دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴ - ۱۳:۲۱
مجاهدی: شعر عاشورایی خطوط قرمز مشخصی دارد/ «روضه الشهدا» منبع قابل استنادی برای شاعر آیینی نیست

محمدعلی مجاهدی، شاعر گفت: در شعری که برای عاشورا سروده می‌شود نمی‌توان به دیده‌ها و شنیده‌ها بسنده کرد. شعر آیینی مانند هر حیطه ادبی دیگری خطوط قرمزی دارد که اگر از آن‌ها عبور کنیم از ذات شعر عدول کرده‌ایم.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- محمدعلی مجاهدی در گفت‌وگویی که به مناسبت فرارسیدن محرم‌الحرام با ایبنا انجام داد، گفت: نمی‌توانیم در حوزه شعر عاشورایی به آنچه دیده‌ایم و شنیده‌ایم بسنده کنیم. در واقع شعر آیینی مانند هر حیطه ادبی دیگر قواعد و خط قرمزهایی دارد که نباید از آن‌ها عدول کرد. اگر از آن‌ها عدول شود از ذات شعر آیینی به دور مانده‌ایم.
 
محمدعلی مجاهدی (پروانه) متولد 1322 در قم، فارغ‌التحصیل کارشناسی رشته حقوق قضایی از مدرسه عالی حقوق قضایی قم و دارای دکترای افتخاری زبان و ادب فارسی است. وی بیش از 30 سال سابقه تدریس در مقاطع مختلف تحصیلی و حضور در انجمن‌های علمی-ادبی چون «انجمن ادبی محیط» و «حرم»، دبیری چند کنگره کشوری شعر آیینی و سردبیری تعدادی نشریه مذهبی و ادبی را در کارنامه خود دارد.
 
«یک قطره از دریا»، «شکوه شعر عاشورا در زبان فارسی»، «کاروان شعر عاشورا»، «سیمای مهدی موعود(عج) در آیینه شعر فارسی»، «سیری در قلمرو شعر نبوی»، «ایستاده باید مرد»، «سیری در ملکوت»، «یک صحرا جنون»، «فغان دل»، «در انتظار موعود»، «گریه اشک»، «بر بال سبز قنوت»، «دریای شعله‌ور»، «یاس کبود»، «خوشه‌های طلایی»، «در محفل روحانیون یا تذکره علمای شاعر»، تصحیح و تعلیق و مقابله دیوان «گنجینه الاسرار» عمان سامانی و «گزیده اشعار عرفانی وحدت کرمانشاهی» عنوان برخی آثار محمد علی مجاهدی است.
 
چند سال پیش در گفت‌وگویی که با ایبنا انجام دادید، گفتید که غلو در شعر عاشورایی حرام است. آیا هنوز هم همان عقیده را دارید؟
 
این سخن من مربوط و معطوف به روایت بزرگان و ائمه اطهار(ع) است. در واقع این سخن من نیست و اصلش به ائمه بازمی‌گردد. صاحب فتوا نیستم اما آن‌هایی که صاحب فتوا هستند بارها به این موضوع اشاره کرده‌اند. این سخن بر اساس روایت‌های کثیری است که داریم.
 
این غلو بیشتر در کجاها دیده‌شده است؟ می‌خواهم شفاف‌تر به این مساله بپردازیم.

آنجا که به حضرت فاطمه زهرا(س) با حضرت امیرالمومنین(ع) یا مولایمان امام حسین(ع) نسبت الوهیت می‌دهند. در واقع ائمه هم مانند ما مخلوق‌اند و نباید آن‌ها را به جای خدا گرفت. نه تنها خدا از این کار خوشش نمی‌آید بلکه همین بندگان معصوم خدا هم ناراحت خواهند شد. اگر آن‌ها در عالم وجود توانسته‌اند به مرتبه‌ای برسند در سایه بندگی است. اگر خدا بودند هنری نکردند و قدرت علی الاطلاق در دست آن‌ها بوده است. در واقع تمام بزرگی آن‌ها به آن است که مانند ما انسان‌هایی معمولی بودند و سپس به چنین درجاتی رسیده‌اند. این‌که بنده‌ای در اثر بندگی به منزلتی برسد که به صفات خدایی آغشته شود مهم است. یکی از آن صفات الهی قادر بودن است. اگر بتوانند آن را در خودشان جست‌وجو کنند و این نیرو را تقویت کنند به منزلتی عظیم خواهند رسید.
 
