دو کتاب «درختها ایستاده سفر میکنند» نوشته اردشیر رستمی و «غضنفر دیپلمات میشود» نوشته سعید رحماننیا از سوی نشر پوینده منتشر شد.
در پشت جلد این کتاب آمده است: «سرنوشت گلدانها در دست آدمهاست. گلدانها حق انتخاب ندارند، گلدانها جز صاحبانشان کسی را ندارند. خصوصیترین حرفهایت را به گلدانت بگو، کوچکترین گلدانها هم رازداران بزرگی هستند.»
این کتاب از 67 متن کوتاه تشکیل شده است که «در غیاب تو»، «بچهمار»، «یک خیابانگرد حرفهای»، «نامههایی برای پسرم»، «گلدانهایمان»، «مارکز»، «فریاد صابر»، «باورها»، «آنتی تزهای اجتماعی»، «اگرها و مگرها»، «از میان ساعتها»، «عشق ساده»، «سفر بیپایان»، «ساده، ساده بود»، «خاطرهها»، «آدمهای بزرگ»، «مادر زندگی بود»، «رفتارهای ما»، «حرفهای ازلی»، «فکرهای ناب» و «شکستناپذیر باشید» نام برخی از این نوشتههاست.
در هریک از این نوشتهها با عنوان «یک خیابانگرد حرفهای» میخوانیم: «امروز در تهران باران خوبی بارید. درختها و خاک شسته شدند. حالم خوب شد، به چند نفر زنگ زدم و باران را تبریک گفتم. درختها زیبایند و زمین بدون آنها متروکه میشود. اما اهمیت آنها را کمتر احساس کردهایم. در حافظهام چند درخت دوباره سبز شدند. آنها را برایتان مینویسم.
در خیابان یکم سعادتآباد دو درخت بزرگ سماق وجود دارد، آنها را به چند تن از اهالی کوچه نشان دادم، باورشان نمیشد. (آدمها نزدیکشان را باور نمیکنند.)
سر خیابان شریفیمنش در قیطریه یک درخت بزرگ گردو هست که زیاد بار میآورد و متعلق به هیچکس نیست. (آنچه متعلق به همه است، به هیچکس تعلق ندارد.)
...»
«درختها ایستاده سفر میکنند» نوشته اردشیر رستمی در 270 صفحه، با شمارگان 1000 نسخه توسط نشر پوینده منتشر شده و در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.
همچنین این انتشارات، در روزهای گذشته کتاب طنزی از سعید رحماننیا را با عنوان «غضنفر دیپلمات میشود» روانه بازار نشر کرده است.
در پشت جلد این کتاب آمده است: «گفتم: یعنی چی؟/ گفت: یعنی خرش خیلی میرود./ پرسیدم: خرش تا کجا میرود؟/ پانیذ خندید و گفت: خیلی زیاد، تا اروپا و آمریکا هم میرود./ گفتم: عجب خری دارد!/ تو دهات ما خرها زورکی ما را تا ده بعدی میبردند.»
این کتاب از چهار بخش تشکیل شده است که «غضنفر دیپلمات میشود»، «میخواستی مریض نشوی»، «مهمان از آمریکا آمده است» و «بفرمایید این هم شغل» نام این چهار بخش است.
رحماننیا در بخش مقدمه این کتاب گفته است: «این مجموعه طنز حاصل زندگی و سفرهای من به خارج از کشور است، که در آنجا با تفاوتهای فرهنگی ایران و سایر ملل آشنا شدم. این تفاوتها آنقدر نیست که ما را از آنها دور کند، بلکه این خود ما هستیم که با بعضی رفتارهایمان، سبب دوری از آنها میشویم. گاه این تفاوتها آنقدر ساده و خندهدار هستند، که در برگشت به ایران، باید ساعتها صرف خندیدن کنیم. پس شما هم این کتاب را بخوانید و بخندید.»
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «حوصلهام توی خانه سر میرفت. روزها مینشستم به کتابهای دانشگاهیام که توی کتابخانه اتاقم خاک میخورد، نگاه میکردم. چه شبهایی که بیدار ماندم و درس خواندم. چقدر استرس امتحانات را داشتم. چقدر هر ترم شهریه دادم. رفتم و آمدم تا فوقلیسانس گرفتم. حالا صبح تا شب توی خانه بودم. دوستانم هم همین وضع را داشتند. بعضی که پول داشتند، یک ماشین خریده بودند و مسافرکشی میکردند. بعضی دیگر توی آژانس مسکن کار میکردند. آخر هفتهها که میشد دور هم جمع میشدیم و از خاطرات دانشگاه صحبت میکردیم. یکی میگفت به کانادا مهاجرت کنیم، یک میگفت به استرالیا برویم، آن یکی میگفت اگر آمریکا ویزا میداد، از همه جا بهتر بود.»
مجموعه طنز «غضنفر دیپلمات میشود» نوشته سعید رحماننیا در 87 صفحه، با شمارگان 1000 نسخه توسط نشر پوینده منتشر شده و در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.
نظر شما