کتاب «تاریخ مکتوم» به قلم سید مقداد نبویرضوی با واکاوی اندیشه و رویکرد فرقه بابی/ ازلی در جریان مشروطه سعی کرده تصویری کلی از تکاپوهای سیاسی فعالان بابی در سالهای پیش از مشروطه ترسیم کند.
تدارک بابیها در لوای مشروطه
در یادداشت کاوه بیات بر کتاب «تاریخ مکتوم» آمده است: «انقلاب مشروطیت به عنوان نشانهای از به ثمر نشستن آن کار و آن تلاش و تکاپوی یکصدساله، جایگاه مهمی دارد. بسیاری از صاحبنظران، این پیشامد و ترتیبات جدید حاصل از آن، نظام پارلمانی، تفکیک قوا و غیره را به عنوان یک نقطه عطف اساسی در سرنوشت ملت ایران و گامی دیگر در مسیر بیبازگشت تجدد و ترقی تعبیر کردند.»
در پشت جلد کتاب درباره بررسی نقش مهمترین و در عین حال ناشناختهترین گروههای فعال در رویداد مشروطه میخوانیم: «تاریخ مکتوم تلاشی است در بررسی فکر و عمل یکی از مهمترین و در عین حال ناشناختهترین گروههای فعال در دگرگونی بزرگی که تاریخ معاصر ایران را تحت شعاع خود قرار داد یعنی نقش فعالان بابی/ ازلی در تهیه و تدارک تحرک سیاسی و اجتماعی گستردهای که از اواخر دوره قاجار آغاز شد و بالاخره به صورت انقلاب مشروطه به ثمر نشست.»
در «مقدمه تاریخی» کتاب درباره چگونگی شکلگیری بابیه آمده است: «سرزمین ایران در سال 1260 .ق با رویدادهای مهم روبهرو شد. جوانی تاجر پیشه، به نام سیدعلی محمد شیرازی (متولد 1235.ق)، خود را نایب امام دوازدهم دانست، این شخص گرایشی شیخی داشت و به درس پیشوای وقت شیخیان، حاج سید کاظم رشتی حاضر میشد و او را «معلم» خویش یاد میکرد. سید علی محمد، چون خود را «باب امام» میخواند، به «باب» معروف شد و پیروانش نیز «بابیان» خوانده شدند.»
شیخ هادی نجمآبادی در کسوت بابیگری!
در بخش دیگری از این مقدمه درباره سهم بابیان (ازلیان) در نگارش مهمترین منابع تاریخی نیمه دوم سلطنت قاجار نوشته شده است: «با بررسی منابع تاریخی جنبش مشروطیت ایران، دانسته میشود که اغلب منابعی که اکنون بیش از سایر منابع مورد توجه پژوهشگران است، حاصل کار تکاپوگران بابی (ازلی) ضد قاجار است. این منابع عبارتند از «حیات یحیی»، اثر حاج میرزا یحیی دولت آبادی، «واقعیات اتفاقیه در روزگار»، اثر شیخ محمدمهدی شریف کاشانی، «خاطرات حاج سیاح»، اثر حاج محمدعلی سیاح محلاتی، «تاریخ بیداری ایرانیان»، اثر میرزا محمد ناظم الاسلام کرمانی، «تاریخ انقلاب مشروطیت ایران»، اثر شیخ احمد مجدالاسلام کرمانی، «تاریخ انقلاب مشروطیت ایران»، اثر مهدی ملک زاده.»
در فصل نخست «هنایش خرد در آثار و ماثر شیخ هادی نجم آبادی» نویسنده با اشاره به جزئیاتی درباره شخصیت شیخ هادی نجمآبادی آورده است: «شیخ هادی نجمآبادی یکی از روحانیون مشهور تهران در عصر ناصری و مظفری است او به سال 1250 .ق در تهران به دنیا آمد. در سن دوازده سالگی به نجف رفت و در آنجا به تحصیل فقه و اصول پرداخت. سپس، به تهران بازگشت و به تدریج به شهرت رسید. او مدرسه و مسجدی مخصوص به خود داشت و به تدریس مشغول بود، اما در ده سال پایانی حیات در حاشیه شهر ساکن شد.»