به هر حال مبالغه بخشی از شعر است و نمی‌توان بدون تخیل شعر سرود. نظر شما در این باره چیست؟
مهم‌ترین عنصر شعر خیال است. تخیل بخش عمده شعر را به خود اختصاص می‌دهد. تفاوت نظم و شعر در همین نکته است. شعری که موزون باشد صرفاً منظوم خواهد بود. ولی اگر مخیل باشد و عنصر خیال در آن نقش‌آفرینی کرده باشد به آن اثر ادبی نام شعر می‌نهیم. تمایز نظم از شعر همین است. خواه ناخواه وقتی عنصر خیال در کلامی وارد می‌شود به آن کلام پر و بال می‌دهد.
 
پس تخیل در شعر آیینی هم مجاز است؟

عنصر خیال در شعر آیینی، خط قرمزهایی دارد و مانند شعرهای معمولی نیست. در شعر آیینی سر و کار ما با حضرات معصومین(ع) است و نمی‌توانیم عنان گسیخته در این قلمرو مرکب بتازیم. خطوط قرمزی دارد که باید رعایت شود.
 

شاعر آیینی پیش از سرودن شعر در رثای امام حسین(ع) باید خود را به چه ابزار و لوازمی تجهیز کند؟
ممکن است شاعری با سرودن رباعی، چکامه و غزل به شهرتی برسد. در زمانه خودمان هم آن‌ها را می‌بینیم که دستی در شعر آیینی دارند. اما همین تعداد وقتی به عرصه شعر آیینی ورود پیدا می‌کنند کُمیت‌شان لنگ می‌زند. چرا که ورود به این عرصه لوازم و ابزارهایی می‌خواهد که نزد هر شاعری نیست و صرفاً شاعری محض در این عرصه حرف نخست را نمی‌زند.
 
اگر شاعر آیینی به شنیده‌ها و گفته‌ها بسنده کند، مسلما شعرش به لحاظ محتوایی دچار آفت و آسیب می‌شود. شاعران آیینی چه پیر و جوان باید مطالعه را در اولویت قرار دهند. یعنی متون و منابع دست اول روایی و تاریخی را بررسی کنند و نه منابع دست چندم و غیرقابل اعتنا. بسیاری کتاب‌ها نوشته شده که از لحاظ تاریخی بر دیگر متون توفق دارند. اگر بخواهم مثالی بزنم مانند آن است که چشمه جوشانی در 1400 سال پیش از زمین جوشیده و خواه و ناخواه در بستر تاریخ و زمان طی این 1400 سال حرکت کرده است. طبیعی است که این چشمه با خودش خس و خاشاک و آلایش‌هایی را به همراه آورده باشد.

وظیفه من شاعر آیینی این است که این مطالب آلوده شده به انواع خرافه‌ها، گزافه‌ها و غلوهای شرک آلود را پیرایش کنم. از صافی‌های مطمئن عبور دهم تا به آب زلال اولیه دست پیدا کنم. اگر می‌خواهیم آن زلال اولیه چشمه جوشان را به تماشا بنشینیم چاره‌ای جز این نداریم که آب آلوده را تصفیه کنیم. برای این کار باید سراغ منابع دست اولی در زمینه تاریخی و روایی رفت که در سده‌های اول و دوم و سوم نوشته شده است. انسان‌های مطمئنی هم این کتاب‌ها را نوشته‌اند.
 
چه مقتل‌هایی قابل اعتنا نیست؟
مثلا اگر شاعر بخواهد مقتل فارسی «روضه الشعرا» ملا حسین واعظ کاشفی را باز کند و بخواهد بر اساس آن شعر بگوید، کارش به ناکجا آباد می‌رسد. این مقتل پانصد سال قبل به زبان فارسی نوشته شده نخستین مقتل تاریخی است که مطالب غیر مستند درباره عاشورا در آن راه پیدا کرده است اما چون این کتاب را با قلم شیرینی نوشته همه را مسحور خودش کرده است.
 
در این کتاب چه مطالبی نوشته شده است؟
در این کتاب مطالبی نوشته شده است که هیچ مقتل‌نگاری به آن‌ها اشاره نکرده است. نویسنده دامادی حضرت قاسم را عنوان می‌کند. آن هم به روایت شاعر دیگری که پیش از او زندگی می‌کرده. او درباره مستندات خود نه نامی می‌برد و نه به سند خاصی که قابل اعتماد باشد استناد می‌کند. ما اگر بخواهیم «لهوف» سید بن طاووس را کنار بگذاریم و «روضه‌الشعرا» واعظ کاشفی را دست بگیریم واقعاً کفران است. اگر قرار است در زمینه شعر آیینی به ویژه شعر عاشورایی حضور موفق و تأثیرگذاری داشته باشیم، با توجه به این‌که مخاطبان ما نیاز دارند که با فرهنگ شیعی آشنا شوند و ممدوحان ما معصومین(ع) هستند، می‌طلبد که شعر ما بهترین‌ها باشد و از بهترین مقتل‌ها بهره ببریم. ما می‌خواهیم در واقع برای بهترین‌های عالم خلقت شعر بسراییم. لازمه این کار آن است که رنج مطالعه و تورق متون مختلف را به خودمان بدهیم و به شنیده‌ها و گفته‌ها بسنده نکنیم. من هیچ وقت صرفاً با اغراق، مبالغه و غلو مخالفت نکرده‌ام. همان‌طور که می‌دانید غلو در ذات شعر هست اما در شعر آیین این غلو وقتی به جایی می‌رسد که می‌خواهد جایگاه خالق و بنده را جابه‌جا کند آنجا خط قرمزهایی وجود دارد و اجازه چنین کاری ندارد.
 
