کریم مجتهدی در مراسم بزرگداشت «سالکان حکمت و فکرت» طی سخنانی گفت: فلسفه روح فرهنگ است و در این زمینه هیچ شبههای نباید داشته باشیم، چرا که تفکر ذات انسان است. انسانی که فکر نمیکند، انسان نیست.
وی با بیان اینکه تمام نبوغ فلسفه یونان این است که به نظر اهمیت میدهد و تأکید دارد که بیتأمل نباید سخن گفت، یادآور شد: این جملات را یونانیها که من آنها را دشمن ایرانیها میدانم، بیان کردهاند.
به گفته مجتهدی، تمام نبوغ یونانیها در همین است. بنابراین باید هر حرف را به ژرفی و عمق نگاه کنیم. از این منظر نباید فلسفه را کنار بگذاریم. اگرچه فلسفه لغت یونانی است، اما تعمق کردن برای تمام انسانهاست.
چهره ماندگار فلسفه همچنین گفت: فرهنگ امروز ما در 35 سال اخیر امکانات زیادی را در اختیار ما گذاشته است. با این حال ما استفاده خوبی بر اساس وجدان خودمان از این امکانات نداریم و این اشتباه است. علم از نوع ریاضی و قدیم و جدید بدون فلسفه چیزی نیست. بنابراین بدون فلسفه علم معنی خود را از دست میدهد.
وی با تأکید بر اینکه بدترین نوع غربزدگی این است که هر چیزی مانع تفکرورزی شود، گفت: خود تفکر عقل، جستوجو و درد، عقل است. انسان نباید تفکر خود را محبوس کند، بلکه همیشه باید پیشرو باشد. البته نه به معنای مشهور کلمه، بلکه باید امکان جستوجوی چیز جدیدی را برای ما فراهم کند.
وی با بیان این که یک رساله اصیل فلسفی واقعاً ارزشمند است، گفت: البته هر فکری که به ذهن ما میآید الزاماً فلسفی نیست، بلکه فلسفه ما را مقید به جستوجو میکند. برای من فلسفه یک جنبه وجدانی دارد. باید وجدان انسان فریاد بزند.
وی در پایان سخنانش گفت: جامعه با فیلسوف است که بیدار میشود و من برای این دو فیلسوف، استاد دینانی و اعوانی، آرزوی موفقیت میکنم. موفقیت فیلسوف، درونی نیست و موفقیت جامعه است که جامعه ما با وجود فیلسوف بیدار میشود.
دینانی و اعوانی در عقایدشان راسخ هستند
شهرام پازوکی، عضو هیات علمی موسسه حکمت و فلسفه ایران، در بخش دیگری از این مراسم گفت: ما در مؤسسه در عرف خودمان پنج استاد را با عناوینی مانند اعیان ثابته، کلیات خمس و ثابتات ازلی میشناسیم که سه تن از ایشان در این مجلس حضور دارند و اعوانی، دینانی و داوری اردکانی هستند. دو استادی که امروز مراسم نکوداشتشان است، از جهاتی شباهت و تجانس فکری دارند. هر دو در عقایدشان راسخ هستند و شما نمیتوانید جلوی اینها چیزی بگویید که خلاف نظرشان باشد.
وی ادامه داد: اگر به دکتر اعوانی چیزی بگویید که خلاف افلاطون و شیخ اشراق باشد، تکلیفتان با رب العالمین است. ایشان هنگام خلاف گفتن مخاطب چیزی نمیگویند و با سعه صدر گوش میدهند اما همین که سخن را شروع میکنند، دیگر به مخاطب مجال سخن نمیدهند. نکته جالب درباره ایشان این است که ایشان همچنان که در عقاید افلاطونی خود راسخ هستند، اما همهگونه کتاب حتی اگر با عقایدشان نخواند را میخوانند و این سعه صدر نشانگر تعظیم و تکریم علم است. همین سعه صدر در گزینش هیات علمی برای مؤسسه هم مشهود بود و ایشان فارغ از اغراض شخصی و صرفا با ملاک علمی، دانشجویان را گزینش میکردند، بدون آنکه به همفکر و همنظر بودن عقاید او با خودشان توجه کنند.
پازوکی ادامه داد: با اینکه نمیتوان هیچگاه خلاف نظرشان در پیش ایشان حرف زد، اما وقتی کسی چنین میکند، استاد اعوانی با سعه صدر با او برخورد میکنند و اعتراضش به خلاف گفتن مخاطب، به چند بار «جنابعالی!» گفتن تمام میشود.
وی گفت: در پیش استاد دینانی هم شما نمیتوانید چیزی بگویید که خلاف نظرشان باشد. تفاوت وی با دکتر اعوانی این است که ایشان به تأسی از ناصرخسرو و مولانا در مثنوی، چندین بار «خر» میگویند و بنده در خرشناسی هم شاگرد دینانی هستم!
عضو هیات علمی مؤسسه حکمت و فلسفه ایران جایگاه اندیشه این دو استاد را بررسی کرد و گفت: بحث مقابله فکری با جریان سنتزدایی از تفکر اسلامی امروز بسیار جدی است و امروز جریاناتی در این راستا به طرز خطرناکی در حال گسترش هستند. نخستین جریان سنتزدایی که بسیار مهم است، سنتزدایی به معنای ایدئولوژیک کردن اسلام است. منظورم از ایدئولوژی به معنای دقیق فکری و فلسفی آن است و اسلام ایدئولوژیک امروز خطرناکترین جریان سنتزدا ست که میخواهد تفکر اسلامی را در حد اعتقادنامه اسلامی تقلیل دهد و هرگونه تفکر غیرایدئولوژیک را انحراف از اسلام میداند.
وی ادامه داد: در این نوع تفسیر سنتزدا نه فقط به نفی مساله حکمت و فلسفه و عرفان، بلکه به نفی اهالی آن میانجامد. در این طرز فکر است که داوری فردیدی، اعوانی نصری و دینانی منسوب به علامه طباطبایی و در نتیجه همه مردود دانسته میشوند و شیعهشناس بزرگی چون هانری کربن جاسوس فرانسویها معرفی میشود.
پازوکی درباره دومین جریان سنتزدا که اسلام فقهمدار است، توضیح داد: مراد نفی فقه از اسلام نیست و هیچ عاقلی نمیتواند قایل به حذف این حوزه از فرهنگ اسلامی باشد، بلکه مراد تفکری است که سنت نبوی را فقط در ظواهر فقهی و شرعی منحصر میکند و سنت طریقتی (عرفان) و حقیقتی(حکمت) آن را نفی میکند. همین تفکر است که وقتی استاد دینانی در مفهوم سماع در هستی مطلبی میگوید، ماجراهایی شروع میشود که همه میدانند و اینجا جای پرداختن به آن نیست.
وی همچنین با اشاره به سومین نوع اسلام سنتزدا که روشنفکری دینی است، گفت: برخی از روشنفکران عرفان و حکمت را مانع پیشرفت تمدن مدرن میدانند. بحث عقبماندگی جای خود دارد، اما اینکه اینان ملاصدرا و مولانا را باعث عقبماندگی بدانند، نتیجه آن است که یا ایشان را نفهمیدهاند یا پیشرفت را. گروهی دیگر از روشنفکران نیز در بحث از اسلام، معنویت جدا از دین و عقلانیت گسیخته از حکمت اسلامی را مد نظر قرار میدهند که طبعا شیخ اشراق و عطار در چارچوب آنان از معنویت و عقلانیت جایی ندارند.
پازوکی در پایان سخنانش گفت: در نتیجه چنین جریاناتی است که داوری فردیدی، اعوانی نصری، دینانی منسوب به طباطبایی و آن دیگری پوپری میشوند، اما اگر اینها کنار بروند، از فرهنگ و فکر ما چه میماند؟ در این صورت ما از چه باید دفاع کنیم و کدام منبع فکری میتواند پاسخگوی سوالات ما باشد؟
حکمت کلمه باشکوهی در فرهنگ اسلامی است
محسن جهانگیری، چهره ماندگار فلسفه، در بخش دیگری از این مراسم با بیان این که فلسفه عام و حکمت خاص است، گفت: مسلماً حکمت در فلسفه اسلامی یک گونه باشکوهی است. در قرآن کریم حدود 118 آیه درباره حکمت و حکیم آمده است. حکیم راه راست را پیش گرفته و هیچ صاحب خرد و فردی در حوزه اسلامی پیدا نشده است که از حکمت انتقاد یا آن را نکوهش کند. البته درباره فلسفه مسایلی بیان شده که آن هم درباره فلسفه یونان است.
وی با اشاره به اینکه حکمت کلمه باشکوهی در فرهنگ اسلامی است، افزود: حکما مظهر اسم حکیم خداوند هستند. در حکمت عمل شرط است. انسان بزرگ برای پرواز در فضای عقلانی به دو بال نیاز دارند؛ بال فکر و نظر و بال عمل. حکمای بزرگ مانند شیخ اشراق و حاج ملاهادی سبزواری فن خود را حکمت نامیدند.
وی با بیان اینکه فلسفه بدون عمل ارزشی ندارد و تمامی بزرگان به این امر اشاره کردند، گفت: ابنعربی میگوید میزان شریعت در زمان ما در دست علما است و ما حق نداریم به عنوان فلسفه و حکمت به شریعت کماعتنایی و بیاعتنایی کنیم. در حکمت عمل به شریعت و دین شرط است.
به گفته این استاد فلسفه، عالم بزرگ قرن بیستم انیشتین نیز فلسفه را محکمترین اساس علم میداند. ما به علم به ضرورت نیاز داریم. من به همان خدایی اعتقاد دارم که اسپینوزا در فلسفه اعتقاد دارد.
جهانگیری در پایان گفت: من سالهاست این دو استاد را میشناسم و افتخار آشنایی با آنها را دارم. سال 44 در دانشگاه تهران با استاد اعوانی همکلاس بودم. ایشان واقعاً حکیم و عارف است و علم و عمل را با هم دارد. سال 55 هم نخستین بار نام استاد دینانی را از مرحوم آشتیانی شنیدم و برای نخستین بار در مشهد با وی دیدار کردم. ایشان هم انسان مهربان و عالمی است./
نظر شما