سه‌شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۹:۰۰
لبیبی: برخی با کتابسازی می‌خواهند مشروعیت کسب کنند/ معضلی که حاصل فرهنگ مدرک‌گرایی است

مهدی لبیبی، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی می‌گوید: برخی در جامعه ایرانی با کتابسازی می‌خواهند مشروعیتی برای خود کسب کنند و از این طریق برای خود تشخص و شهرت کاذب به‌دست بیاورند. اهمیت دادن جامعه ایرانی به مدرک‌گرایی، به کارگیری القاب و عناوین برای افراد و ضعف کار جمعی نیز از دیگر عواملی است که کتابسازی را در جامعه ایرانی رواج داده است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)ـ مهدی لبیبی، استاد جامعه شناسی دانشگاه علامه طباطبایی است که خود از مولفان این حوزه به شمار می‌آید. درباره عوامل جامعه‌شناختی موثر بر پدیده کتابسازی که این روزها نیز بیش از پیش رواج داشته با وی گفت‌وگویی داشته‌ایم که می‌خوانید.
 
- لطفا در ابتدا بفرمایید تعریف شما از پدیده کتابسازی چیست و چه عوامل جامعه‌شناختی زمینه‌ساز آن می‌شوند؟
 
پدیده‌ای که امروز در دنیا به وجود آمده و شاید آن را بتوان معادل کتابسازی دانست این است که امروز عده‌ای مطالبی که چندان مفید نیست یا محتوای مناسبی ندارد از روی دیگران کپی می‌کنند و به صورت یک کتاب منتشر می‌کنند تا برای خودشان اعتباری کسب کنند.
بحث دیگر درباره کتابسازی این است که درباره فیزیک کتاب سخن بگوییم، اینکه یک کتاب باید چه قالبی داشته باشد و چه ویژگی‌هایی باید در آن رعایت شود.
 
به هر حال بحث کتابسازی در کشور ما دلایل متعدد دارد. پیر بوردیو جامعه‌شناس فرانسوی مطلبی دارد که در این زمینه به ما کمک می‌کند. او از سرمایه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی نام می‌برد و در کنار این‌ها به دسته دیگری با عنوان «سرمایه نمادین» اشاره می‌کند. کتاب یکی از مقولاتی است که به عنوان سرمایه نمادین به شمار می‌آید.
 
آدم‌ها با سرمایه نمادین خود می‌خواهند به تشخص برسند و کتاب هم می‌تواند این تشخص را برای فرد ایجاد کند. در جامعه ما پدیده‌‌های سنتی وجود دارد که این عامل را تشدید می‌کند. یکی از این عوامل مدرک گرایی است. ما بیش از اینکه به فعالیت‌ها، توانایی‌ها و مهارت‌های یک فرد توجه کنیم به مدرک او توجه می‌کنیم. در واقع اکنون به گونه‌ای شده است که مدرک برای فرد نوعی امتیاز محسوب می‌شود.
 
وقتی مدرک گرایی رشد می‌باید افراد دنبال شهرت کاذب می‌گردند در حالی اگر این فرایند به صورت طبیعی طی شود در نهایت می‌تواند منجر به کسب شهرت برای فرد شود.
 
مساله دیگر این است که در ایران القاب و عناوین مهم است اما در خارج از کشور اینگونه نیست حتی در خارج از کشور دانشجویان اسم استادان یا مولفان را با نام کوچک صدا می‌کنند البته این اقدام از روی توهین و یا جسارت نیست بلکه به معنای صمیمیت موجود بین افراد است و ضرری هم ندارد، چون اسم فرد برای نشان دادن توانایی‌ها و مهارت‌های او کافی است. اما در ایران اینگونه نیست و افرادی که شایستگی لازم را ندارند از لقب دکتر و مهندس استفاده می‌کنند، در واقع امروز استفاده از القاب و عناوین در بین ایرانیان بیشتر برای پز دادن است. این در حالی است که اگر فرد خود توانایی لازم را داشته باشند نیازی به لقب و عنوان ندارد.
 
ما این خلاءها را با این نوع عناوین می‌خواهیم پر کنیم تا دیگران را مقهور کنیم و می‌خواهیم فردی را صرفا بزرگ کنیم. به طور مثال اگر قرار است فردی را برای سخنرانی و یا حتی خواندن کتابش معرفی کنیم آنقدر از القاب و عناوین استفاده می‌کنیم که به مخاطب ضربه می‌زنیم، چون مخاطب زمانی که این القاب را می‌شنود با خود می‌اندیشد که من چه کسی هستم که بخواهم در برابر چنین آدمی حرفی برای گفتن داشته باشم! این را در روش تحقیق، اعتبار نقلی می‌گوییم در حالی اعتبار عقلی باید برای ما مهم باشد. همانگونه که امام علی (ع) می‌فرماید: به سخن یک فرد توجه کن نه خود آن فرد. چرا که ممکن است فردی کاملا متخصص و ماهر باشد اما در یک مورد خطا و اشتباه بکند انسان قابل نقد است و ما با رفتارهای اینچنینی این فضا را می‌بندیم.
 
اشکال دیگر در کشور ما این است که کار گروهی کمتر صورت می‌گیرد در خارج از کشور دانشگاه‌ها دپارتمان‌های مختلف دارند و به طور مثال در یک دپارتمان حدود 40 استاد برجسته حضور دارند که اینها به صورت جمعی با هم گفت‌وگو می‌کنند و کارهای مشترکی مانند تألیف کتاب و یا مقاله انجام می‌دهند آنها همدیگر را نقد می‌کنند بنابراین حاصل کار گروهی‌شان بسیار ارزشمندتر از کار فردی است که ممکن است به صورت سلیقه‌ای کاری را انجام دهد این در حالی است که در ایران باوجود اینکه نام دپارتمان وجود دارد عملاً چنین کارهای گروهی صورت نمی‌گیرد. شما در علم پزشکی ببینید زمانی که قرار است یک جراحی مهم و بزرگ صورت بگیرد تنها به نظر یک پزشک اکتفا نمی‌شود و شورای پزشکی تشکیل می‌شود حتی اگر پزشک جراح معروف‌ترین و حاذق‌ترین پزشک باشد. پس اینگونه اقدامات می‌تواند زمینه‌ساز کتابسازی باشد. فرد وقتی در فضاهای اینچنینی قرار می‌گیرد از آنجایی که می‌خواهد مشروعیتش را به گونه‌ای دیگر کسب کند، کتابی را با استفاده از مطالب دیگران تولید می‌کند که هیچ‌گونه ارزش علمی و نظریه‌پردازی ندارد.
 
- در جامعه ایرانی اما این روحیه جمعی و نقد پذیری وجود ندارد.
    
یکی از مشکلات جامعه ایرانی این است که علمش درون‌زا نیست و همه از همدیگر مستقل عمل می‌کنند. این اقدامات ما را به جایی نمی‌رساند چرا که پیشرفت در مشورت و دیالوگ حاصل می‌شود. همان‌گونه هابرماس می‌گوید: اگر در جامعه‌ای علم، فرهنگ و ارزش بخواهد پا بگیرد به کنش ارتباطی نیاز داریم و این بدین معنی است که باید بدون ترس و نگرانی در فضای باز همدیگر را نقد کنیم و اینگونه نباشد که فرد از ترس اینکه جسارت  یا توهینی کرده باشد حرف خودش را نزند. پس باید با حفظ احترام دیگران نقدپذیر باشیم چراکه اولین شرط برای محقق تواضع علمی است و البته نقد هم باید سازنده باشد. بنابراین در یک جمع‌بندی باید بگویم سرمایه نمادین در جامعه ما موجب تشخص می‌شود و القاب و عناوین بسیار مهم است و افراد به این دلیل به سمت کسب شهرت کاذب می‌روند. از سوی دیگر کارهای گروهی ضعیف است و کار جمعی کمتر صورت می‌گیرد همچنین خودنمایی و خودبرتربینی باعث اقداماتی مانند کتابسازی می‌شود.
 
