یکشنبه ۳ آذر ۱۳۹۲ - ۰۸:۰۰
پیوند ورزش، علم و اخلاق

امروز سالگرد درگذشت معلم و استاد اخلاق زنده‌یاد پرویز دهداری است. مردی که در عرصه ورزش، باعلم گرایی و فرهنگ‌سازی کاری ماندگار انجام داد و اگر با هریک از شاگردان وی که طی سالها با او بوده‌اند گفتگو کنیم، این واقعیت را بر خواهند شمرد که پرویز دهداری تافته‌ای جدا بافته از دیگران بود، زیرا او با قدرتی که از خواندن کتاب در ذهن و تفکر خود به‌وجود آورده بود، به یک اسطوره در تمام تاریخ ورزش این آب و خاک مقدس بدل شد./

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- حبیب‌الله نیک‌نژاد- روزنامه‌نگار و مترجم: اصولاً فراز و نشیب‌هایی که در تاریخ یک کشور به‌وجود می‌آید، مسیر تحولات آن کشور را ترسیم می‌کند و تاریخ بهترین آموزگار برای حال و آینده است، زیرا تاریخ هرگز به عقب برنمی‌گردد. این‌که پرویز دهداری چگونه در ترازی نوین مطرح‌شد و بالید، معمایی‌است که تنها می‌توان با نگاه به روند فرهنگی زندگی او، آن را دریافت. مردی که دانش خود را با مطالعه و تفکر، هرلحظه روزآمد می‌کرد و به‌اصطلاح درجا نمی‌زد.

«پرویز دهداری» زمانی مسئولیت مدیریت فنی تیم ملی فوتبال ایران را در دست گرفت که بازیکن سالاری حرف اول و آخر ورزش فوتبال را در دنیای ستارگان آن زمان‌ها می‌زد و اتفاقاً مدیران فوتبال آن سالها که از شاگردان دهه‌های 40 و 50 «پرویز دهداری» بودند، او را به همین منظور به این سمت برگزیدند که بتواند بر این جو ناسالم غلبه‌کند. خودش می‌گفت؛ تا آمدیم به خود آییم در فرودگاه مهرآباد بودیم که برای چند دیدار دوستانه باید تیم ملی را به چین می‌بردیم و این آغاز کاری دو ساله و نیمه در فدراسیون فوتبال بود که طی این مدت نصرالله سجادی، علی محمد مرتضوی و محمدرضا پهلوان را به عنوان رئیس به خود دید و این نشان می‌دهد که ورزش‌ ما از همان آغاز دهه 60 ،سلیقگی دنبال می‌شد و حالا هم وقتی به عزل و نصب‌های پیاپی در سطوح مختلف نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که ورزش بهانه‌ای برای اهداف دیگر بوده و اگر همه به عنوان ابزار به آن نگاه می‌کنند، ولی این نگاه هم آنقدر ساده‌اندیشانه است که امکان ابراز نگاه ابزاری را به آنان  نمی‌دهد. 

پرویز دهداری برای مبارزه با فرهنگ ستیزی‌ای که بازیکن‌سالاری بر  ورزش حاکم کرده‌بود، این مسئولیت را به عهده گرفت ولی متاسفانه آن زمان که باید مورد حمایت واقع شود، مدیران ارشد برای بقای خود او را رها کردند.
حضور «پرویز دهداری» به گفته آقای آصفی، سفیر وقت ایران در آلمان غنیمتی بزرگ برای فوتبال ما بود. مردی که علم‌گرایی، فرهنگ سالاری و تحصیلات عالیه و مطالعه به حد کمال را نموداری از انسانیت و تشخص یک ورزشکار می‌دانست و از جمله خاطرات نگارنده دیدارم با او به‌همراه  علی اصغر شیرزادی نویسنده‌ای‌است که در ادبیات داستانی یکی از استثنایی‌ترین افراد حاضر در این حرفه است، خاطره‌ای که از  او  به عنوان یکی از ماندگارترین خاطرات دوران کاری‌ام دارم.  در بحبوحه استعفای 14 بازیکن تیم ملی ایران بعد از پایان بازیهای آسیایی سئول، روزی همکار بسیار ارجمندم جناب آقای شیرزادی از من خواست  ملاقاتی با پرویز دهداری داشته باشیم تا در ارتباط با استعفای آن چهارده بازیکن گزارشی تهیه شود برای چاپ در روزنامه اطلاعات.

به هر حال با درخواست من این ملاقات اوائل آذرماه سال 1365 در منزل پرویز دهداری که در آن زمان در خیابان سهروردی بود، برگزار شد و این دو بزرگ عزیز از هر دری صحبت کردند، مگر استعفای آن 14بازیکن و وقتی بعد از هشت ساعت بحث و گفت وگو منزل دهداری شریف را ترک کردیم، آقای شیرزادی روی به من کرد و گفت: این انسان، یک اسطوره و یک فیلسوف اخلاق است و من به تو توصیه می‌کنم که او را رها کنی تا به مطالعه و زندگی ازرشمند فرهنگی خود مشغول شود، چرا او را وادار به حضور در  جامعه خاص ورزشی می‌کنید؟
 دهداری با شرایطی که پیش آمد، حیف است که در این ورزش بماند، بگذار تا او عطای ورزش را به لقایش ببخشد و  کار واقعی خود را دنبال‌کند و فوتبال و هر آنچه در آن است برای کسانی بماند که از آن بهره‌مند می‌شوند، بدیهی است که با حضور در این ورزش پر فراز و نشیب لطمه می‌بیند. 

به هر حال «پرویز دهداری» با تمام سختی‌هایی که می‌کشید و با تنی نحیف و رنجور در این وانفسایی که نامش را فوتبال گذاشده بودند، باقی ماند و در بازیهای جام ملت‌های آسیا در سال 1367 در قطر تیم را به مقام سوم آسیا رساند و وقتی عوامل ضدفرهنگی فشار خود را بر او و فدراسیون فوتبال بیشتر از گذشته کردند، آنگاه از سمت خود کناره‌گیری کرد و وقتی هم مدیریت سازمان تربیت‌بدنی دچار تغییر و تحول شد، من شاهد بودم که به رئیس جدید سازمان گفت: من یکبار با طناب پوسیده شما به چاه رفتم و دیگر حاضر به تکرار تجربه‌ تلخ نیستم و این فوتبال باشد برای آنان که حیات و نان و نام خود را با حضور در آن دنبال می‌کنند! 

استاد و معلم اخلاق رفت و چند سال بعد در انزوای مطلق زندگی را وداع گفت و فوتبال ماند برای آنان که واقعاً حیات خود را در آن جستجو می‌کنند... و گذشت و گذشت و تا به‌این جا کشیده شد که هر کس در عمق آن حضوری فعال دارد از کم و کیف آن باخبر بوده و می‌داند که خلاء ارزشی و فرهنگی در آن بیداد می‌کند. فوتبالی که در آن زمان برای تامین سوخت بخاری سالن کنار دریاچه آزادی برای سرما نخوردن ملی پوشان باید  سراغ کامیونهایی می‌رفتند که اطراف گمرک جاده قدیم کرج پارک کرده‌بودند تا نوبت آنان برای ترخیص برسد و به هزار ترفند و گاه التماس، از آنان گازوئیل می‌گرفتند و بخاری‌ها را روشن می‌کردند، اما ارزش‌های انسانی در آن موج می‌زد... و حالا خیلی از ملی پوشان در گرانترین هتل‌های پایتخت اردو می‌زنند، در حالی‌که مصداق آن شعر معروف می‌شوند که می‌گوید: میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است! 

انگار پاییز و ماههای فصل خزان زمان از دست‌دادن بزرگان تاریخ این آب و خاک مقدس است. بسیاری از سرنوشت‌سازان ایران عزیز در این فصل با دنیای فانی وداع کرده و به جهان ابدی پیوسته‌اند؛ آنانی که کتاب زندگی‌شان زیر غبار فراموشی نمانده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها