نحوه وجود تعلق نفس به بدن، مسالهاي است که در حوزه فلسفي تا قبل از صدر المتألهين مطرح نبوده است. ایشان مأخوذ بودن تعلق نفس به بدن در وجود و هويت نفس را به طور جدي و با بیانی برهانی به عنوان يک مبناي اساسي در علم النفس مطرح کرد. ريشههاي اين نظريه را ميتوان به وضوح در کلمات ابن عربي و متابعان وي دید که در اين تحقيق به تفصيل به آن پرداخته شده است.
صدر المتألهين در باب حدوث و قِدم نفس، ضمن پذيرش کينونت عقلي نفوس در نشئآت سابق بر دنيا، معتقد است که نفس از آن جهت که نفس است و تعلق وجودي به بدن خود دارد، به نحو جسماني، حادث بوده و در مرحله بقا، روحاني ميشود.
با بررسي ديدگاه ابن عربي در اين باب، اين نتيجه به دست میآید که وي نيز به همين نظريه معتقد بوده است. تصريحات فراواني که در مکتب ابن عربي بر اين مسئله تأکيد دارد، مؤيد اين ادعا است.
با مقايسه ديدگاه ابن عربي و ملا صدرا در بحث نحوه وجود و کيفيت حدوث نفس، به اين نتيجه ميتوان رسيد که کليات نظريه هر دو در اين دو مساله، همسو و متوافق است؛ هر چند ممکن است در برخي جزئيات، تفاوتهايي هم وجود داشته باشد.
نظر شما