مقداد نبوی، نویسنده کتاب سپس به واکاوی شخصیت سید هادی نجمآبادی در میان تاریخ میپردازد و مینویسد: «در متون تاریخی، گزارشهایی از برخی معاصران شیخ هادی نجم آبادی دیده میشود که نشان از آن دارد که او، در زمان خود، شخصیتی تاثیرگذار بوده است. میرزا آقاخان کرمانی او را از «خصیصان عصر» یاد کرده است. مهدی ملکزاده اکثر «روشنفکران» عصر ناصرالدین شاه را «تربیت یافتگان او دانسته»، میرزا محمدخان قزوینی او را وسیله «بیداری» گروه بزرگی که در مشروطیت نقشهای مهم داشتند، یاد کرده است.»
سندی به نام «روزگاری که گذشت»
در فصل دوم «روزگاری که بر تکاپوگران بابی گذشت» به سراغ چهره قلم به دست و مورخ بابیه با نام «عبدالحسین صنعتیزاده کرمانی» میرود. شخصی که فصل دوم کتاب با یکی از مهمترین عناوین آثار او به نام «روزگاری که گذشت» گره خورده است. نویسنده «تاریخ مکتوم» با واکاوی در کتاب صنعتیزاده که به ظن خودش (مقداد نبوی) نقاب از اهداف پنهان فعالان بابی برمیدارد و با دستآویز قرار دادن مطالبی که درباره معرفی اشخاص مطرح باب/ ازلی که در کتاب گنجانده شده است درونمایه فرضیاتش را از این کتاب استخراج میکند.
در بخشی از کتاب طبق روایت کتاب «روزگاری که بر تکاپوگران بابی گذشت» به قلم صنعتیزاده درباره سفر پدرش (حاجعلی اکبر) در دیدار با میرزا آقاخان و رساندن بسته محرمانهای به شیخ هادی نجمآبادی اشاره شده که درباره جزئیات این دیدار میخوانیم: «روزی میرزا آقاخان، با همان طرزی که خودش برای من معلوم کرده بود، یعنی با اشاره و حرکات لبها، سر حرف را باز کرده، گفت: «رفقای من، میخواهند به تو ماموریتی بدهند؛ و چون انجام این ماموریت بیخطر نیست، و تو، گوشهایت کر است، و کسی، از تو مظنون نمیشود، انجام این کار را از تو خواستهاند!»... در همان وهله اول، مشکلات کار را دانستم، ولی چون وظیفه خود میدانستم، بی چون و چرا، با جان و دل، انجام این خدمت را به عهده گرفتم. همان لحظه، در تدارک مراجعت به ایران افتادم، و پس از دو روز، حامل بسته کوچکی بودم. مقصد ماموریت من، تهران، و آن بسته (که رویش هم چیزی نوشته نشده بود) بایستی به آقای حاج شیخ هادی نجم آبادی مجتهد برسانم...»
«دربار شاهی و قتل ناصرالدین شاه» عنوان فصل سوم کتاب است که در بررسی نقش بابیها در قتل ناصرالدین شاه آورده شده است: «حادثه کشته شدن ناصرالدین شاه قاجار، یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ معاصر ایران است. اهمیت آن را در برخی گزارشها (که مخالفان آن پادشاه آوردهاند) میتوان دید. حاج میرزا یحیی دولتآبادی، «وجود ناصرالدین شاه» را «سد بزرگی در برابر افکار تازه» خوانده است. مهدی ملکزاده (فرزند ملکالمتکلمین) نوشته که با کشته شدن ناصرالدین شاه «روح امیدی در ارواح اصلاح طلبان ظاهر گشت.»
محمدحسنخان اعتمادالسلطنه در مظان اتهام
سپس در بخش دیگری از همین فصل به سراغ «میرزا رضای کرمانی» عامل قتل ناصرالدین شاه میرود و وی را در لحظه ورود به تهران، نقش جمالالدین اسدآبادی در تشویق میرزا به تدارک قتل ناصرالدین شاه و سپس همراهی محمدحسنخان اعتمادالسلطنه با گروه کشندگان و حضور پیدا و پنهان بابیها را مورد واکاوی قرار میدهد. درباره شراکت اعتماد السلطنه با مراجعه به کتاب «درباره شاهی» اثر میرزا علی اکبر ارادقی میخوانیم: «براساس گزارش ارادقی، تلگرافی به رمز، برای یکی از یاران سیدجمالالدین (که برای کاری به اصفهان رفته بود) رسید. آن شخص، با نام مستعار «منوچهر» معرفی شده، و آن گونه که در ادامه خواهد آمد، یکی از اصلیترین اعضای گروه کشندگان ناصرالدین شاه بوده است. تلگراف به «حرکت شیخ ابوالقاسم روحی» و نیز شهر بادکوبه مربوط بود. تاریخ آن نیز 17 شوال 1313. ق ذکر شده بود. کسی که آن را برای منوچهر فرستاد، محمدحسن خان اعتمادالسلطنه (وزیر انطباعات) بود که در میان علاقمندان به «جنبش و بیداری ملت» جای داشت. وی که در زمان اقامت سید جمالالدین در تهران، با «مقاصد» او همراه شده بود، با شیخ هادی نجم آبادی ارتباط داشت. این وزیر بلند مرتبه با «جمشید» یکی دیگر از اعضای اصلی گروه کشندگان ناصرالدین شاه هم در ارتباط تشکیلاتی بود.»
سپس نویسنده در نتیجهگیری قتل ناصرالدین شاه به سراغ گفتار «محمود محمود و براون» میرود و مینویسد: «بر پایه نظر ادوارد براون و محمود محمود قتل ناصرالدین شاه، یک انتقام شخص نبود و در سیاست بریتانیا ریشه داشت! در این میان، گفتار براون (به عنوان یک شاهد آگاه و به ویژه، مخالف ناصرالدین شاه) مهم مینماید. همچنین، آنچه منوچهر، درباره نگاه سفارت بریتانیا به «آزادیخواهی» حکیم گفته بود، قرینهای قابل تامل است. با این نگاه، دستور پذیرایی از میرزا رضا، از سوی سفیر بریتانیا در تهران، میتواند در خور تامل باشد.»
فصل چهارم با عنوان «فروزندگان مشعل مشروطیت» به بررسی نقش بابیها از جمله یحیی دولتآبادی، در تاسیس مشروطیت ایران میپردازد و با واکاوی نقش این فرقه در مشروطه آورده است: «برای بررسی دقیق نقش فعالان بابی (ازلی) در جنبش مشروطیت، باید به بررسی تحلیلی تکاپوهای اعضای انجمن باغ میرزا سلیمان خان میکده پرداخت. چنان که گفته شد. بیشتر اعضای این گروه، از بابیان (ازلیان) بودند و توانستند در برهههای مختلف مشروطیت اثرگذار باشند. یکی از مهمترین نقش آفرینیهای ایشان، گنجاندن موضوع «عدالتخانه» در میان خواستههای عالمان روحانی متحصن در حرم حضرت عبدالعظیم بود. این کار مهم توسط حاج میرزا یحیی دولت آبادی (اسم لله النجی) انجام شد.»
ملکزاده مورخی نهاننگار
«زندگانی ملکالمتکلمین» در فصل پایانی بر طبق کتابی که پسرش مهدی ملکزاده با عنوان همین فصل نوشته مورد بررسی مقداد نبوی قرار گرفته است. نویسنده با تاکید بر اهمیت کتاب «زندگانی ملک المتکلمین» مینویسد: «ملکزاده یکی از تاریخنگاران پیشکسوت در حوزه تاریخنگاری جنبش مشروطیت ایران است. از او، دو کتاب «انقلاب مشروطیت ایران» و «زندگانی ملک التکلمین» به طبع رسیده است. این دو کتاب، در میان مهمترین منابع در حوزه تاریخ نگاری مشروطیت ایران قرار دارند. نویسنده، که مانند پدر خود، در میان بابیان(ازلیان) جای داشت، در نگارش هر دو کتاب، روش نهان نگاری را پیش گرفته است. بر همین اساس است که با دانستن رویکرد اعتقادی و نیز روش نگارش او، آگاهیهای عمیقتری از دادههای تاریخیاش به دست میآید.»
چاپ نخست کتاب «تاریخ مکتوم» به قلم سید مقداد نبوی رضوی در 336 صفحه، با شمارگان دو هزار و 200 نسخه و بهای 15 هزار تومان از سوی نشر پردیس دانش روانه بازار کتاب شده است.
نظر شما