اکبر اکسیر، طنزپرداز است و شاعر، بخشی از شعرهای او این روزها مضمونی از محیط زیست دارد و دلنگرانی هایش برای حفاظت از آب و خاک و زمین. او در یادداشتی که میخوانید از همه نویسندگان و شاعران خواسته است بیشتر به موضوع محیط زیست بپردازند.
من بر خلاف صائب تبريزي که ميگويد: «يک عمر ميتوان سخن از زلف يار گفت/ در بند اين مباش که مضمون نمانده است»، من زلف يار را با محيط زيست عوض کردم و پاسخ آن را هم ديدم، ويراني جنگلها، آلودگي هوا، اينکه از رودخانهها بوي نا ميآيد، از مزرعه به جاي برکت، سموم به آبها ميرود و... ميتواند بحث اصلي کتابهاي ما باشد.
همه اينها که به زندگي امروز بسته است ميتواند سوژهاي مهم براي مبدل شدن به مضمون و محتواي کتابهاي ارزشمند باشد. وقتي شعر خوب آلترناتيو خودش را بيابد ميتواند جايگاه مهمي هم در سبد مطالعاتي خانوادهها داشته باشد. من به تمام شاعران جوان پيشنهاد ميکنم بيايند و در اين حوزه کتاب منتشر کنند و بيشتر به محيط زيست بپردازند و مثلا خشکي درياچه اروميه را که به نمکداني کوچک تبديل شده دستمايه آثار خود قرار دهند!
کتابهاي امروز بايد درد امروز را به مخاطب امروز انتقال دهند. خانواده و مخاطب امروز با مخاطب بيست سال قبل فرق دارد و مسائل و مشکلات جهان برايش متفاوت است. او کسي نيست که به دنبال ايهام و استعارههاي دستماليشده باشد. شاعر امروز بايد به محيط زيستي بپردازد که در حال ويران شدن است. شاعر با توليد کتاب نماينده شعور جامعه است و بايد به فکر توصيههايي از اين دست باشد.
اگر امروز من کتابي درباره محيط زيست در حوزه شعر منتشر کنم، به اندازه يک عمر کار انجام دادهام و وقتي اين کتاب به بستر خانواده برود، خانوادهها هم با مطالعه آن ميتوانند به فرزندان خودشان آموزش بدهند و يادشان باشد که محيط زيست متعلق به ما نيست. ما به عنوان شاعر حداقل بايد تلاش کنيم يک درخت در کتابمان بکاريم. اين وظيفه انساني من بودکه به همه هنرمندان اعلام کنم: زمين مادر همه انسانهاست.
نظر شما