نوید حمزوی، نویسنده ساکن انگلستان در یادداشتی به بررسی وضعیت مطالعه در کشور انگلستان پرداخته است. او در این یادداشت، به تفوق کتابهای تجاری در بازار نشر انگلستان اشاره کردهاست.
پاسخ به این پرسش به شدت وابسته به موقعیت انگلستان در اقتصاد و فرهنگ جهانیشده امروزی است، که ذکر چند مورد از آنها ضروری به نظر میرسد:
1- جایگاهِ انگلستان بهعنوان خاستگاهِ اقتصادِ لیبرال
2- گذشته امپراتوری (استعماری) انگلستان
3- وجود خردهفرهنگهای دیاسپوریک (مهاجران، پناهندگان، ...)
4- زبانِ انگلیسی بهعنوان زبانِ مشترکِ جهانی علم، تکنولوژی و فرهنگ
فرهنگ در اینجا تا حد زیادی به دنبالِ ارضای ذائقه مشتری است. اقتصاد مبنی بر بازار آزاد چیزی را عرضه میکند که مشتری میپسندد. همین است که آثار علمی-تخیلی و جنایی-جادویی با اقبال گستردهتری روبهرو میشوند. چنین است که ادبیات بهعنوان بخشی از بازار، علاقهمندانِ خودش را دارد و سرش به کارِ خودش گرم است. در واقع، ادبیات، اینجا، آتشی برپا نمیکند.
پدیداری اقتصاد لیبرال و ایجادِ طبقه بورژوازی، رمان را نه بهمثابه یک تولید روشنفکری که برای سرگرمی طبقهای خاص به وجود آورد و در نبود رسانههای دیگر، رمان بهعنوان یک ژانر تثبیت شد. هنوز هم انگلیسیها رمان را به داستان کوتاه ترجیح میدهند. در راستای چنین پروژه اقتصادی، شکاف میان ناشران ثروتمند و کم ثروت عمیق و عمیقتر میشود و درآمد نویسندگانی مانند رولینگ (هری پاتر) را به ۸ میلیون پوند و دیگر نویسندگانی را به صفر میرساند. (آمارها نشان میدهد ۵۰ درصد نویسندگان در بریتانیا درآمدی کمتر از ۱۰ هزار پوند دارند.)
شایان ذکر است هرچند مناسبات بازار، راه را برای آثارِ اسلوبشکن و تجربی، تنگ و تار کرده اما امکانِ ادامه روند کتاب و کتابخوانی را به عنوانِ یک فرهنگ نیز ایجاد کرده است. در این میان نمایشگاهها، تبلیغات، مجلات،روزنامهها و مسابقات داستاننویسی در برقراری این روند نقشِ عمدهای بازی میکنند.
ناگفته نماند، ادبیاتِ مستقل و تجربی هنوز بهوسیله ناشران کوچک و مستقل لنگلنگان به راه خود ادامه میدهد و مکانیزم صله اروپایی کهنی به نامِ Arts Patronage (حامی هنر) که به نوعی عضویت افتخاری طبقه الیت در فرهنگ-هنر است، از اینان حمایت میکند. این کمکها که عموماً محدود به کمک مالی میشود، در طولِ تاریخ از کلیسا و خانواده سلطنتی به دولت و سازمانهای خیریه تغییر مکان دادهاند. چنین کمکهایی را میتوان از یک سو تلاشی برای خنثیسازی سیاسی-فرهنگی بهواسطه تشویق و حمایت مالی تعبیر کرد و از سوی دیگر نبود چنین حمایتی میتواند منجر به نابودی اینگونه از ادبیات شود؛ بنابراین ادبیات مستقل که اتفاقاً در ایران مورد پسند خواننده ایرانی است، بخش اندکی از بازار کتاب در بریتانیا را در بر میگیرد. (هر چند گمانم این روند در ایران بهسوی آثار مورد پسند عام تغییر جهت داده است.)
شاید چیزی که دغدغه امروز ادبیات ماست، دغدغه دیروز اینان بوده (که این به هیچگونه برتری آنان یا عقبماندگی ما را مطرح نمیکند). پس در این امپراتوری که بازار بر همهچیز حتی فرهنگ حکمرانی میکند، باید گامی به پس برداشت و پند آلن بادیو در چهاردهمین تز از پانزده تز درباره هنر معاصر (ترجمه کنیم: «آنها چه میخوانند، پس ما چه بخوانیم») را آویزه گوش کرد و به آن هوشمندانهتر نظر کرد.
«امپراتوری، خاطر جمع و مطمئن از توانایی تمام و کمالِ خود بر تمامی حوزههای دیداری و شنیداری، از طریق قوانین حاکم بر ارتباطات دمکراتیک و گردش تجاری، دیگر، هیچچیز را سانسور نمیکند. با تن دادن ما به این رخصت برای مصرف، ارتباط و لذت، همه هنرها و همه اندیشهها به نابودی کشیده خواهد شد. ما، میبایست، به سانسورچیان بیرحم خودمان بدل شویم.»
نظر شما