نگاهی به4 اثر برجسته گونتر گراس/ وقتی یک «طبل حلبی» قالب رئالیسم جادویی را تعیین میکند و «پوست کندن پیاز» رسوایی ملتی را در پی دارد
گاردین به یاد «گونتر ویلهلم گراس» نویسنده، مجسمهساز و نقاش نامدار آلمانی که روز گذشته از دنیا رفت به معرفی چهار اثر مهم و درخشان او پرداخته است.
طبل حلبی (1959، نخستین ترجمه انگلیسی در سال 1961)
این نخستین رمان گراس است که البته مشهورترین رمان او باقی ماند و به عنوان یکی از آثار کلیدی ادبیات مدرن اروپا نیز شناخته شد. این رمان که از زبان اسکار ماتزرات از یک بیمارستان روانی روایت میشود، بازگوکننده یک زندگی نیمه دیوانه متأثر از توهمات تاریخ قرن بیستمی است.
اسکار در سه سالگی تصمیم میگیرد بزرگتر نشود بنابراین در همان قد و قواره کودکی باقی میماند اما از نظر فکری رشد میکند. سپس او به همراه گروهی از کوتولهها برای سرگرم کردن سربازان آلمانی پس از حمله نازیها به لهستان به خط مقدم فرستاده میشود. شرایط اسکار به نوعی نشانگر شرایط زمانی جامعهٔ آن دوران آلمان است.
ترکیب درام سیاسی و اسطوره و تمثیل، باعث شد این رمان در پیشرفت سبک رئالیسم جادویی بسیار تأثیرگذار باشد.
موش و گربه (1961، نخستین ترجمه انگلیسی در سال 1963)
این رمان دومین کتاب از «سه گانه دانزینگ» است که پس از «طبل حلبی» و پیش از «سالهای سگی» به موضوع ظهور نازیسم پرداخته است. موش و گربه داستان زندگی یواخیم مالکه نوجوانی یتیم است که طی جنگ جهانی دوم از زبان تنها دوست او به نام پیلنتس روایت میشود.
مالکه به همراه راوی و پسران دیگر داستان یک کشتی مینروب غرق شده پیدا میکنند و او از آنجا چیزهایی برای فروش یا استفاده به همراه خود میآورد. وقتی یک کاپیتان زیردریایی آلمانی برای سخنرانی درباره پیروزیهای نظامی خود به مدرسه مالکه دعوت میشود مالکه در جریان دزدیدن صلیب آهنین او (یک نشان نظامی کشور آلمان) از مدرسه اخراج میشود.
او سپس به ارتش میپیوندد، جایی که به واسطه موفقیتهایش در جنگ صاحب یک صلیب آهنین حقیقی برای خود میشود. اما خاطرات گذشته مانع از ایراد سخنرانی او در مدرسه میشود و او در نهایت دلیلی برای ادامه خدمت نظامی نمیبیند و آن را رها میکند.
استفان اسپندر در نیویورک تایمز این رمان را به عنوان یک داستان درخشان که نجات بشر در دورهای از جنگها و سیاستهای دولتی را به زیبایی به تصویر کشیده مورد تحسین قرار داده است.
مادهموش (1986، نخستین ترجمه انگلیسی در سال 1987)
گراس در سال 1991 در پاسخ به این سؤال که چرا در رمانهایی مانند «موش»، «سفرهماهی» و «از دفتر خاطرات یک حلزون» از شخصیتهای حیوانی استفاده کرده گفت: "من همیشه احساس کردهام که ما بیش از حد درباره انسان صحبت کردهایم. این جهان پر از انسان است اما حیوانات، پرندگان، ماهیها و حشرات نیز در آن حضور دارند. آنها حتی پیش از ما در این دنیا بودهاند و شاید پس از ما نیز در آن زندگی کنند."
مادهموش نیز در این رمان چنین سناریویی را مجسم میکند که در آن راوی اغلب گفت وگوهایی رؤیاگونه درباره نزدیک شدن پایان زندگی بشر با یک ماده موش برقرار میکند.
پوست کندن پیاز (2006، نخستین ترجمه انگلیسی در سال 2007)
در این کتاب که زندگی نامه خودنوشت گراس است، خاطرات او در زمان عضویت در شاخه مسلح نیروهای اس اس آلمان نازی در آخرین ماههای جنگ جهانی دوم روایت شده است. انتشار این کتاب که لرزه بر پیکر جامعه آلمان انداخت، برای کسانی که گراس را یک افشاگر حقایق ملی میدانستند، دردسرساز شد.
از جمله «لخ والسا» که او نیز در گدانسک متولد شده گفت که معتقد است گراس باید از امتیاز شهروندی افتخاری خود صرف نظر کند.
گراس در این کتاب با کنکاش در خاطرات خود درست مانند لایه لایه پوست کندن یک پیاز توضیح میدهد که چگونه در سن 17 سالگی خواست به نیروی دریایی آلمان بپیوندد اما عضو نیروهای اس اس شد و سپس به عنوان زندانی سر از یک اردوگاه جنگی درآورد.
پوست کندن پیاز چیزی بیش از یک روایت ساده از حوادث و در واقع یک استنطاق چند لایه از تاریخ، حافظه و حقیقت یک ملت است.
نظر شما