 ما عادت کرده‌ایم بگوییم که فلانی بیش از 50 کتاب و ... دارد اما هیچ‌گاه نمی‌آییم بررسی کنیم که کدامیک از این کتاب‌ها ارزشمند هستند و حرف تازه‌ای به علم افزوده‌اند. چون در علم هم‌افزایی بسیار مهم است علم آگاهی‌ است که بر اثر انباشت علمی ایجاد می‌شود. ما روی پله تحقیقات دیگران می‌ایستیم و دیگران نیز با نقد ما باید روی پله‌های بالاتر بایستند. این‌گونه است که می‌توانیم به سمت بالا حرکت کنیم اگر قرار باشد افقی حرکت کنیم هیچ تحول و پیشرفتی به وجود نمی‌آید. از این‌گونه آسیب‌شناسی‌ها در ایران بسیار داریم اما راه‌حل ارایه نمی‌شود. به طور مثال در رابطه با مساله کاهش سن ازدواج و افزایش آمار طلاق بیشتر به آمارهای توصیفی بسنده می‌کنیم در حالی که هیچ‌گاه نمی‌آییم بررسی کنیم که چرا این مساله اتفاق افتاده و چه باید کرد حتی راه‌حل‌های ما نیز متناسب با جامعه خود ما نیست و اینکه چه عواملی می‌تواند منجر به کند شدن این آمار شود نیز بررسی نمی‌شود. علم با توصیف جلو نمی‌رود البته توصیف برای شروع کار خوب است اما کافی نیست و توصیف باید به تحلیل و سپس به تببین و بعد علت‌یابی منتهی شود.
 
- کتاب‌های فعلی نیز به نظر می‌رسد دانش جدید تولید نمی‌کند و بیشتر تکرار مکررات است. نظر شما چیست؟
    
 شما ببینید که چقدر کتاب‌های امروزی جوابگوی این مسایل است؟ چقدر کتاب‌های فعلی دانش جدیدی عرضه می‌کند و به دانش ما افزوده است. این سوال اول ماست که باید بررسی شود. سوال دوم این است که کتاب‌ها چقدر واقع‌گرا هستند و با جامعه امروز سروکار دارند؟ من گاهی کتاب‌هایی را می‌بینم که به طور مثال درباره مسایل موجود در سال 1960 حرف می‌زنند، در حالی که طی این مدت پارادایم‌های مختلفی در علم عوض شده است. کوهن در همین باره می‌گوید در هر دوره زمانی و هر مقطعی نگرش ما به جهان هستی عوض می‌شود، به طور مثال کوپرنیک نگرش انسان به عالم را عوض کرد این می‌شود یک پارادایم!
 
حال باید ببینیم آیا کتاب‌های فعلی می‌توانند نگاه جدیدی را تولید کنیم و ما در طول بیست سال می‌توانیم نظریه جدید داشته باشیم. در سایر نقاط جهان ما افراد گمنامی را می‌بینیم که دست به تحقیقات علمی می‌زنند و ناگهان با کشفیات آنها تحولی در یک رشته علمی ایجاد می‌شود، به طور مثال با کشف DNA تحول بزرگی در علم پزشکی ایجاد می‌شود. در حوزه‌های دیگری علمی چنین کشفیاتی وجود دارد. کتابسازی فاقد این ارزش‌هاست و حرف تازه‌ای برای گفتن ندارد.
 
- بخشی از کتاب‌هایی که تولید می‌شود کتاب‌های ترجمه‌ای است که گاهی ارزش مطالعه ندارند این هم می‌تواند نوعی از کتابسازی باشد؟
    
ما گاهی فکر می‌کنیم اگر کتابی ترجمه شود کار مهمی صورت گرفته در حالی که به اعتقاد من این یک نوع از خودباختگی است و بعضاً در داخل کشور اندیشمندان و متفکران بسیار بهتر و قابل‌تر از غربی‌ها داریم اما به دلیل اینکه تعامل با جهان نداریم نمی‌توانیم اندیشمندان خود را با جهان معرفی کنیم. از آن سوی دیگر یافته‌های علمی دنیا در سایت‌ها، مجلات و کتاب‌های الکترونیک چاپ می‌شوند اما ما حرف‌های خود را عرضه جهانی نکردیم و در داخل کشور محبوس مانده است. محققان ایرانی را در دنیا کمتر می‌شناسند در حالی که ما در داخل کشور محققان و متفکران غربی را می‌شناسیم همه این مسایل به تولید کتاب‌هایی که ارزشمند نیستند و جاذبه ندارند دامن می‌زنند. در حوزه رمان و ادبیات هم وضعیت ما به همین شکل است.
 
 زبان و ادبیات فارسی با وجود اینکه بسیار انعطاف‌پذیر، لطیف و ظریف است اما واقعیت‌هایش ناشناخته مانده است. شما ببینید که اشعار حافظ، خیام و مولوی را نمی‌توان ترجمه معنایی کرد چرا که خاص زبان فارسی است و قابل برگردان نیست اما در همین زبان فارسی و ادبیات غنی ما رمان‌ها و کتاب‌های ادبی می‌بینیم که تحت تاثیر رمان‌های غربی است. خالد حسینی خالق کتاب «بادبادک‌باز» رمانی می‌نویسد و من فارغ از ارزش‌های ادبی آن می‌گویم که در ایران آنقدر پر فروش می‌شود که نویسنده‌اش ذوق‌زده می‌شود و به دنبال چاپ کتاب‌های بعدی در ایران است، اما ما در داخل کشور کمتر کتابی این‌چنینی داریم که ارزش فروش داشته باشند. اکنون کتاب‌هایی تولید شده که ارزش خواندن ندارد و طبیعی است وقتی پتانسیل‌های موجود نادیده گرفته می‌شود عرصه برای دیگران باز شده و افراد با هزینه‌های خودشان کتاب‌های بی‌ارزش چاپ می‌کنند و اعتبار کسب می‌کنند. این پدیده بسیار خطرناکی است.

ما افرادی را در جامعه برجسته می‌کنیم که شأنیت لازم را ندارند اما در مقابل مؤلفان و افرادی که نیاز به حمایت دارند را برجسته نمی‌کنیم. فروش بالای یک کتاب نباید تنها معیار خوب بودن آن باشد چون برخی از کتاب‌ها عامه‌پسند و مخاطب‌پسند هستند در حالی که ممکن است بسیاری از مطالب آن پیش پا افتاده باشد و ارزشی نداشته باشد.
 
- چه راهکاری در این زمینه پیشنهاد می‌دهید؟

گاهی یک بحث معارفی پیچیده و جدید مخاطب کمی دارد چون اصولاً مخاطبی که بتواند این مباحث را بفهمد کم است بنابراین فروش یک کتاب نباید ملاک ارزیابی ما درباره آثار باشند. فضا هم نباید آنگونه باز باشد که عده‌ای کاسبی کنند. باید در جامعه سواد رسانه‌ای نسبت به رسانه‌های شنیداری، دیداری و مکتوب مانند کتاب بالا برود تا فرد با کسب سواد رسانه‌ای بتواند قدرت تشخیص سره از ناسره را داشته باشد پس این یک کار فرهنگی است تا افراد خودشات تخت تاثیر افکار غلط قرار نگیرند.
 
ممکن است یک اثر ارزشمند باشد اما نتواند فروش خوبی داشته باشد بنابراین معیار ما برای بررسی یک اثر نباید فروش آن باشد هر چند فروش یک کتاب می‌تواند امتیازی برای آن باشد.
 
این‌ها عواملی هستند که زمینه‌سازی کتابسازی در جامعه می‌شوند. کتاب‌هایی که با کتابسازی تولید می‌شوند کمکی به تولید علم در جامعه نمی‌کنند و افراد را از فضای سالم فکری دور می‌کنند. در نهایت باید بگویم کتابسازی نیز یعنی با القاب و عناوین برای خودنمایی و مقابله با دیگران بدون اینکه رقابت سالم و سازنده داشته باشیم کتابی تولید کنیم که ارزش مطالعه ندارد.

* در این باره بیشتر بخوانید:

عماد فروغ: شاخص‌های فعلی ارزیابی استادان آنها را به سوی کتابسازی سوق می‌دهد/ کاسبی فرهنگی با کتابسازی!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها