به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا) در ادامه پيگيري بحث «آسيبشناسي ترجمه كتابهاي سياسي» كه با برخي از كارشناسان و مترجمان اين حوزه به گفتوگو نشستيم و نظرات هر يك از اين افراد به طور جداگانه انعكاس يافت، اينبار سراغ «محمد فاضلي»، جامعهشناس، نويسنده و مترجمکتابهایسیاسی رفتيم. گفتگوی ایبنا با فاضلی را در ادامه می خوانید:
جناب آقاي فاضلي، به عنوان نخستين سوال، نظر شما درباره ترجمه كتابهاي سياسي چيست؟ کتابهای برگردانده شده به زبان فارسی، مطابق با نیازهای علمی، بومی و استانداردهای ملی ایران هستند؟
من چیزی با عنوان استاندارد ملی نیازهای علمی در حوزه علوم سیاسی نمیشناسم و در هیچ جای دنیا هم چنین چیزی منطقا نباید وجود داشته باشد. تولید اندیشه و به تبعیت از آن، تولید نیاز اندیشهای، فرایندی اجتماعی است. باید دید چه فرایندی نیاز را تعریف میکند، و بعد تحت چه سازوکاری این نیاز به مترجمان منتقل میشود. دانشگاه باید نقش مهمی در تعریف نیاز به ترجمه کتاب داشته باشد اما احساس میکنم سطح دانشگاه به حدی نزول کرده است که دیگر نمیتواند تعیینکننده نیاز به متن باشد. بنابراین جریان ترجمه به علايق مترجمان و جریانهای فکری عمدتا بیرون از دانشگاه وابسته شده است. این هم البته نوعی فرایند تشخیص نیاز است. بالاخره ترجمه هم در نهایت محصولی تولید میکند که اگر بازار نشر پذیرای آن نباشد، امکان عرضه نخواهد داشت.
بحث بر سر میزان اثرگذاری عوامل مختلف است. ایدهآل من این است که «دانشگاه» نقش تعیینکنندهای در انتخاب آثار برای ترجمه داشته باشد، اما در حال حاضر چنین نیست. اگر نیاز را تغذیه علمی دانشگاه تصور کنید، کتابهاي فعلی برای هاضمه دانشگاه سنگین هستند؛ اما اگر نیاز را مسايل جامعه و ضرورتهای بهبود و انتظار از اندیشه برای ایفای سهم در بهبود وضع اجتماعی در نظر بگیرید، کاستیهای زیادی داریم. به این واقعیت نیز توجه داشته باشیم علوم سیاسی در نهایت هدفش تاثیرگذاری بر سیاستگذاری است. از آنجا که نهادهای قدرت عقلانیت مندرج در علوم سیاسی مدرن را همساز و سازگار با خود نمییابند، تاثیر تعیینکننده آنها بر جریان ترجمه نیز مبهم است. در چنین فضایی، هر مترجمی بسته به علايق و تشخیص خودش عمل میکند، ولی این بدان معنا نیست که هیچ تعیّن اجتماعی خاصی در گزینش کتاب وجود ندارد.
به نظر شما آیا ترجمه کتابهای سیاسی در جامعه علمي امروز ايران دقیق هستند و فهم درستی از مقصود نویسنده را به مخاطب القا میکنند یا خیر؟
حکم کلی درباره همه ترجمهها نمیتوان صادر کرد. برخی ترجمهها بسیار باکیفیت هستند و برخی دیگر واقعا کیفیت مناسبی ندارند. میزان دشواری متون نیز متفاوت است. برخی متنها کلاسیک هستند و ترجمه آنها به دانش زبانی بسیار گستردهای نیاز دارد و برخی دیگر نزدیک به مباحث آکادمیک جاری هستند و راحتتر قابل ترجمهاند. البته ترجمههای خوب و بد به درستی تمیز داده نمیشوند. اینجا هم میتوانید اثر ضعف آکادمی را مشاهده کنید.
برای مثال اگر متنی از اندیشمندی کلاسیک که سنتی درباره وی در آکادمی ایرانی وجود دارد ترجمه شود، از آنجا که افراد زیادی درباره آن کار میکنند، و احتمالا متن وی در دانشگاه تدریس میشود، به سرعت نقد و بررسی درباره کیفیت ترجمه آغاز میشود. نقدهایی که درباره ترجمه آثار کسانی نظیر ماکیاولی و دیگر اندیشمندان کلاسیک نوشته میشود همین نکته را میرساند. اما وقتی متنی بیرون از جریان آکادمیک ترجمه میشود و سنت مشخصی ندارد، افرادی که به خود زحمت بدهند و آن را بررسی کنند نادر هستند. در نتیجه، کیفیت ترجمه نیز تحت تاثیر سنت آکادمیک و ضعف و قوت آن قرار میگیرد.
در ضمن، من از آن دستهای هستم که تصور نمیکنم کیفیت ترجمهها آنقدر بد است و نظام مفاهیم و واژگان و معادلها به گونهای نامناسب هستند که ما در درک اندیشه دچار مشکلات بنیادین هستیم. دیدهام برخی محققان گاه درباره بدفهمیهای ترجمه اظهار نظر میکنند و بعد نتیجه میگیرند که همه کاستیهای ما در درک اندیشه سیاسی و به دنبال آن نقصان در شکل دادن به جامعهای که مناسب تلقی میکنند، ناشی از همین بدفهمیهاست.
کتابهای ترجمه شده در حوزه سیاسی، چقدر به استانداردهای روز این حوزه در سطح جهانی نزدیک است؟
اندیشه اجتماعی باید به مسايل محیط خودش بپردازد. مسايل هر محیط سیاسی و اجتماعیای متفاوت از محیطی دیگر است. بنابراین من چیزی به نام استاندارد روز و در سطح جهانی را ایده مقبولی نمیدانم. استاندارد روز دنیا همان چیزی نیست که در فرانسه، آلمان یا ایالات متحده در جریان است. آنها مسايل خاص خودشان را دارند و ما هم مسايل خودمان را داریم. میتوانیم درباره عمق، دقت و میزان پاسخگو بودن هر کتاب یا اندیشهای درباره مسايل هر جامعهای بحث کنیم، اما مقایسه با استاندارد خاصی مطرح نیست. این بدان معنا نیست که هر کتاب ترجمه شدهای با مسايل ما بیگانه است، یا ما مسايلی خاص داریم که دیگران ندارند. همه کشورهای دنیا مسايلی نظیر دموکراسی، مبارزه با فساد، سیاستگذاری، ساماندهی نهادی دولت، و کیفیت حکومت که از موضوعات مهم در علوم سیاسی هستند دارند. پس هم میتوان از دستآوردهای دیگران استفاده کرد و هم استاندارد واحدی وجود ندارد که به آن نزدیک شویم. قوت اندیشهها را باید در انسجام درونی و منطقیشان، و توانایی تبیین کردن مسايل در محیط اجتماعیشان، و تواناییشان در تولید نتایج عملی جستوجو کرد. اندیشه میتواند به شدت زمینهمند باشد.
آیا میتوان گفت یکی از محدودیتهای مترجمان، انتخاب یک منبع رضایتبخش برای ترجمه است و انتخاب یک اثر برای ترجمه به صورت معیارمند و درست انجام نمیشود؟
فکر میکنم پاسخ این سوال را قبلا گفتم. جریان اجتماعی و اندیشهای تعیینکنندهای که اثر را برای مترجمان معنادار و مهم سازد وجود ندارد. در دنیای جدید مساله دسترسی به آثار دیگر مطرح نیست. هر کتابی را که بخواهید میتوانید ظرف حداکثر دو هفته به دست آورید. ولی جریانهایی در قالب برنامههای پژوهشی یا تحولات اندیشهای باید وجود داشته باشند که آثار را برای مترجمان معنادار سازند. ضعف اصلی ما بیشتر در این عرصه است.
درباره محمد فاضلي:
محمد فاضلی (متولد 1353)، داراي دكتراي جامعهشناسي از دانشگاه تربیت مدرس است. جامعهشناسی سیاسی، جامعهشناسی علم و جامعهشناسی مصرف و سبک زندگی حوزه مطالعاتي وي را تشكيل ميدهند. «بنیانهای ساختاری تحکیم دموکراسی: تجربهی دموکراسی در ایران، ترکیه و کره جنوبی»، «ارزیابی تاثیرات اجتماعی»، «جامعهشناسی مصرف موسیقی» و «مصرف و سبک زندگی» برخي از كتابهاي تاليفي وي هستند.
همچنين كتابهاي «سیاست در بستر زمان: تاریخ، نهادها و تحلیل اجتماعی» (نوشته پل پیرسون)، «روش تطبیقی: فراسوی راهبردهای کمی و کیفی» (نوشته چارلز سی. ریگین) و «فضا، تفاوت، زندگی روزمره» (هانری لوفور) از جمله آثاري هستند كه فاضلی ترجمه کرده است.
پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۳ - ۰۹:۱۰
نظر شما