شما در شعر خودتان و در مجموعه «یک صحرا جنون» شعرهایی سروده‌اید که بارقه‌هایی از مبالغه نیز در آن‌ها دیده می‌شود.
بله. مثلاً سروده‌ام «از خدا در تو مظاهر دیده‌ام/ من خدا را در تو ظاهر دیده‌ام». به گمانم این‌که شاعر آیات و مظاهر خدایی را در مولای خودش ببنید ایرادی ندارد.  در شعری که خواندم و از خودم بود همین حرف را زده‌ام و هم غلو نکرده‌ام. نگفته‌ام که حضرت سید الشهدا(س) خداست. من ذات خدایی را در او دیده‌ام. این ‌گونه هم می‌شود حرف زد. چه ایرادی دارد؟
 
تجربه‌های 50 ساله من و مصاحبت‌هایی که با آیت‌الله مجتهدی داشته‌ام این را می‌گوید که ارتباط انسان با خدا و ائمه اتصال از آن سوی است. این برداشت غلطی است که بگوییم ارتباط از سوی انسان ایجاد می‌شود. وقتی ارتباط برقرار شد به ما حالتی تأثیرپذیر و خاص دست می‌دهد. یعنی به شاعر عنایت می‌شود و اجازه ورود به آن عرصه به شاعر داده می‌شود و سراینده با یک تعارِف ظاهری که همان وضو باشد در خلوت خودش با حضور ذهن و خلاص و صفا و بدون قیل و قال شعر می‌سراید. در این حالت، شعر کاملاً جنبه جوششی پیدا می‌کند. تجربه این را داشته‌ام که در 20 دقیقه 200 بیت شعر الهام شده است و حتی فرصت نوشتن پیدا نکرده‌ام. در واقع باید صدای شاعر را در آن لحظات ضبط کرد تا بعداً آن را پیاده کند. این تجربه‌ها را اگر شاعر جوان ما به دست آورد، فکر نمی‌کنم که بتواند از این ساحت جدا شود. اما این‌ها همان‌طور که گفتم شرط‌ها و اقتضاهایی دارد. در واقع شاعر باید وجه شبه و همانندی‌هایی با آن عوالم ماورایی داشته باشد تا بتواند از آن نصیب‌هایی بهره‌مند شود. بزرگان گفته‌اند آن که ذات نوری و فطرت نوری دارد دنبال انسان‌هایی می‌گردد که نوری‌اند اما باید این حجاب‌ها را کنار زد. حافظ بزرگ نیز در این باره می‌گوید: «چگونه طوف کنم در فضای عالم قدس/ که در سراچه ترکیب تخته بند تنم». در واقع حافظ دچار همین قبض و بسط روحی است یا «میان عاشق و معشوش هیچ حائل نیست/ تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز». به هر حال برای برداشتن این حجاب یک حرکت ناگهانی کافی نیست و به تدریج باید حجاب را برداشت. باید ریاضت‌های معقولی بر نفس شاعر تحمیل شود. از برخی آرزوها دست بکشد و به سمت برخی مقوله‌هایی که دیگران نمی‌روند برود و هر شب ارتباط خود را با مبدأ حفظ کند. شاعر آیینی در این بین می‌بیند که دارای روز تازه‌ای است. در واقع تجلی تکرارپذیر نیست و سیری غیرتکراری دارد. هر زمان تجلی تازه‌ای وجود دارد. من شاعر که تجلی او هستم می‌توانم به ابعاد ماورایی او و به خداگونگی هم نزدیک شوم. اگر می‌خواهم در عرصه شعر آیینی موفق باشم باید ابزار و لوازم این کار را فراهم کنم. این طی طریق مانند طی مسافت و مسافرت است. سفر روحانی بی توشه و ذات امکان‌پذیر نیست. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها