وی در زمان نخستوزيري دکتر محمد مصدق معاونت وزارت کار را به عهده داشت و تا زمان وقوع کودتاي 28 مرداد 1332 در همان سمت انجام وظيفه كرد. پس از بازگشت محمدرضا پهلوی در پی کودتای ۲۸ مرداد، بختیار به صف منتقدان شاه پیوست و به همین دلیل چند بار به زندان افتاد. بختیار در جبهه ملی دوم، نیز فعال بود و در بهمن ۱۳۴۲ همراه با دیگر رهبران جبهه ملی به زندان افتاد. بعد از کودتا به همراه چند تن از پيروان مصدق از جمله مهندس بازرگان در تشکيل کميتهاي سري با نام نهضت مقاومت ملي همکاري داشت. بختيار در جريان محاکمه مصدق در سال 1333 به اتهام اخلالگري و توهين به مقام سلطنت بازداشت و به سه سال زندان تاديبي محکوم شد اما پس از دو سال مورد عفو قرار گرفت و پس از آزادي از کارهاي دولتي کناره گرفت و به عنوان عضو جبهه ملي به فعاليتهاي مخفي پرداخت. با اوجگیری مبارزات مردم در ماههای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سپهبد مقدم، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، بختیار را به عنوان آخرین امید موفقیت به محمدرضا پهلوی پیشنهاد کرد.
«ايبنا» به مناسبت قتل شاپور بختيار، در 15 مرداد 1370 شمسي به واكاوي بيشتر اين شخصيت در لابهلاي كتابهای تاریخی، اسناد و خاطرات تاریخدانان و رجال سیاسی ایران پرداخته است.
دولت بختیار چون برف در مقابل آفتاب پر قدرت انقلاب ذوب شد
مرکز اسناد انقلاب اسلامی درباره بختیار مینویسد: «بختيار در سالهاي دهه 1340 به پاس خدماتش در جبهه ملي دوم، از مراحم خاص دربار برخوردار گرديد و مديريت تعدادي از شرکتهاي بنياد پهلوي را بر عهده گرفت. در حالي که روند رو به رشد مخالفت مردم مسلمان با حکومت رژيم پهلوي هر روز شدت مييافت، بختيار به عنوان آخرين تير ترکش شاه، مقام نخستوزيري را عهدهدار گرديد. اما او توانست اين سمت را تنها 37 روز حفظ کند. او در طول اين مدت کوشيد تا به کمک امپرياليسم آمريکا، رژيم در حال مرگ پهلوي را نجات دهد. وي در اين دوران کوتاه به طراحي توطئههايي نيز مبادرت ورزيد که طرح انفجار هواپيماي حامل حضرت امام خميني(ره) در مسير بازگشت به تهران از آن جمله بود. با سقوط رژيم پهلوي، شاپور بختيار، پس از يک دوره اختفا در تهران، با حمايت دستهاي مرموزي به خارج گريخت و عازم فرانسه شد. بختيار در فرانسه مورد حمايت کامل سرويسهاي اطلاعاتي غرب قرار گرفت و با تغذيه کلانِ مالي محافل صهيونيستي، نخستين فعاليتهاي توطئهگرايانه را عليه نظام نوپاي جمهوري اسلامي آغاز کرد. از مهمترين اين توطئهها، کودتاي نافرجام نوژه در تيرماه 1359 و طرح تجزيه خوزستان بود که هر دو با شکست مواجه گرديد. شاپور بختيار نزديک به 12 سال به عمليات خيانتبار خود عليه آرمانهاي ملت و استقلال و تماميت ارضي جمهوري اسلامي ايران ادامه داد تا اينکه سرانجام در نيمه مرداد 1370 در 77 سالگي در ويلاي مسکونيش در حومه پاريس توسط افراد ناشناس به قتل رسيد.»
برات دهمرده، پژوهشگر تاریخ مرکز اسناد انقلاب اسلامی در کتاب «دولت بختیار و تحولات انقلاب اسلامی» نوشته است: «واپسین روزهای حیات حكومت رژیم پهلوی، یكی از مهمترین و حساسترین مقاطع تاریخی انقلاب اسلامی به شمار میرود. در این میان شاپور بختیار، یكی از چهرههای جبهه ملی ایران، با مشاهده این شرایط و ناتوانی رژیم در كنترل اوضاع، دچار سراب شد و نخستوزیری رژیم شاه را پذیرفت. ملت غیور ایران به رهبری آگاهانه امام خمینی با بختیار و كابینهاش همانند دولتهای قبلی رفتار كردند. با ورود امام خمنیی به ایران، اساسیترین چالش میان جبهه انقلاب و دولت بختیار و طرفداران او پدید آمد. امام با نادیده انگاشتن دولت نامشروع بختیار، ضرباتی اساسی را بر پیكر رژیم وارد آورد و دولت بختیار چون برف در مقابل آفتاب پر قدرت انقلاب ذوب شد.»
امام فرمودند دولت شاپور بختیار غیرقانونی است
در دايرهالمعارف انقلاب اسلامي، سوره مهر، دفتر ادبيات انقلاب اسلامي، ج 1، ص 150 تا 152 آمده است: «در روز 22 دی 1357 امام خمینی بر حسب حق شرعی و بر اساس اعتماد اکثریت مردم ایران به ایشان، با صدور پیامی اعلام کردند شورایی به نام شورای انقلاب تعیین میکنند و یک دولت موقت به ملت ایران معرفی خواهند کرد. در ادامه امام خمینی اعلام کردند که دولت شاپور بختیار، که منصوب شاه مخلوع و مجلسِ غیر قانونی است، هرگز مورد قبول مردم نخواهد بود و همکاری با این دولت غاصب به هر شکل و به هر نحوی شرعاً حرام و قانوناً جرم است. امام خمینی در ادامه همین پیام، برنامههای دولت انتخابی خود را اعلام کرد: 1ـ تشکیل مجلس مؤسسان از منتخبين مردم به منظور تصويب قانون اساسي جديد جمهوري اسلامي؛ 2ـ انتخابات بر اساس مصوبات مجلس مؤسسان و قانون اساسي جديد؛ 3ـ انتقال قدرت به منتخبين جديد.
چهار روز پس از اين پيام امام خميني در روز 26 دي 1357، كابينه بختيار از مجلس رأي اعتماد گرفت و همان روز شاه به اتفاق همسرش از ايران خارج شد. پس از خروج آنها از كشور مردم به شادي پرداختند. دو روز پس از خروج از كشور سيد جلالالدين تهراني، رئيس شوراي سلطنت، به توصيه اعضاي شورا و شاپور بختيار، براي ملاقات و مذاكره با امام خميني راهي فرانسه شد ولي امام خميني ملاقات با وي را منوط به استعفا از شوراي سلطنت و اعلام غير قانوني بودن آن كردند. تهراني نيز اين شرط را پذيرفت. به دنبال استعفاي وي عده زيادي از نمايندگان مجلس نيز استعفا دادند.»
شاپور بختيار؛ آخرين اميد محمدرضا شاه پهلوي
احمد عبداللهپور در كتاب «نخستوزيران ايران» مينويسد: «به دنبال ناکامي رژيم شاه در برنامه مهار انقلاب اسلامي که با تغيير سياستها و کابينهها همراه بود، رژيم با پيروي از خط مشي حاکمان ايالات متحده آمريکا توجه خود را به استفاده از شخصيتهاي ملي و غير انقلابي معطوف ساخت. اغلب اين افراد با توجه به اوضاع بحراني کشور در به دست گرفتن زمام امور، واقعبينانه برخورد نموده به درخواست رژيم پاسخ منفي دادند. در اين ميان شاپور بختيار نخستوزيري را پذيرفت. او آخرين اميد شاه و دستگاه حکومتي آمريکا براي نجات سلطنت پهلوي بود. بعد از سقوط دولت ازهاري در موقعيتي که انقلاب به روزهاي اوج و پيروزي خود نزديک ميشد بختيار پيشنهاد شاه براي احراز مقام نخستوزيري را طي شرايطي پذيرفت و علي رغم طردشدن از سوي جبهه ملي کابينه خود را در روز شانزدهم دي ماه 1357 به شاه معرفي کرد. (احمد عبداللهپور، نخست وزيران ايران، [تهران]: علمي، 1369، ص 307 ـ 308)
مسعود بهنود نيز در كتاب «دولتهای ایران» ميگويد: «در جریان انقلاب نام او با ارسال نامه سرگشاده به شاه بر سر زبانها افتاد و سرانجام بعد از سقوط حکومت «ازهاری» در شرایطی که انقلاب به روزهای اوج و پیروزی خود نزدیک شده و کمتر کسی مسؤولیت خطیر نخست وزیری را به عهده میگرفت، پیشنهاد شاه را برای احراز این مقام پذیرفت و علیرغم طرد وی از طرف جبهه ملی، کابینه خود را در 16 دی 1357شمسي به شاه معرفی کرد.» (بهنود، مسعود؛ دولتهای ایران، تهران، فرهنگ و ارشاد، ص371)
پذیرش نخست وزیری شاه، موجب اخراج شاپور بختیار از جبهه ملی شد
یرواند آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» مینویسد: «محمدرضا پهلوی که در آن زمان حکومتش رو به زوال بود و بیش از هر زمان دیگر واشنگتن نسبت به بقای حکومتش بیاعتماد شده بود، در جستجوی شخصی بود که با خروجش از ایران در شرایط قابل قبول و محرمانه موافقت کند. به همین منظور ابتدا با احمد بنی احمد و کریم سنجابی دیدار و از آنها درخواست پذیرش نخستوزریری دولت را کرد. سنجابی با استناد به اعلامیه سه مادهای و مخالفت با باقیماندن ارتش در خانواده سلطنتی و خودداری شاه از کنارهگیری از سمت فرماندهی کل نیروهای مسلح حاضر به پذیرش مصالحه با شاه و پذیرش این سمت نشد.»
محمدرضا شاه در ادامه انتخابهایش برای نخستوزیری چون مظفر بقایی و غلامحسین صدیقی در اواخر سال ۱۳۵۷ از وی در دیداری خصوصی در کاخ نیاوران تهران میخواهد که مقام نخستوزیری ایران را قبول کند.
کریم سنجانی خاطرات قابل تاملی در اینباره در کتاب «امیدها و ناامیدیها» دارد. (متن این کتاب، از سلسه مصاحبههایی بر گرفته شده است که در مهرماه ۱۳۶۲ در آمریکا با کریم سنجابی از سوی ضیا صدقی از بنیاد تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد انجام شدهاند و نوارهای آن در این موسسه نگهداری میشود/چاپ مرکز نشر کتاب لندن ۱۳۸۶)
وی مینویسد: «این حرکت خودسرانه دکتر بختیار {پذیرش نخستوزیری} به اخراج او از جبهه ملی و رد همکاری با دولت وی از طرف افراد سرشناس جبهه ملی منتهی شد.»
وی درباره روز بعد از شنیدن خبر پذیرش نخستوزیری بختیار به پیشنهاد شاه و اخراج وی از شورای جبهه ملی میگوید: «درست یک روز بعد در ظرف بیست و چهار ساعت تمام اعضای شورای جبهه ملی به استثنای دکتر بختیار در منزل من تشکیل جلسه فوقالعاده دادند و همه در آن شرکت داشتند، دکتر آذر بود، امیرعلایی بود، حقشناس بود، فروهر بود، حسیبی بود، زیرکزاده بود، دکتر احمد مدنی بود، ابوالفضل قاسمی بود و دیگران. و به اتفاق آراء، شاید منهای یک رأی حکم به اخراج ایشان دادند و طردش را بوسیله اعلامیه اعلام کردیم. از آن پس جریان تشکیل حکومت بختیار پیش آمد. او مدعی شده بود هفت هشت یا ده نفر از اعضای شورای جبهه ملی در کابینهاش وارد خواهند شد و نیز اظهار میکرده بود که مهندس بازرگان و دوستان او با او همکاری خواهند کرد. ولی حتی یک نفر از افراد سرشناس ملیون حاضر به همکاری با او نشد. از آن تاریخ به بعد او هیچ گونه ملاقاتی با رفقای جبهه ملی اش و با ما نداشت تا حکومتش با آن زبونی و رسوایی ساقط شد.» (ص )۳۱۲
گمانها درباره انتخاب بختیار
درباره نحوه انتخاب بختیار به این سمت، گمانهای مختلفی صورت گرفته است. هوشنگ نهاوندی، رئیس پیشین دانشگاههای پهلوی و تهران و از معاشران شاه در آخرین روزهای اقامتش در ایران، در فصل پایانی کتاب خود (خمینی در فرانسه)، با عنوان «آخرین تلاشها و آخرین دسیسهها» نوشته است که فرح پهلوی مسبب اصلی انتصاب شاپور بختیار به ریاست دولت بوده و ۳ ماه قبل از آن که شاپور در کاخ نیاوران با شاه ملاقات داشته باشد در ویلای محمدعلی قطبی در خفا با او ملاقات کرده است. بنا به گفته برتران دوکاستل باژاک «فرح پس از اظهار همعقیدگی با شاپور مایل بود که شاه به دلیل وضعیت وخیم جسمانی و بیماریاش هرچه زودتر ایران را ترک کند و انتقال آرام قدرت از همسرش به ولیعهد که هنوز به سن تاج و تخت نرسیده بود روی دهد.» اما فرح پهلوی در خاطرات خود اولین ملاقاتش با بختیار را پس از نخستوزیری او، در اواخر نیمه آذر ۱۳۵۸ میداند.
آيا همكاري شاپور بختیار با عراق صحت دارد؟!
درباره همكاري و ارتباط شاپور بختیار با صدام حسين حرف و حديثهاي بسياري وجود دارد. چنانکه در كتاب «درس تجربه: خاطرات ابوالحسن بنی صدر» آمده، بنیصدر در این باره اعتقاد دارد: «او رفته بود با آقای صدام معامله کرده بود. نه اینکه حالا معلوم است، بلکه در آن وقت این موضوع را همه مطبوعات غرب هم نوشتند. آقای صدام که پول مفت به ایشان نمیداد. به هر حال انسانی به هر بهانهای برود و قشون بیگانه را بخواهد بیاورد به وطنش، این از گناهانی است که به نظر من هیچ نباید بخشید و بخصوص در ایران که مرکز برخوردهاست در جهان... ایشان قشون بیگانه را به داخل وطن آورده است.» (درس تجربه، خاطرات ابولحسن بنی صدر، حمید احمدی، ص۱۲۳)
احمد تفرشي، پژوهشگر تاريخ مقيم بريتانيا از افرادی است كه موضوع ارتباط بختیار با حکومت بعثی عراق را با استفاده از اسناد مورد واكاوي قرار داده است. او در مطلبی که در اينباره نوشته است ميگويد: «موضوع ارتباط بختیار با حکومت بعثی عراق در پروندهها و اسناد رسمی بریتانیایی آمده است. برای نمونه، وقتی جان گراهام سفیر فراخوانده شده بریتانیا از تهران در 30 نوامبر/ نهم آذر، در حین گفتگوی حین صرف ناهار، از لرد جورج براون وزیر خارجه پیشین بریتانیا و لابی سرسخت بختیار و حکومت عراق در لندن، درباره آشناییش و دیدارش با بختیار پرسید، جورج براون گفت که بختیار را میشناسد و بخشی از این آشنایی به دلیل «دعوت صدام از بختیار برای دیدار از عراق» است. اسناد آزاد شده بریتانیایی در سالهای اخیر نشان میدهد که هواداری جدی لرد جورج براون با بختیار از دوران نخست وزیری 37 روزه بختیار در دی و بهمن 1357 به طور جدی آغاز شده بود و از همان زمان تا خروج پنهانی بختیار از ایران و شروع فعالیتهای سیاسی او در فرانسه و آغاز ارتباط و همکاریش با عراق، براون یکی از مهمترین حامیان بختیار و صدام حسین در میان سیاستورزان اروپایی بود.»
نظر شما