دوشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۳ - ۰۹:۱۵
«بهشت مسموم» روایتی داستانی از فاجعه‌ای انسانی در سردشت/ شرحی از حمله شیمیایی تا هجوم ریزگرد‌ها

کتاب «بهشت مسموم» نوشته منیژه جانقلی، روایتی است داستانی از بمباران شیمیایی شهر سردشت. این شرح داستانی به مشکلات امروز مردم سردشت هم توجه دارد.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- پس از تاکید قطعنامه 598 شوراي امنيت بر شناسايي آغازگر جنگ اشاره‌اي به متجاوز بودن عراق نشد اما در 18 آذر 1370 و با حمله عراق به كويت دبيركل سازمان ملل، مجامع بين المللي و كشورهاي حامي صدام اعلام كردند: «متجاوز به كويت همان آغازگر جنگ با ايران است.»

پس از آن كه آمريكا در پي حذف صدام و به بهانه وجود سلاح‌هاي شيميايي و هسته‌اي در عراق این کشور را اشغال کرد، در 17 آذر 1381 صدام در يكي از جلسات دادگاه رسیدگی به جنایت‌های صدام به بمباران شيميايي مناطق مختلف ايران و كشته و زخمي شدن هزاران غير نظامي ايراني با افتخار اعتراف كرد. ایبنا به همین مناسبت به مرور کتاب «بهشت مسموم» نوشته منیژه جانقلی پرداخته است.

جانقلی در «بهشت مسموم» به روایت داستانی از فاجعه بمباران شیمیایی سردشت در هفتم تیرماه 1367 می‌پردازد. داستان این کتاب که برگرفته از واقعیت‌ها و اسنادی درباره بمباران شیمیایی سردشت است، از زمان دلبستگی جوان داروسازی به نام «حیدرعلی» آغاز می‌شود که دل در گرو دختر سنی‌مذهب و کُرد نژاد سردشتی به نام «روژین» دارد.

جانقلی این روایت عاشقانه را با حس انسان‌دوستی این داروساز گره زده است. داستان درست زمانی با بمباران شیمیایی گره می‌خورد که حیدرعلی، به عنوان جوان عاشق در خیالات خود برای خواستگاری و عزمش برای ماندن بر سر عهد و پیمان ازدواج غوطه‌ور است.

در صفحه 42 کتاب می‌خوانیم: « قدم زنان رفته بود تا رسیده بود به میدان سرچشمه. داخل قهوه‌خانه نشسته بود، چای خورده بود  و میان دود قلیان به چیز‌های خوش فکر کرده بود. به روز‌های خوش با روژین بودن. همان لحظه صدای غرش هواپیما‌ها را شنیده بود. بیرون دویده و چشم دوخته بود به چند هواپیمای  عراقی که در آسمان شهر ویراژ می‌دادند. بمب‌های رها شده را هم دیده بود انگار شراره‌های آتش بود که از دل آسمان کنده می‌شد و به پهنای زمین می‌پاشید...»

این روایت تا زمان اعزام مجروحان شیمیایی به تهران و مواجهه آنها با جان باختن برخی مجروحان ادامه می‌یابد. جانقلی با توجه به اسناد و روز‌نامه‌ها، نگاه تیزبین و جزیی‌نگرانه‌ای به تمامی رخداد‌های مربوط به این واقعه شوم دارد؛ موضوع‌هایی چون واکنش پرستاران و پزشکان و حتی خبرنگاران رسانه‌های داخلی و خارجی به مصدومان شیمیایی، مراحل مختلف درمان، رنج و درد بیماران، به سوگ نشستن برخی خانواده‌ها و حتی شعار‌های آن روز‌های مردم در محکوم کردن صدام و حامیانش در به‌کارگیری سلاح‌های شیمیایی.

در صفحه 140 کتاب آمده است: «خبرنگار سوئدی حرفش را برید: - شما از کجا مطمئن هستید آمریکا از صدام حمایت می‌کند؟ برای این حرفتان مدرکی هم دارید؟ - من خبرنگارم. خبرنگار هم نبودم می فهمیدم. سال گذشته، سازمان ملل، هیئت تحقیق و بررسی به ایران اعزام کرد. این هیئت تایید کردند که عراق در جنگ از سلاح های شیمیایی استفاده می‌کند اما حاضر نشدند این را اعلام کنند و یا صدام را محکوم کنند. دلایل مستند‌تر از این می‌خواهید؟...»

جانقلی، داستان «بهشت مسموم» را تا کشاکش اعزام مجروحان به بیمارستان نظامی «گوموزیوجا» مادرید، نحوه برخورد مقامات و خبرنگاران اسپانیا، واکنش آنها به مصدومان و از آن پس تا چند ماه پس از بمباران شهر و بهبودی نسبی مجروحان ادامه می‌دهد.

«بهشت مسموم» سپس به ماجرای دیدار روژین و حیدرعلی در بیمارستان «گوموزیوجا» می‌پردازد. در صفحه 218 کتاب می‌خوانیم: «حیدرعلی به او خیره مانده بود، نمی‌دانست حالا که روژین را می‌بیند، حالا که خیالش از بابت زنده‌ماندن او آسوده شده، چه باید به زبان بیاورد. می‌دانست او در همین بیمارستان است. این را از همان روزی که به هوش آمده و بارها او را بالای تخت مادرش دیده بود، دانسته بود، بارها با خود اندیشیده بود، وقتی با او رو در رو شد چه بگوید و از چه حرف بزند... هنوز هم چون گذشته‌ها او را دوست می‌داشت...»

نگارنده ماجرای بمباران شیمیایی شهر سردشت را در سال‌های جنگ تحمیلی رها نکرده و به بهانه روایت ادامه ماجرای روژین و حیدرعلی، ماجرای «ریزگردها» و بیماری‌های عصبی را که از مشکلات امروز مردم رنج کشیده و مهربان سردشت است هم در آخرین بخش پیش کشیده است.

در ابتدای صفحه 240 چنین آمده است: «ریزگرد‌ها را می‌بینی؟ از امروز دوباره  کلینیک شلوغ می‌شه. باز تخت کم میاریم و مجبوریم نیمی از جانبازان را به تبریز و تهران بفرستیم. نزدیک‌ترین بیمارستان به شهر هفت کیلومتر با ما فاصله داره. تازه اون جا هم امکانات ویژه‌ای نداره. می‌دونی که ما باید هم متخصص چشم داشته باشیم، هم ریه و گوارش و مغز و اعصاب و پوست. اما کو! چند سال پیش چند تا متخصص آمدند اما به خاطر کمبود امکانات و دستگاه‌های پزشکی ول کردند و رفتند...»

«بهشت مسموم» با شهادت حیدرعلی، سال‌ها پس از حملات شیمیایی عراق به ایران پایان می‌یابد و در آخر کتاب، 84 کتاب مرجع نویسنده و نام سایت‌ها و دیگر منابع مورد استفاده برای نگارش این رمان آمده است.

مرکز اسناد انقلاب اسلامی، «بهشت مسموم» را با شمارگان دو هزار و 500 نسخه، 272 صفحه، قطع رقعی و به بهای 70‌هزار ریال روانه بازار نشر کرده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها