شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۳ - ۱۶:۵۹
حاجی شریف: حاج آقا مجتبی تهرانی معتقد بود اخلاق بیشتر به درد مردم می‌خورد تا تفسیر/ عالمی که از مطرح شدن پرهیز می‌کرد

13 دی 93 دومین سالگرد درگذشت حاج آقا مجتبی تهرانی است. گفت‌وگو با احمد حاجی شریف، معاون نظارت بر چاپ و نشر سازمان دارالقرآن‌الکریم و از شاگردان او می‌تواند بخش‌هایی ناگفته از زندگی این عالم دینی و معلم اخلاق را به‌ویژه در زمینه تفسیر حدیث و تألیف روشن کند.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ـ سعیده محبی: حدود چهار دهه پای جلسات بحث و درس حاج آقا مجتبی تهرانی نشسته است؛ یعنی از دوران نوجوانی که به گفته خودش دانش آموز دبیرستانی بوده و پایش به جلسات تفسیر او که با تعداد کمی برگزار می‌شد، باز شد. ولی پرهیز دارد از این که خودش را شاگرد حاج آقا مجتبی بداند و می‌گوید: «من خادم و خدمتگزار جلسات ایشان بودم نه این که سمت شاگردی داشته باشم. اگر تا هزار سال دیگر هم این جلسات برقرار بود من با افتخار این کار را می‌کردم.»

احمد حاجی شریف که امروز معاون نظارت بر چاپ و نشر سازمان دارالقرآن‌الکریم است، گفتنی‌های زیادی دارد از سال‌ها حضور در محضر آیت‌الله آقا مجتبی تهرانی. اما او بیش از هر چیز روی موضوعی در مورد استاد اخلاق تهران تأکید می‌کند که به تعبیرش طی مدت زمانی که از رحلت حاج آقا مجتبی گذشته، کمتر مورد توجه قرار گرفته است؛ یعنی جلسات تفسیری حاج آقا مجتبی که می‌گوید بیشتر بعد اخلاقی داشت تا تاریخی و این که کاملاً مستند به آیات و روایات بود. احمد حاجی شریف از مدت‌ها پیش اقدام به جمع‌آوری نوارهای جلسات تفسیر حاج آقا مجتبی کرده و آنها را برای چاپ در اختیار دفتر حفظ و نشر آثار حاج آقا مجتبی تهرانی قرار داده است.

سابقه آشنایی شما با حاج آقا مجتبی مربوط به چه سال‌هایی است؟
آشنایی من با ایشان به حدود سال 1351 برمی‌گردد. منزل ما با منزل پدر حاج آقا ــ مرحوم آیت‌الله میرزا عبدالعلی تهرانی ــ حدود 150 قدم فاصله داشت. من تشییع جنازه پدر ایشان یادم هست که بچه بودم و هنوز مدرسه نمی‌رفتم. به همین واسطه حاج آقا مجتبی را هم دورادور می‌شناختم تا این که در دوران دبیرستان با بچه‌های محل یک جلسه هفتگی برقرار کردیم که در آن جلسات ابتدا قرآن خوانده می‌شد و بعد یک روحانی به نام آقا نظام از طلبه‌های مدرسه آیت‌الله مجتهدی به جلسه می‌آمد و برای ما سخنرانی می‌کرد و به سؤال‌های ما پاسخ می‌داد. از آنجایی که ما در دوران نوجوانی بودیم، سؤال‌های مختلفی داشتیم که ایشان پاسخ برخی را نمی‌دانست و می‌گفت من نمی‌توانم جواب دهم. تا این که یک روز گفت: شما را به کسی معرفی می‌کنم که می‌تواند به این سؤال‌های شما پاسخ دهد. آقای اشعری هم در آن جلسات حضور داشت. او ما را به حاج آقا مجتبی وصل کرد که آن موقع ظهرها مسجد جامع بازار نماز می‌خواندند. دیگر از همان زمان، آشنایی من با حاج آقا به صورت جدی شکل گرفت.

ظاهراً حاج آقا مجتبی در آن مقطع جلسات تفسیر قرآن داشتند. آشنایی شما با ایشان هم با همین جلسات همزمان شد؟
بله. ایشان روزهای جمعه (شب‌های شنبه) جلسه تفسیر قرآن داشتند که بعد از شروع ارتباط ما با حاج آقا، در آن جلسات تفسیر شرکت می‌کردم. ایشان روزها نماز را در مسجد جامع می‌خواندند و شب‌ها هم در همان اتاقی که جلسات تفسیر را برگزار می‌کردند، نماز را اقامه می‌کردند و ما پشت سر ایشان به نماز می‌ایستادیم. بعد از نماز هم سؤال‌ها و مسائل خود را می‌پرسیدیم. خاطرم هست ایشان سوره بقره را برای حدود 15 ــ 20 نفر تفسیر می‌کردند. آیه آخر جزء یکم را که تفسیر می‌کردند، در پایان جلسه گفتند: جزء اول حدود سه سال طول کشید تا تمام شد و اگر ما این طور قرآن را تفسیر کنیم، 100 سال طول می‌کشد. قبل از انقلاب ایشان فقط جلسات تفسیر در روزهای جمعه (شب‌های شنبه) بعد از نماز مغرب و عشاء داشتند. بعد از انقلاب هم جلسات تفسیر را داشتند که ابتدا سوره حمد و بعد سوره بقره را تفسیر می‌کردند و بعد از سوره بقره جزء 30 را از آخر و از سوره ناس شروع کردند. ایشان از اسفند سال 56 تفسیر سوره ناس را شروع کردند و تا اردیبهشت سال 62 جزء 30 تمام شد.

شیوه تفسیری ایشان چگونه بود؟
جلسات تفسیر ایشان بیشتر بعد اخلاقی داشت تا تاریخی. برخی در تفسیر به ابعاد تاریخی آیات قرآن توجه می‌کنند. بعضی مانند علامه طباطبایی به شیوه قرآن به قرآن تفسیر می‌کنند. اما حاج آقا مجتبی در بحث اخلاق خود روایات را با روایات پاسخ می‌دادند. من کمتر کسی را دیده‌ام که این کار را کند. شیوه ایشان چه در تفسیر قرآن و چه در جلسات اخلاقی این بود که از خودش چیزی نمی‌گفت. خاطرم هست در جلسه‌ای جمعی از طلاب تهران بنا به درخواست خدمت ایشان رسیده بودند. حاج آقا در آن جلسه به طلاب تذکر دادند: از این که برای سخنرانی یا منبر با خودتان نوشته ببرید، ناراحت نشوید و فکر نکنید که می‌گویند بی‌سواد است و از رو می‌خواند. بگذارید بگویند بی‌سواد است. چه اشکالی دارد اگر آیات و روایات را حفظ نیستید، بنویسید و ببرید؟ اما از خودتان چیزی نگویید؛ ما قرآن و روایت داریم و از همین دو برای مردم بگویید. خودشان هم هر آن چه می‌گفتند مستند بود و من در حدود 40 سالی که به جلسات حاج آقا رفتم، یاد ندارم یک بار اسم دانشمند یا بزرگی را آورده باشد. همه آن چه می‌گفت از قرآن و روایات بود و همیشه هم کتاب همراه خود داشت و روایت را از روی آن می‌خواند و بعد توضیح می‌داد که به نظر من اجتهاد روایی می‌کرد و این از محسنات کار ایشان در بعد اخلاق بود. البته در تفسیر هم همین‌گونه بود. یعنی می‌گفتند فلان شخص، فلان جا در این خصوص این نکته را گفته که به نظر من و بنا به این دلایل از آیات و روایات، اشتباه است.

بعد از این که حاج آقا مجتبی جلسات تفسیر را تعطیل کرد، بارها خدمت ایشان تقاضا کردم که جلسات اخلاق را تعطیل کنید و جلسات تفسیر را بگذارید. من چون در زمینه فعالیت‌های قرآنی مشغول بودم و تدریس می‌کردم، از تفسیر ایشان بیشتر بهره می‌بردم. اما ایشان می‌گفتند: نه؛ اخلاق بیشتر به درد مردم می‌خورد تا تفسیر. بعد از این که کسالت ایشان شروع شد دیگر جلسات تفسیر را تعطیل کردند و جلسات اخلاق را گذاشتند.

نوارهای جلسات تفسیر ایشان را دارید؟
من از اواخر سال 1356 و اوایل سال 1357 تصمیم به جمع‌آوری نوارهای جلسات تفسیر حاج آقا گرفتم و آنها را تا جایی که توانستم، جمع کردم و به دفتر ایشان تحویل دادم تا ان شاء الله فرزند ایشان ــ حجت‌الاسلام حسین تهرانی ــ و حجت‌الاسلام صادقی رشاد در مؤسسه حفظ و نشر آثار حاج آقا روی آنها کار کنند و منتشر شود و به دست مردم برسد.

از کل سوره بقره ایشان 63 نوار جمع‌آوری کردم و بقیه‌اش نیست. از تفسیر سوره حمد ایشان با زحمت زیاد بالاخره توانستم 37 نوار پیدا کنم. البته من پای تفسیر سوره حمد ایشان نبودم اما بسیار تعریف آن را شنیده بودم و حتی جایی شنیدم که تفسیری قوی‌تر از تفسیر حاج آقا مجتبی تهرانی از سوره حمد وجود ندارد. من دنبال آن نوارها رفتم و متأسفانه پیدا نکردم. بعد از کلی جست‌وجو متوجه شدم که تفسیر این سوره نزد شخصی به اسم حاج شیخ قدرت نجفی ــ از طلبه‌ها و شاگردان حاج آقا مجتبی ــ موجود است. رفتم سراغ ایشان اما شیخ قدرت نجفی گفت نوارهای ایشان را ساواک گرفته است. چون در زمان طاغوت ساواک چند بار به منزل کسانی که جلسات ایشان را ضبط می‌کردند رفته و نوارها را جمع کرده بودند که در نهایت همان 37 نوار را از تفسیر حمد ایشان پیدا کردم. در میان نوارهایی که من جمع کردم 14 جلسه بحث توحید و بررسی مکاتب دارند که مربوط به قبل از سال 1353 است. طرح این بحث در آن مقطع زمانی نشان ازبینش و دید بالای ایشان داشته است و همه می‌دانند که در آن مقطع دکتر شریعتی این مباحث را مطرح می‌کردند. بحث صفات خدا و بحث امامت در 30 جلسه که مربوط به سال 1353 است نیز از جمله نوارهایی است که من توانستم جمع‌آوری کنم. در سال 1354 در خصوص موضوع وحی صحبت کردند که من نوارهای 13 جلسه را پیدا کردم. ایشان در سال 1355 بحث صفات مؤمن را مطرح کردند و در رمضان سال 56 بحث عدل و در رمضان 57، قبل از 17 شهریور موضوع عدل در حکومت را مطرح کردند که به لحاظ موقعیت تاریخی بسیار مهم بوده است. 17 جلسه از آن مباحث را پیدا کردم. از تیر 1359 هم ایشان بحث اخلاق را روزهای چهارشنبه (شب پنجشنبه) شروع کرد که ابتدا جایگاه بحث اخلاق و مقدمات علم اخلاق را در 12 جلسه بیان کردند و در ادامه، رذایل سه قوه را فهرست کردند و بعد هم وارد موضوعات و مباحث اخلاقی شدند که تا روزهای آخر ادامه داشت. در دی ماه سال 1358 که نزدیک به یک سال از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته است، ایشان بحث ولایت فقیه را مطرح کردند که ای کاش آن 11 جلسه کتاب می‌شد و امیدوارم فرزند ایشان یا حجت‌الاسلام صادقی رشاد که روی نوارهای ایشان کار می‌کنند، بحث ولایت فقیه ایشان را در قالب کتاب منتشر کنند و مردم در جامعه بخوانند. این بحث در حساس‌ترین موقعیت انقلاب که در خصوص موضوع ولایت فقیه، برخی چهره‌ها «ان قلت» وارد می‌کردند، طرح شده و من فکر می‌کنم حاج آقا مجتبی اولین کسی بودند که بحث ولایت فقیه و اهمیت آن را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به طور مفصل و جامع طی 11 جلسه مطرح کردند که یادم هست برخی جلسات ایشان حدود 90 دقیقه طول کشید و من خودم آنها را ضبط می‌کردم.

 ایشان در زمینه موضوع تفسیر، بعد از پایان تفسیر جزء 30، تفسیر سوره آل عمران را از اردیبهشت سال 82 شروع کردند تا آیه 99 تفسیر کردند که چون ایشان میگرن داشتند و سردردهای شدید می‌گرفتند و نمی‌توانستند زیاد در جلسات بمانند؛ در برپایی این جلسات وقفه افتاد و تعطیل شد. تا این که با ساخت حوزه علمیه امام رضا (ع) در نزدیکی چهارراه سیروس، مجدداً از ایشان برای برپایی جلسات تفسیر در این حوزه تقاضا شد و ایشان قبول کردند و ابتدا سوره فرقان را شروع کردند که بعد از تمام شدنش ادامه سوره آل عمران را تفسیر کردند که دوباره با دوران بیماری ایشان مصادف شد و فکر می‌کنم از سال  76 دیگر درس تفسیر را به طور کلی تعطیل کردند. البته درسال 60 هم مباحث اصول عقاید را شب‌های جمعه مطرح می‌کردند و فکر می‌کنم 10 جلسه آن را به طور خصوصی برگزار کردند. چند نفر بودیم که خدمت ایشان می‌رفتیم و بعد عمومی شد که باز به دلیل کسالت و عدم اجازه پزشکان تعطیل شد. بحث اصول عقاید ایشان حدود 32ـ 33 جلسه شد. من تمام این نوارها را در اختیار دفتر ایشان گذاشتم تا در آینده در قالب کتاب منتشر شود.

در خاطرات اطرافیان از حاج آقا مجتبی این نکته گفته شده که مخالف چاپ کتاب به اسم خودشان بودند. دلیل این پرهیز ایشان چه بود؟
بله، همین طور بود، من خاطرم هست که حاج آقا قبل از انقلاب اجازه توزیع نوارهای سخنرانی‌شان را هم نمی‌دادند و خیلی با ایشان صحبت کردیم که راضی به این کار شوند. اصلاً اجازه مطرح شدن را نمی‌دادند و مخالف این امر بودند. ایشان حتی مخالف این بودند که از ایشان عکس بگیرند و اجازه این کار را نمی‌دادند. خاطرم هست که یک روز اوایل انقلاب، جوانی به جلسه آمد و پنهانی عکسی از ایشان گرفت و رفت. جمعیت هم زیاد نبود؛ در دو اتاق 15ــ 16 متری جمعیت نشسته بودند. حاج آقا متوجه شده بودند و بعد ازجلسه به من تذکری داد. بعد از 2ـ 3 جلسه دیدم آن جوان دوباره آمد. رفتم سراغش و گفتم: آن روز که عکس گرفتی، حاج آقا راضی نیست و آن عکس را بیار بده به من. گفت: آن عکس سوخت! رفتم به حاج آقا گفتم و بعد ازایشان خواهش کردم که اجازه دهد خودم عکسی از ایشان بگیرم. گفتند: به شرطی که از آن عکس به من هم بدهی. من برای جلسه بعد دوربینی از یکی از دوستان گرفتم و سه تا عکس از ایشان گرفتم که یکی از آنها بهتر از بقیه شد. دادم آن عکس را بزرگ کردند و با اجازه ایشان چهار تا از آن عکس چاپ کردم. یکی را خودم برداشتم، یکی را دادم به ایشان، یکی را دادم به آقای علی‌اکبر اشعری و یکی را هم به آقای هوایی، برادر بزرگ حجت‌الاسلام سید جواد موسوی هوایی که نوارهای حاج آقا را تکثیر و توزیع می‌کرد و چند روز قبل از حاج آقا مرحوم شد. یکی‌ـ‌دو روز بعد از رحلت حاج آقا مجتبی، حجت‌الاسلام صادقی رشاد به من گفت: می‌خواهم بروم منزل حاج آقا برای عرض تسلیت خدمت همسر ایشان. شما هم با من می‌آیی؟ گفتم: بله، و با هم رفتیم منزل حاج آقا. حاج آقا در منزل یک اتاق کوچک سه در چهار داشتند. به همان اتاق رفتم و دیدم آن عکس با همان قابی که من به ایشان دادم، گوشه اتاق است. البته عکس را خانواده ایشان بعد از رحلت ایشان آنجا گذاشته بودند، چون من پیش از آن بارها نزد حاج آقا در آن اتاق رفته بودم و آن عکس را در اتاقش ندیده بودم. وقتی آمدم منزل به همسرم گفتم ما چندین بار قاب آن عکس را عوض کردیم ولی عکس حاج آقا داخل همان قابی بود که من سال 59 به ایشان داده بودم و مثل روز اول تمیز بود.

 نسبت به این قضیه تا پایان عمرشان هم حساس بودند و اگر کسی عکسی می‌گرفت به من می‌گفت تو کجایی؟ چکار می‌کنی؟ مگر نمی‌بینی؟ می‌گفتم من که ندیدم. اصلاً دوست نداشت که مطرح شوند. اگر گاهی کسی نزد ایشان درباره‌شان از لفظ «آیت‌الله» استفاده می‌کرد، ناراحت می‌شدند. موافق انتشار سخنرانی‌هایشان در قالب کتاب با اسم خودشان هم نبودند. جزوه‌ای از طرف ایشان در سال 1359 با عنوان «دیکتاتوری یا دموکراسی» تکثیر شد که در پایان جزوه عنوان «م. ت» خورد و هرچه اصرار کردیم اجازه ندادند اسم ایشان به طور کامل در آن جزوه چاپ شود.

 رساله ایشان هم در سال‌های پایانی عمرشان منتشر شد. آن هم به اصرار بزرگان تهران که می‌گفتند ما الان در تهران کسی را نداریم و شما رساله بدهید. بالاخره  ایشان راضی شدند و آن رساله را منتشر کردند.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها