به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، صد و شصت و ششمین شب از شبهای مجله بخارا با عنوان «شب شیخ شهابالدین سهروردی» با همکاری بنیاد فرهنگی اجتماعی ملت، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، گنجینه پژوهشی ایرج افشار و انجمن حکمت و فلسفه ایران، شامگاه یکشنبه 12 مرداد در محل کانون زبان فارسی برگزار شد.
در ابتدای این مراسم علی دهباشی طی سخنانی گفت: شهابالدین سهروردی در سال ۵۴۹ هجری قمری در دهکده سهرورد از توابع شهرستان خدابنده واقع در استان زنجان ایران متولد شد. وی تحصیلات مقدماتی را که شامل حکمت، منطق و اصول فقه بود نزد مجدالدین، جیلی استادِ فخر رازی در مراغه آموخت و در علوم حکمی و فلسفی سرآمد شد. سهروردی بعد از آن به اصفهان که در آن زمان مهمترین مرکز علمی و فکری در سرتاسر ایران بود، رفت و تحصیلات صوری خود را در محضر ظهیرالدین قاری به نهایت رسانید.
وی افزود: سهروردی پس از پایان تحصیلات رسمی، به سفر در داخل ایران پرداخت و از بسیاری از مشایخ تصوف دیدن کرد. در واقع، در همین دوره بود که سهروردی شیفته راه تصوف شد. در یکی از سفرها از دمشق به حلب رفت و در آنجا با ملک ظاهر پسر صلاحالدین ایوبی (سردار معروف مسلمانان در جنگهای صلیبی) دیدار کرد. ملک ظاهر که محبت شدیدی نسبت به صوفیان و دانشمندان داشت، مجذوب این حکیم جوان شد و از وی خواست که در دربار وی در حلب ماندگار شود. سهروردی نیز که عشق شدیدی نسبت به مناظر آن دیار داشت، شادمانه پیشنهاد ملک ظاهر را پذیرفت و در دربار او ماند. در همین شهر حلب بود که وی کار بزرگ خویش یعنی حکمةالاشراق را به پایان برد. اما سخن گفتنهای بی پرده و بیاحتیاط بودن وی در بیان معتقدات باطنی در برابر همگان و زیرکی و هوشمندی فراوان وی که سبب آن میشد که با هر کس بحث کند، بر وی پیروز شود، و نیز استادی وی در فلسفه و تصوف از عواملی بود که دشمنان فراوانی مخصوصا از میان علمای قشری برای سهروردی فراهم آورد.
وی ادامه داد: سرانجام به دستاویز آن که وی سخنانی برخلاف اصول دین میگوید، از ملک ظاهر خواستند که او را به قتل برساند و چون وی از اجابت خواسته آنها خودداری کرد، به صلاح الدین ایوبی شکایت بردند. متعصبان او را به الحاد متهم کردند و علمای حلب خون او را مباح شمردند. اتهام او معاندت با شرایع آسمانی اعلام شد. صلاحالدین که به تازگی سوریه را از دست صلیبیون بیرون آورده بود و برای حفظ اعتبار خود به تایید علمای دین احتیاج داشت، ناچار در برابر درخواست ایشان تسلیم شد. به همین دلیل، پسرش ملک ظاهر تحت فشار قرار گرفت و ناگزیر سهروردی را در ۵ رجب سال ۵۸۷ هجری قمری به زندان افکند و شیخ همان جا از دنیا رفت. وی در هنگام مرگ، ۳۸ سال داشت و مزار ایشان در مسجد امام سهرودی شهر حلب است.
وی با بیان این که بحث درباره شناساندن اندیشه سهروردی در ایران بیشتر به دوران اخیر باز میگردد گفت: در اینجا باید از کوششهای زندهیادان دکتر سید جعفر سجادی به خاطر ترجمه و تفسیر کتاب «حکمةالاشراق»، پروفسور هانری کربن به خاطر فعاليتهايش در اين راه و ترجمه آثار شیخ اشراق و دکتر حسین ضیائی به خاطر کتاب «معرفت و اشراق در اندیشۀ سهروردی» یاد کنیم. همچنین از دکتر غلامرضا اعوانی، دکتر سید حسین نصر و بهویژه دکتر غلامحسین ابراهیمي دینانی به خاطر تألیف کتاب ارزشمند «شعاع اندیشه و شهود در فلسفه سهروردی» و کتاب دکتر نصرالله پورجوادی که با عنوان «اشراق و عرفان» منتشر شد یاد کنیم. همچنین دکتر پورجوادی دو رساله از شیخ اشراق را نیز تصحیح کرده است. نيز باید از کوششهای نسل جدیدتر محققان اندیشههای شیخ اشراق نیز یاد کنیم. از جمله خانم سیماسادات نوربخش که کتابهای «بررسی تطبیقی ملاصدرا و سهروردی»، «نور در حکمت سهروردی» و کتاب «آیت اشراق» را که در واقع تفسیر قرآن سهروردی است تألیف کرده است و نیز باید به پژوهشهای ارزشمند آقای حسن سیدعرب و کتابهای ایشان «فرهنگنامه سهروردی»، «آفاق حکمت سهروردی» و دو مجموعه مقالات بسیار خواندنی درباره سهروردی اشاره کنیم.
سهروردی و پیروانی که گرفتار جهل مقدس شدند
در بخش دیگر این مراسم سیدمصطفی محقق داماد سخنرانی خود را با عنوان «سهروردی در دادگاه جهل مقدس» ارائه کرد و گفت: در تاریخ قضای اسلامی داوریها و قضاوتهایی رخ داده که بدون هرگونه تعصب و جانبداری غرورآفرین است. قضاتی که نه مراجع قدرت توانستهاند آنان را تحت فشار قرار دهند و نه جوسازیهای تبلیغاتی در آنها موثر بوده است. بسیاری از خلفاى اموى و عباسى در اوج قدرت خود، به احكام قضات پاكدامن گردن مىنهادند.
وی با اشاره به یکی از این قضاوتها ادامه داد: ابویوسف فقیه نامدار حنفی سالهای متمادی در سمت قضائی و دورانی طولانی نیز قاضیالقضات در دوران خلافتهای مهدی و نیز هارون عباسی بوده است. او دارای آثار فقهی متعددی از جمله کتاب «الخراج» است که میتوان آن را یکی از آثار مهم در زمینه حقوق عمومی در تمدن اسلامی دانست. وی در این کتاب آنجا که میخواهد از وظايف رأس قدرت در حکومت اسلامی سخن بگوید با کمال صراحت و بدون هیچ پروايی وحتی گاهی با تندی خطاب به شخص هارون او را از مبادرت به جور بیم داده است. او در جای دیگر با پا فشاری بر حقوق مالی خدشه ناپذیر مردم، به صراحت تمام یادآور شده که خلفا حق ندارند مالی را از چنگ احدی بیرون آورند. او در زمانی در سمت قضائی و فتوائی قرار دارد که خلفا مایلاند خود را جانشین رسول الله (ص) بدانند و از تمام اختیارات او برخوردار باشند. در چنین فضائی او کتاب دیگری به نام «الرد علی سیر الاوزاعی» تالیف میکند و به ترسیم خطوط کلی نظریه خود در باب حکومت میپردازد و میان پیامبر (ص) و امام ــ در اصطلاح او به معنی خلفا ــ از حیث اختیارات، تفاوت قائل میشود. او بهصراحت نوشته است که خلیفه حق ندارد در غنايم منقول جنگی تصرف کند و این از اختیارات خاص پیامبر (ص) است.
این استاد فلسفه اظهار کرد: ولی باید تصدیق کرد که متقابلا موارد تأسف باری نیز وجود دارد که مورخان گزارشگر آناند. تلخی ماجرا به خاطر آن است که رأی صادره قضائی به هلاک چهرهای از قبیله دانش و علم منجر شده و جهان را در غم آنان برای همیشه سوگوار ساخته است. تلخترین واقعه که میتوان آن را فاجعه نامید وقتی است که اتهام، صبغه دینی دارد یعنی شخص، متهم به جرم علیه دین است و به همین عنوان به مرگ محکوم میشود. این بلیه عظیم سابقه دیرینه در تاریخ بشریت دارد.
به گفته محقق داماد، 399 سال قبل از میلاد مسیح سقراط دانای یونان در دادگاه آتن در حضور هيئت منصفه ای که مركب از 501 عضو است محاکمه میشود. سقراط جام شوکران را به خاطر اطاعت از قانون مینوشد و تاریخ را برای همیشه به سوك دانایی مینشاند که میتوانست با افکار سازنده خویش جامعه بشری را تربیت کند.
وی همچنین با اشاره به دادگاه حکیم شیخ شهابالدین سهروردی افزود: نام او چنان با حکمت اشراقی عجین شده که گویی او چیزی جز حکمت نمیدانسته است. حال آنکه کتاب «التنقیحات فی اصول الفقه» نشاندهنده تبحر و تسلط ایشان بر فلسفه فقه است که در اصطلاح سنتی «اصول الفقه» عنوان داشته و دارد.
وی با بیان اینکه شخصیت، هویت و بالاخره ابعاد وجودی سهروردی از آغاز سؤالانگیز بوده افزود: اختلاف در متون در برابر او زیاد است و با چنین شرایطی چنانچه حکیم اشراقی ما را چنانکه باید و شاید نشناسند و ندانند که او افزون بر حکمت اشراقی خود در علم شریعت نیز دست بالایی داشته جای شکوه و اعتراض نخواهد بود، بهویژه آن که پاسخهای دادهشده از سوی وی در بازجوییهای قضایی که در اسناد به جا مانده، چنان مشهود است که گویی از علم شریعت چیزی نمیداند و راه نجات را نگزیده است.
محقق داماد در پایان سخنانش تصریح کرد: سهروردی حکیم اشراقی ایرانی به رغم جوانیاش از چنان حکمتی برخوردار بود که پس از گذشت قرنها از مرگش از چنان جاذبهای برخوردار است که گروه زیادی از پیروان ادیان دیگر را به خود جذب کرده و آنها گرفتار و قربانی جهلی شدند که من آن را «جهل مقدس» نهادهام و فکر میکنم چنان جهنمی است که خدای متعال در وصف آتشش فرموده «اللتی تطلع علی الافئد» یعنی دلها و مغزها را فرا میگیرد و مغز استخوان جامعه را میسوزاند. نمونه این آتش را ما در منطقه خودمان و کشورهای پیرامونمان، عراق، افغانستان و ... به دست گروههای جاهل تکفیری مشاهده میکنیم، آن هم جهلی که با صبغه دینی شعلهور است.
سهروردی پایه مبادی حکمت الهی در فلسفه را تأسیس کرد
غلامرضا اعوانی نیز در بخش دیگری از این مراسم به بررسی تطبیقی تاریخنگاری فلسفی از دیدگاه ارسطو، هگل، سهروردی و دیگر فلاسفه پرداخت و گفت: سهروردی مسلماً در دورانی زندگی میکرد که هنوز از غرب جدید و سرآمدان فلسفه آن چون هگل اثری نبود اما باید گفت که سهروردی حتی فلسفه دوران خودش را چه در یونان و چه در ایران باستان و دنیای اسلام مورد بررسی قرار داده و خط بطلان بر نظریه فلسفی زمانه خود که متأثر از ارسطو بوده کشیده بود. او در واقع طرحی نو در فلسفه و حکمت و سیر تاریخی آن درانداخت و پایه مبادی حکمت الهی در فلسفه را تأسیس کرد.
رساله «لغت موران» سهروردی چه میگوید؟
نصرالله پورجوادی نیز سخنرانی خود را با عنوان «لغت موران» ارائه کرد و افزود: لغت موران کاملاً جنبۀ صوفیانه دارد و این رساله را سهروردی بنا به درخواست یکی از دوستان و یاران خود نوشته است و موضوع آن به طور کلی سلوک راه باطن است. راهی که سالک باید طی کند تا از مکان جهات بیرون رود و به ساحت ملکوت و قرب حق تعالی برسد. اولین تمثیلی که در این داستان به کار رفته گفتوگوی چند مور است که نام رساله نیز از همان جا گرفته شده است. این گفت وگو درباره قطرات ژاله است که صبح روی برگها نشسته است. ژاله نمود روح آدمی است و از آسمان به زمین آمده است و بهطبع مایل است که به اصل خویش بازگردد.
وی افزود: تمثیل دوم داستان لاکپشتهایی است که مرغی خوش و خط و خال را میبینند و متحیر میمانند که این نوع مرغ، مرغ هوایی است یا آبی و بعد معلوم میشود که هوایی است همان طور که ژاله هوایی بود. در واقع این مرغ نمود روحی است که از مکان بیرون میرود.
جایگاه «فرشته» در تفکر و اندیشه سهروردی
غلامحسین ابراهیمی دینانی نیز در بخش دیگری از این مراسم سخنرانی خود را به «فرشته» در آثار سهروردی و تفسیر واژههای «ملک»، «ملکوت»، «مالک» و «مُلک» اختصاص داد و گفت: کار سهروردی احیای تفکر حکمت خسروانی است. همان طور که میدانید عالم مثال که آن را عالم برزخ مینامند، مرتبهای از هستی است که مجرد از ماده است ولی از آثار آن برکنار نیست. سهروردی علت وجودی عالم مثال را برخی از عقول متکافئه که آنها را عقول عرضی مینامند به شمار آورده است.
وی افزود: حکمای اسلامی مثال را به دو بخش منفصل و متصل تقسیم کرده و آنها را خیال منفصل و خیال متصل نامیدند. خیال منفصل، دنیایی است که قائم به خود بوده و از نفوس جزئیه متخیّله بینیاز و مستقل است. خیال متصل به عکس خیال منفصل قائم به نفوس جزئیه بوده و پیوسته در متخیلۀ افراد آدمی ظهور میپذیرد.
حکمت اشراقی، حاصل ریاضتهای سخت و مجاهدتهای پایدار و رنجآلود سهروردی
صادق سجادی نیز در بخش دیگری از این مراسم با اشاره به کتاب «حکمة الاشراق» بیان کرد: حکمةالاشراق عنوان اثر پرآوازه شیخ شهاب الدین یحیی بن امیرک سهروردی مشتمل بر اصول دستگاه فلسفه اشراقی اوست که مصنفِ فیلسوف، خود را زندهکننده آن خوانده است. درباره تسمیه کتاب و نظامِ فلسفیِ موصوف در آن به حکمت اشراق، سهروردی و شارحان نامدار او با اشارات و تعابیر مختلف سخن راندهاند، همچون: «حکمت به مثابه شرارههای نور (شروق) به شکل شهابهای قدسی از انوار روحانیِ سماوی بر نفس، بر حسب استعداد او، وارد می شود.» یا: «چون مبتنی بر حکمت کشفی و ذوقی مشرقیان ــ مردمِ مشرق، سرچشمه نور ــ یعنی ایرانیان است، به حکمت اشراقی ــ یعنی ظهور و تابش انوار عقلیه بر نفس به وقتِ تجرد آن ــ نامبردار شده است.» سفر از شرق به غرب، استعارهای برای انتقال از عالم عُلوی به عالم سُفلی و جهان هیولانی در «قصة الغربة الغربیة» هم رابطه میان حکمت مشرقی و حکمة الاشراق را نشان میدهد.
وی ادامه داد: آن شرارههای نور ــ شروق ــ نیز همان است که حکمای کهن ایران از آن به «خُرّه» یا «فَرّه» ــ فیض و نور ایزدی ــ تعبیر کردهاند و سرچشمههای آن انوار مینوی است که بر دل حکیمـخسروان ایران، همچون کیخسرو وارد میشده است. جز آن، بعضی از تمثیلات و رموز حکمت اشراقی ملهم از اساطیر ایران است و این نیز پیوند لفظی و معنوی میان حکمت مشرقیان و حکمةالاشراق را تأیید میکند.
به گفته وی، این که سهروردی و دیگران حکمت اشراقی را حکمت خسروانی، حکمت مشارقه یا مشرقیه، فلسفة نوریه، وعلم الانوار خواندهاند، هم از اینجا بر میخیزد. آن چه وی در حکمةالاشراق آورده به شیوهای دیگر یعنی ذوق و کشف و مشاهده انوار است که خود، آن را نزدیکترین راه برای وصول به حقیقت، و آن کتاب را مهذبتر و منظمتر از آثار دیگر دانسته است. او همچنین آورده است که حکمت اشراقی، حاصل ریاضتهای سخت و مجاهدتهای پایدار و رنج آلود اوست و سپس حجت و برهان و فکر و نظر بر آن بار کرده است.
به گفته این سهروردیپژوه، قطبالدین هم از مهارت و چیرهدستی شهابالدین در حکمت بحثی و حکمت ذوقی سخن رانده و حکمةالاشراق را جامع هر دو وجه به بهترین شیوه دانسته است و البته اشاره کرده که حکمت بحثی هم در این کتاب رنگ اشراقی دارد و این همان شیوهای است که حکیمان بزرگ متقدم ــ که خود در زمره اصفیا و اولیا و انبیا بودهاند ــ آن را بنیاد کردهاند. بدین سبب حکمةالاشراق، گویی گنجی نهان و درّی ناسفته و نگینی بیرکاب است که از غایت ایجاز به اعجاز پهلو میزند.
سجادی تاکید کرد: از بعضی اشارات شهاب الدین سهروردی پیداست که حکمةالاشراق را مهمترین اثر خود و حاصل القائات و الهامات روح القدوس و مشتمل بر «حکمتی شگفت و عاری از تکلف» که فطرت آدمی به درستی آن گواهی دهد میدانسته است. به همین سبب «اخوان» را بهصراحت توصیه کرده که آن را از دسترس کسانی که ارزش آن را نمیشناسند و عمق معانی آن را در نمییابند، دور نگاه دارند و جز به کسانی که محب نور الهیاند و در فلسفه مشایی و علوم ارسطویی هم کامل شدهاند، ندهند.
وی با اشاره به این که سهروردی کتاب حکمةالاشراق را به ابواب و فصول متعدد زیر عناوین مخصوص و البته مرتبط با نظام فلسفی خود تقسیم کرده است بیان کرد: تا آنجا که میدانیم ظاهراً نخستین ترجمه فارسی حکمةالاشراق به قلم فرزانه بهرام پسر فرشاد، معروف به کوچک بهرام (متوفای 1048 ق) و شاگرد آذر کیوان صورت پذیرفته بوده است. ترجمهای هم به زبان اردو از حکمةالاشراق همراه با خلاصهای از شرح قطبالدین، به قلم مولوی میرزا محمدهادی در حیدرآباد دکن به چاپ رسیده است. حکمةالاشراق به قلم هانری کربن به زبان فرانسه نیز ترجمه و منتشر شده است. حسین ضیایی و جان والبریج هم آن را به انگلیسی ترجمه و چاپ کردهاند. اما ترجمه فارسی این اثر به زبان فارسی به قلم شادروان دکتر سید جعفر سجادی نخستین بار در تهران به سال 1355 ش منتشر شد و تاکنون بیش از 10 بار به چاپ رسیده است.
به گفته سجادی، بحث درباره امکان ترجمه دقیق آثار فلسفی، به ویژه آثار فیلسوفانِ مؤسس به گونهای که همه جوانب اندیشه مندرج در آثار آنها را به زبان مقصد بازگرداند، بحثی تازه نیست. بعضی ترجمههای مکرر یا تهذیبهایی که از ترجمههای آثار فلسفی در قرن دوم و سوم هجری به عربی صورت پذیرفته است و نیز شروح متعدد بر آن ترجمهها، مؤید این مطلب است. اما بحث درباره ترجمه دقیق آثار فلسفه اروپایی به زبان فارسی در دهههای اخیر، به دنبال ترجمه بعضی از آثار فیلسوفان اروپایی یا تواریخ فلسفه غرب، وجوهِ نظریِ دیگر را مطرح میکند و حتی بعضی آن را ناممکن میدانند.
وی با اشاره به این که آشنایی متفکران قلمرو اسلام با آثار و آراي فیلسوفان یونانی و اسکندرانی سابقهای بس کهن دارد و زوایای آن آثار و آرا طی قرنها مورد تحلیل و شرح و تدقیق قرار گرفته در حالی که توجه به نظام فلسفی اشراقی نسبتا متأخرتر است،بیان کرد: سهروردی خود در قرن ششم می زیسته و ظاهراً نخستین شرح حکمةالاشراق او به قلم شهرزوری متوفای بعد از 687 ق پدید آمده است. ولی اين اثر چندان آوازهای نیافته بود تا قطبالدین شیرازی متوفای 710 ق آن را شرح کرد. با این همه، آثار سهروردی و شرح بسیار مهم قطب از پایان قرن نهم و اوایل قرن دهم مورد توجه قرار گرفت.
وی تاکید کرد: با این تفاصیل ترجمه آثار شیخ اشراق، مخصوصاً حکمة الاشراق به زبان فارسی دشواریهای مخصوص داشته است که قسمتی مهم از آن دشواریها در فهم متن و اختلاف در شرح آنها را مرحوم پدرم دکتر سجادی کوشیده است در حواشی ترجمه خود بازنماید. یقیناً قسمت عمدهای از توجه و اقبال اهل فلسفه و دوستداران حکمت اسلامی و ایرانی به آثار سهروردی و حکمةالاشراق، در کنار چاپهای منتقح هانری کربن و دکتر نصر، همین ترجمه فارسی آن بوده است که موجب تحقیق و تألیف و تصنیف دهها اثر گرانبها درباره آراء و افکار سهروردی و همین کتاب حکمة الاشراق او شده است. چاپهای متعدد این ترجمه، گواه این اقبال و تأثیر آن بر جریان سهروردیشناسی است.
سهروردی در وهله اول یک فیلسوف است نه یک متفکر
نجفقلی حبیبی نیز در بخش پایانی این مراسم با بیان اینکه اهمیت سهروردی در این است که مجموعه دانش و فرهنگ زمان خودش را درهم ادغام و تلفیق کرد و به خدمت گرفت، گفت: سهروردی دیدگاه بسیار گستردهای داشت. سهروردی بیان میکند که روح انسان از سلسله انوار الهی است و وظیفه اوست که یک انعکاس داشته باشد به منبع خودش. در تفکر سهروردی پس از آيین اسلام، آيین زرتشت از اهمیت والایی برخوردار است و او قطعاً کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید و کتابهای آيینهای دیگر را خوانده بوده.
وی افزود: به اعتقاد من سهروردی در وهله اول یک فیلسوف است نه یک متفکر. در واقع میتوانیم بگوییم که سهروردی شهامتش در شکستن مرزهای حاکم فلسفی روزگار خود فوقالعاده بالاست. خودش لغت میسازد و ابایی ندارد که این اصطلاحات چندان به مذاق و فضای روزگار خودش خوش نیاید. مسئله دیگری که سهروردی به آن میپردازد مسئله نجات انسان است. او مینویسد که روح انسان از سلسله انوار الهی است و وظیفه او این است که یک انعکاس داشته باشد به مبدأ خودش.
حبیبی در پایان سخنانش گفت: زمانی از داریوش شایگان که در شب سهروردی شرکت کرده بود نظرش را پرسیدم. دکتر شایگان گفت: همانطور که در کتاب آفاق تفکر معنوی در اسلام ایرانی نوشتم جسارت سهروردی در این است که با حضور خود برگشت گذشته به صورت آینده را موجب شد.
وی تاکید کرد: مجموعه آثار سهروردی یک پیام و هدف بیشتر ندارد و آن زنده کردن حکمت الهی ایران باستان در ایران اسلامی است. کتابهای سهروردی با وجود مرگ زودرس او اهمیتی خاص دارد. چهار قرن پیش از فیلسوف بزرگ بیزانتی، ژه میست پله تون، سهروردی برای نخستین بار نامهایی چون افلاطون و زرتشت را به صورت یک متافیزیک اشراق که مُثل افلاطونی در آن به زبان فرشتگان مزدایی بیان شدهاند، در آثار خود با هم میآورد.
در پايان اين مراسم نيز محمود محمدي نماينده شوراي شهر سهرورد از تلاشهاي اين شورا براي تاسيس بنياد علمي پژوهشي سهروردي خبر داد و خواستار حمايت بيشتر مسئولان و علاقهمندان از آن شد.
دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۶:۰۸
نظر شما