مراسم نکوداشت پروفسور اولريش مارزلف در سرای کتاب
مارزلف: تالیفاتم را مدیون فرهنگ و مردم ایران هستم/ با سفر به کشورتان به میهن معنوی خود برگشتهام
اولریش مارزلف در نشست نکوداشت خود که به مناسبت سی و پنج سال مطالعات ایرانشناسیاش برگزار شد، گفت: بنده مدیون مردم ایران و فرهنگ آن هستم. اگر کمک و همکاری همراهان ایرانی نبود، نمیتوانستم کاری انجام بدهم و اثری تالیف کنم. از اینرو باید بگویم هر زمان که به ایران میآیم احساس میکنم به میهن معنوی و روحی خود برگشتهام.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نشست نکوداشت پروفسور اولريش مارزلف، شرقشناس و پژوهشگر ادبيات فولكلور ایران به مناسبت سی و پنج سال ایرانشناسی او به همراه رونمایی از کتاب «20 مقاله درباب تاریخ چاپ سنگی در ایران» شنبه هشتم اسفندماه با حضور چهرههای فرهنگ و هنر در سرای کتاب موسسه خانه کتاب برگزار شد.
در این نشست مجید غلامیجلیسه، مدیرعامل موسسه خانه کتاب، علی بوذری، سردبیر فصلنامه نقد کتاب هنر، رکسانا زنهاری، پژوهشگر و محمدجواد احمدینیا، پژوهشگر و مترجم درباره این شرقشناس و پژوهشگر ادبيات فولكلور ایران سخن گفتند.
آموختن زبان فارسی را مدیون استادم هستم
اولریش مارزلف گفت: زمانی که جوان بودم، برایم بسیار مشکل بود که سخن دیگران را بپذیرم و به دنبال آن بودم که مسائل را خودم تجربه کنم. بنابراین دبیرستان را ترک کردم و 44 سال پیش برای نخستین بار به ایران آمدم، البته به کشورهای آسیایی دیگر و شمال آفریقا نیز رفتم و پس از سفرهای بسیار به خودم گفتم بعد از دیدن این همه تجربههای مختلف باید کار جدی را آغاز کنم. آن کار آشنایی با زبانهای مختلف بود زیرا از زمان بچگی استعداد زیادی در آشنایی با زبانهای خارجی داشتم.
وی با اشاره به تحصیل در رشته خاورشناسی اظهار کرد: زمانی که به کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا سفر کردم متوجه شدم رشتهای به نام خاورشناسی وجود دارد. در این رشته ثبتنام کردم و بعدا فهمیدم چه رشته دشواری را انتخاب کردهام. یادم میآید در نخستین جلسه با موهای بلندی که داشتم در سر کلاس یکی از استادان حاضر شدم. استاد نگاهی به چهره من کرد و گفت تو واقعا میخواهی خاورشناس بشوی؟ من در پاسخ گفتم بله، مگر اشکالی دارد؟ گفت: به چه زبانهایی آشنا هستی؟ گفتم فرانسه، آلمانی و انگلیسی. گفت: کافی نیست، باید زبان ترکی، عربی و فارسی را نیز یاد بگیری. اگر چه زبانهایی را که استاد اشاره کرد، نیاموختم اما زبان روسی، سانسکریت، فارسی و ترکی عثمانی را یاد گرفتم.
ایران میهن معنوی و روحی من است
این ایرانشناس عنوان کرد: بنده مدیون استادم، جواد فلاطوری هستم که مرا تشویق به آموختن زبان فارسی کرد. زمانی که وی سال 65 مرا روانه ایران کرد، روابط ایران و آلمان چندان خوب نبود اما این استاد ایرانی راه را هموار کرد و من به ایران آمدم. همچنین نیم سالی در دانشگاه فردوسی مشهد از غلامحسین یوسفی فارسی آموختم و در کلاس عرفان جلالالدین آشتیانی شرکت کردم که تجربه ویژه بود. اگرچه طرز تدریس آنها با استادان آلمانی متفاوت بود. از طرفی در سفر به ایران مطالب بسیاری یاد گرفتم. نخستین درس این بود که از فارسی سخن گفتن نترسم. زمانی که به شهرهای ایران سفر میکردم ناچار بودم با مردم فارسی صحبت کنم و در این سفرها همصحبت شدن با بچههای ایرانی بخش جذاب آن بود؛ صحبتی که هنوز در بیان درست صرف و نحوش اشتباهاتی را مرتکب میشدم اما از این اشتباهات نترسیدم زیرا میدانستم با سخن گفتن این اشتباهات رفع میشود.
مارزلف گفت: مطالبی که بنده در رابطه با ایران آموختم بدون کمک استادان و فهرست طولانی از دوستان امکانپذیر نبود. از طرفی بنده مدیون مردم ایران و فرهنگ آن هستم و در این نکوداشت دوستان به کارهایی که انجام دادم، اشاره کردند اگر کمک و همکاری همراهان ایرانی نبود، نمیتوانستم کاری انجام بدهم و اثری را تالیف کنم. از اینرو باید بگویم هر زمان که به ایران میآیم احساس میکنم به میهن معنوی و روحی خودم برگشتهام.
چاشنی طنز تلطیفکننده سختکوشی مارزلف است
رکسانا زنهاری نیز در این نشست گفت: تعریف و تحسین به دشواری از مارزلف شنیده میشود و زمانی که از کسی تعریف میکند بسیار دلچسب و شادیبخش است. نظم و دیسیپلین کاری در چینش اطلاعات از اصول اولیه کار استاد است و نخستین ضربالمثل آلمانی که از وی شنیدم این بود نظم نیمی از هر کار است.
وی افزود: نظم، دقت، پرکاری و نگاه منطقی به موضوع و پرهیز از هیجان و آرمانگرایی در بیان تئوریها و تحلیلها ویژگیهایی بودند که در مجموع باعث ریاضت تدریجی برای فردی مانند من بود که با پس زمینه هنری و به عنوان یک نقاش کار پژوهشی را آغاز کرده بودم و در این میان برگ برنده وی برای تلطیف فضا و ادامه این همکاری حس طنز شیرینی بود که در هر دیدار چاشنی این ماجرا میشد از حکایتهای ملانصرالدین و جوکهای جالب ثبت شده در ادبیات عرب تا نکتهها و لطیفههای جذاب فرهنگ عامیانه ایران، مجموعه ثبت شده در ذهن وی است که در موقعیتهای مختلف و حساس در روابط مورد استفاده قرار میگیرد.
اساس پژوهشهای مارزلف قصهشناسی است
بوذری در ادامه این نشست گفت: ما میدانیم که مارزلف سالها پژوهشگر ارشد دایرهالمعارف قصه بوده و درباره هزار و یکشب کار کرده است و با همکاری یکی از پژوهشگران اروپایی دایرهالمعارف هزار و یکشب را تدوین کرد. به غیر از این فعالیتها در حوزه فرهنگ و هنر ایرانی، درباره نقاشیهای دیواری ایران نیز چندین مقاله تالیف کرده است. تصور من این است که شاید به نظر کسانی که این ایرانشناس را دقیقا نمیشناسند فعالیتهای وی در هنر در کتابهای چاپ سنگی، قصهشناسی و نقاشی دیواری بسیار پراکنده به نظر بیاید اما در واقع این موضوعها به دانه تسبیح میمانند که با نخ قصه به هم متصل شدند. واقعیت این است که مارزلف در وهله نخست قصهشناس است و این قصهشناسی وی را به سوی کتابهای داستانی چاپ سنگی در دوره قاجار سوق داده و طبیعتا به تصاویر آن علاقهمند شده است.
وی افزود: بداعتی که در کتاب «تصویرسازی در کتابهای چاپ سنگی» وجود دارد باعث شد که یک زمینه جدید پژوهشی در ایران مرسوم شود. در این رابطه میتوان به آماری که در آن نخستین کتابها و مقالههایی که در حوزه چاپ سنگی درباره دهه 20 شمسی تا سال 90 که کتاب مارزلف ترجمه و منتشر شد، اشاره کرد؛ آماری که در دسترس داریم نشاندهنده چاپ 37 کتاب، 477 مقاله و تدوین 74 پایاننامه است. این آمار در طول 7 دهه به دست آمده و تقریبا میتوان گفت در هر دو سال یک کتاب منتشر و در هر سال بین 6 تا 7 مقاله تالیف و دو پایاننامه تدوین شده است.
این پژوهشگر حوزه هنر افزود: در سالی که کتاب «تصویرسازی در کتابهای چاپ سنگی» به چاپ میرسد و به عنوان منبع پژوهشی تصویرسازی پژوهشگران در حوزه آکادمیک مطرح میشود به شکل صعودی با رشد پژوهشی در این زمینه مواجه میشویم. برای مثال از سال 90 تا 93 آماری داریم که حکایت از انتشار 34 کتاب، 156 مقاله تالیفی و 23 پایاننامه دارد؛ به عبارتی براساس این ارقام میتوان گفت در هر سال دو کتاب، 11 مقاله و بین 7 تا 8 پایاننامه تدوین شده است که نشاندهنده رشد تصاعدی پژوهشها در این رابطه است.
استفادههای ناصواب از اثر مارزلف
احمدینیا در بخش دیگری از این نشست با اشاره به گردآوری و ترجمه مقالههای مارزلف گفت: کتاب «20 مقاله درباب تاریخ چاپ سنگی در ایران» که رونمایی شد به انعکاس مقالههای وی در مجلهها و نشریات مختلف درباره چاپ سنگی که تا سال 94 تالیف کرده، میپردازد.
وی عنوان کرد: آنچه باعث شد که کتاب مقالههای مارزلف جمعآوری شود به پیشنهاد غلامیجلیسه، مدیرعامل موسسه خانه کتاب در سال گذشته بود که بنده این کار را انجام بدهم و از آنجا که قبلا کارهایی از وی را ترجمه کرده بودم، این پیشنهاد فرصت مغتنمی بود که تا آثار وی در یک اثر تدوین شود. متاسفانه پس از اینکه کتاب اثرگذار استاد «تصویرسازی در کتابهای چاپ سنگی» چاپ شد به شکلی استفادههای ناصواب از این اثر بسیار زیاد شد. این در حالی است که بنده نیز که در حوزه هنر و کتابآرایی پژوهش میکردم این اثر را کتابی عجیب و شگرف دیدم که اصلا فکر نمیکردم چنین زمینهای نیز وجود دارد.
در پایان این مراسم از سوی غلامیجلیسه لوح یادبودی به نشانه قدردانی به مارزلف اهدا و از کتاب «20 مقاله درباب تاریخ چاپ سنگی در ایران» نیز رونمایی شد.
کتاب «20 مقاله درباب تاریخ چاپ سنگی در ایران» اولریش مارزلف به اهتمام محمدجواد احمدینیا در 720 صفحه، شمارگان یکهزار نسخه و قیمت 40 هزار تومان از سوی انتشارات عطف منتشر شده است.
نظر شما