورد مقایسه قرار دادم. شوالیهها در این کتابها با پهلوانان شاهنامه از سه نظر متمایزند.
این پژوهشگر افزود: از نظر ظاهری شباهتهایی میان شوالیهها و پهلوانان وجود دارد که در توصیفها آمده اما در شاهنامه با اغراق بسیار بیشتری روبهرو هستیم؛ بهطور مثال درباره تولد رستم، غذا خوردن وی یا هنگامی که در نوجوانی با افراسیاب نبرد میکند از شواهد اغراق در شاهنامه بهشمار میرود. در حالیکه شوالیهها کاملا انسانی هستند. رنگ اسطورهای پهلوان در شاهنامه کاملا بهچشم میآید اما شوالیهها در داستانهای حماسی غرب چهرهای اسطورهای ندارند.
وی با اشاره به بحث فرهنگی و خاستگاه اجتماعی مشابه پهلوانان و شوالیهها بیان کرد: هم پهلوانان و هم شوالیهها از طبقه اشراف و ارتشداران هستند، البته استثنا هم وجود دارد. مساله شوالیهگری بهندرت اکتسابی است. شباهت دیگر ویژگیهای خاص هر دو دسته است که در آموزش و پرورش قوی تعلیم دیدهاند و شاهد دیگری بر خاستگاه اجتماعی بالای آنهاست. در فرهنگ ایرانی، پهلوانی دو مفهوم دارد، نخست پهلوانانی از طبقه اشرافی که نگهبان قوم، پادشاهی و ملیت هستند و صرفا وظیفه پاسداری را بر عهده دارند. پهلوانی پس از اسلام سیر جوانمردی و فتوت را که مقولهای جداست دربرمیگیرد.
این شاهنامهپژوه با خواندن ابیاتی از شاهنامه در رابطه با عناصر الزامی برای پهلوان بودن، توضیح داد: نژاد، گوهر، هنر و خرد از اصلیترین عناصر پهلوانی در شاهنامهاند. نژاد پاک و خالص، گوهر که امری خدادادی است. هنر در این زمینه با معنایی متفاوت از معنای لغوی آن و به معنی نیرویی است که آفرینش بهویژه در جنگ ایجاد میکند. مساله خرد نیز امری بهشمار میرود که باعث تبدیل پهلوان به اَبَرپهلوان میشود با اینحال هنر و خرد هر دو اکتسابیاند. در شاهنامه پهلوانانی مانند توس نیز وجود دارند که بیخردی انجام میدهند. در بیتهای مختلفی بر این عناصر تاکید شده است.
کُرد در ادامه با مقایسه مساله میهنپرستی پهلوانان و شوالیهها بیان کرد: از دید میهنپرستانه شوالیه بیش از ملیگرا بودن، سرسپرده شاه است در حالیکه پهلوانان میهنپرست و محافظ سرزمین و حافظ تاج و تخت از دست بیگانگان یا مدعیان داخلی حکومت ایران بهشمار میروند بهطوری که گاه رستم بهخاطر مردم مقابل شاه میایستد. شوالیهها تنها محافظ شاه هستند تا تاج و تخت و به خاطر شاه کوچ میکنند، میجنگند و میمیرند. به نظرم دلیل این امر ممکن است نبود حکومت مرکزی در اروپا در این دوران بهشکل حکومت فئودالی باشد.
وی با اشاره به دوران کیکاووس گفت: کیکاووس پادشاه ماجراجویی بود و رستم در بسیاری موارد بدون داشتن حکم حکومتی از سوی شاه به کمک وی میشتابد و مردم هستند که او را خبر کرده و میخواهند تاج و تخت را نجات دهد. پهلوانهایی هم هستند که میهنپرستی را زیر پا گذاشتهاند و این مساله باعث افول از جایگاه پهلوانی شده است. شوالیهها اما میهنپرست نیستند، تنها موردی که کمی این مساله دیده میشود در حماسه «سرود رولان» درباره جنگهای صلیبی است. رولان بهعنوان شوالیه اعظم سپاه مسیحیت علیه مسلمانان میجنگد و هنگامیکه از شاه، آب و خاک دم میزند، بیشتر رنگ دینی دارد و نبردش را مبارزه برای مسیحیت و جنگ با کفار معرفی میکند.
این پژوهشگر ادبیات به مساله تاجخواهی و تاجبخشی نیز اشاره کرد و افزود: تفاوت دیگر بین شوالیه و پهلوان، تاجبخشی و تاجخواهی است. در بخشهای مختلف شاهنامه، پهلوان قطعا تاجبخش معرفی شده است. از دوره منوچهر و پهلوانی سام این مساله مطرح میشود، جایی که مردم از سام که ابرپهلوان دوران است میخواهند تا در اوضاع آشوب ایران بر تخت بنشیند و شاه ایران شود اما سام این تقاضا را رد کرده و میگوید شاه باید فره ایزدی و شاهی داشته باشد.
کُرد با بیان مثالی توضیح داد: بارزترین نمونه پهلوانی که تاجخواهی میکند، سهراب است که میگوید: «چو رستم پدر باشد و من پسر/ نباید به گیتی یکی تاجور» و سرانجام این داستان کشته شدن سهراب بهدست رستم است. البته تفسیرهای گوناگون دیگری درباره این مساله وجود دارد مانند اینکه رستم، سهراب را بهعنوان بخشی از وجودش که نفس عماره را تحریک میکرد، کشت. بههر حال پهلوان در شاهنامه فردوسی پشتوپناه ملت در برابر شاه نیز هست. در حالیکه در حماسههای اروپایی از مساله تاجخواهی و تاجبخشی صحبت چندانی نشده و تنها مساله بهدست آوردن جام مقدس است و شوالیهها گوش به فرمان شاه هستند.
این پژوهشگر ادامه داد: مثال دیگر این مساله اسفندیار است. اسفندیار شاهزادهای است که پهلوان نیز هست، همچنین رنگوبوی مذهبی دارد و نظرکرده زرتشت است. تاجخواهی وی منجر به کشته شدنش از سوی رستم میشود. رستم سمبل ملیت ایرانی است که در برابر اسفندیار قرار میگیرد. اسفندیار نیز پهلوانی است که هفتخوان را گذرانده اما غرور دارد و هدف بزرگتری در مبارزهاش در پیش گرفته که دست بستن رستم و بردن وی پیش گشتاسب برای بهدست آوردن تاج شاهی است. از سوی دیگر اسفندیار گسترشدهنده دین زرتشتی در سراسر جهان بهشمار میرود اما رو در رو قرار گرفتن این دو، ملیت و مذهب مسالهای است که فردوسی تاکید دارد نباید اتفاق بیفتد چرا که نتیجهای جز نابودی ملت بههمراه ندارد.
وی درباره مساله مذهب در بحث پهلوانی و شوالیهگری نیز بیان کرد: نقش مذهب در داستانهای حماسی غربی بسیار قویتر و پررنگتر از داستانهای حماسی ایرانی است. شوالیهها در جستوجوی جام مقدس هستند که نمادی مذهبی و دلیلی برای گسترش دین مسیحیت بهشمار میرود اما مساله دین در شاهنامه در بخش ظهور زرتشت دیده میشود.
کُرد در پایان سخنانش با اشاره به نقش زنان در حماسهها و مقایسه آنها گفت: نقش زنان و انگیزه عاشقانه در شاهنامه فردوسی جایی ندارد اما شوالیهها چنین انگیزههایی دارند و گاهی به دلیل دستکشی که شاهزادهای از زنان درباری بهعنوان حمایت به آنها داده است، نقشی احساسی در برانگیختن قدرت شوالیه ایفا میکند. به هر حال شاهنامه از نظر عظمت، اهمیت و قدرت اشعارش قابل قیاس با تنها یکی از کتابهای حماسی غرب نیست، بنابراین برای پژوهش در اینباره نیاز به مقایسه همزمان با پنج کتاب از حماسههای غربی دارد.
کاملیا کرد، کارشناسیارشد ادبیات فارسی از دانشگاه علامه طباطبایی و پژوهشگر شاهنامه است.
نشست «شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی» با دو سخنرانی «مقایسه شاهنامه با کتابهای حماسی مغرب زمین» از کاملیا کُرد و مهدی فکری درباره «بازتاب اسطوره و تاریخ در شاهنامه فردوسی» با پرسش و پاسخ از سوی حاضران به پایان رسید.
نظر شما