گفتوگوی مشروح ایبنا، با این مصحح درباره موانع بر سر راه احیای تراث اسلامی را در ادامه میخوانید:
از آنجا که تراث اسلامی میراث معنوی و فکری ایران اسلامی است و رسالهها و نسخههای خطی در حوزه فلسفه اسلامی نیز جزیی از آنها به شمار میآید. ایرانیان معاصر و پژوهشگران تا چه میزان توانستهاند از این میراث فکری محافظت و آن را به درستی احیا کنند؟
نسبت آنچه که از میراث گذشتگانمان به صورت خطی به ما رسیده با آنچه از آنها منتشر شده است نسبت ناچیزی است. در کل این نسبت ناهماهنگ است. بگذارید برایتان یک مثال بزنم. «عثمان یحیی» مجموعه آثار ابنعربی را تحقیق و بررسی کرده است. به استناد گزارش وی 122 شرح بر کتاب «فصوص الحکم» ابنعربی نوشته شده که از میان این شروح بيش از صد شرح هنوز منتشر نشده است در حالی که بخش معظمی از این شروح دارای نسخه هستند. همین مثال نشان میدهد که نسبتهای بین آنچه به ما رسیده و آنچه منتشر شده چقدر است. «اشارات و تنبیهات» از جمله کتابهای مهم ابوعلی سینا است که مورد توجه اندیشمندان بعد از او قرار گرفته است. در کتاب «جامع الشروح و الحواشی» حدود 50 شرح و حاشیه و ترجمه بر کتاب اشارات ابنسینا نوشته شده است اما امروزه و در حال حاضر تنها 5 یا 6 شرح اشارات احیا و منتشر شده است.
همانطور که میدانیم میراث نسخ خطی تنها معطوف به حوزه فلسفی نیست بلکه در حوزه روایات نیز نسخههای بسیاری وجود دارد. «سبط ابن جوزی» با واسطه از سیدمرتضی نقل میکند که در کتابخانهاش بیش از 400 خطبه امیرالمؤمنین وجود داشته است و مسعودی در تاریخ خود از 480 خطبه اميرالمؤمنين سخن گفته که مردم آنها را حفظ کردند اما تنها بخش کوچکی از آنها حدودا نصف آن از سوی سیدرضی جمعآوری و با نام نهجالبلاغه امروزه در دست ماست. البته به همين هم بسنده نشده و سيد رضی بيشتر خطبهها را تلخيص کرده و بخش زيادی از آنها را در کتاب نهجالبلاغه نقل نکرده است مثلا بنده نسخهای کامل از خطبه «قاصعه» پیدا کردهام که با آنچه در نهجالبلاغه آمده تفاوت زيادی دارد، اين خطبه به صورت کامل در اختيار محدثان شيعه همچون کلينی، صدوق و طبرسی بوده و حتی نسخه مکتوب گزارش «سيد ابن طاوس» تا قرن هفتم از اين خطبه وجود داشته اما آنچه ما از اين خطبه میشناسيم بخشی است که در نهجالبلاغه آمده است.
با این توضیح به نظر میرسد که بین نسخ احیاء شده و منتشر شده توازنی وجود ندارد؟
بله این طور است ما امروزه ميراثدار هزار و اندی سال تلاش علمی بزرگانمان در شاخههای مختلف حدیثی، تفسیری و فلسفی هستيم که بخش کمی از آنها احياء شدهاند. علاوه بر اينکه بخشی از این نسخهها از بین رفته و بخش کوچک به دست ما رسیده است. به عنوان نمونه کتاب «نجاشی» که در واقع کتاب فهرست است به صدها کتاب از محدثان شيعه اشاره کرده که هنوز به دست ما نرسیده است.
هر اقدام فرهنگی و علمی خالی از خلل و نواقص نیست. شما به عنوان یک مصحح مهمترین آسیبهای وارد بر حوزه احیای تراث اسلامی را در چه مواردی ارزیابی میکنید؟
در پاسخ به این سوال شما باید بگویم بررسی آسیبهای وارد بر حوزه احیاء تراث اسلامی جلساتی مجزا میطلبد اما به صورت خلاصه اولین آسیب وارد بر این حوزه شناسایی متون است ما در شناسایی و درجهبندی متون گذشته خودمان مشکل داریم. گاهی دیده میشود متون غیرمهم درجه 2 و 3 توسط عدهای به صورت همزمان در اقصی نقاط کشور تصحیح میشود. اولین اقدام ما این است که متون را شناسایی کنیم. در گام بعدی آنها را رتبهبندی کرده و سپس دست به تصحیح آنها بزنیم متاسفانه روال کار بین برخی مصححان بر این است که نسخههای در دسترس خود را تصحیح میکنند و در پاسخ به چرایی این مساله میگویند که این نسخه در دسترسم بود.
ارزشگذاری و غربال این متون نیازمند استانداردهایی است. به نظر شما احصای ارزش یک متون چگونه فراهم میشود؟
برای این کار ما نیازمند یک تیم قوی هستیم که تعریف درستی از تصحیح متون داشته باشیم تا بتواند ارزشگذاری خوبی برای متون انجام دهد. فرض کنید چند میلیون متن داریم از این تعداد باید متون درجه یک و تاثيرگذار در دورههای مختلف مشخص شود سپس زمانبندی مشخصی برای تصحیح اين متون در نظر گرفته شود تا در این برهه متخصصان و کارشناسان دست به تصحیح متون بزنند. به نظر من شناسایی گام نخست تصحیح متون است. در ادامه پاسخ به سوال دوم شما باید بگویم دستیابی به این نسخهها که در جای جای جهان پراکنده هستند آسان نیست. نمیتوانیم بگوییم همه نسخهها در هند و پاکستان نگهداری میشوند. متاسفانه دستیابی به نسخهها فرایند طولانی و هزینهبری دارد. پروسه طولانی در اختیار دادن تصاویر نسخهها و هزینه گزاف برای دریافت آنها از دیگر آسیبهای جدی تصحیح متون است و تا زمانی که ما به نسخههای متون تاثيرگذار دسترسی نداشته باشيم بيشتر سخنان و نوشتههايمان بر مبنای گمان و حدس خواهد بود.
در این باره هم میخواهم برایتان مثالی بزنیم. کتاب «مجالس عارفان» که در بردارنده مجالس ابوسعید ابوالخیر است از جمله کتابهایی است که بنده نسخه آن را از کتابخانهای در قونيه پیدا، تصحیح و منتشر کردهام. این مجالس در دسترس پژوهشگرانی مانند «فريتس مایر» و سایر استادان ایرانی نبوده است لذا تمام تحليلهای خود از حيات معنوی اين عارف بزرگ را بر مبنای کتاب «اسرار التوحید» و «حالات و سخنان ابوسعید ابوالخیر» که بعد از مرگ ابوسعيد ابوالخير نوشته بنا کردهاند. در حالی که آنچه «ابوالروح» در کتاب «حالات و سخنان» گفته بعد از صد سال از مرگ ابوسعيد بيش از دويست مجلس از مجالس شيخ در دست مردم بوده که اگر ما به اينها دست يابيم آنوقت میتوانيم با اطمينان در مورد افکار و عقايد و دغدغههای معنوی ابوسعيد سخن بگوييم. ما در کتاب مجالس عارفان هشت مجلس از اين مجالس را برای اولين بار احیا و منتشر کردیم.
آسيب ديگری که در اين زمينه داريم بحث تصحيح است متاسفانه باید بگویم برخی مصححان تعریف درستی از تصحیح ندارند. انتشار متن الزاما به معنای تصحیح آن متن نیست. ديده میشود که مرکزی برای احیای آثار يکی از حکمای بزرگ اسلامی شکل گرفته و قرار است آثار اين حکيم را به بهترين شکل ارايه کند بعد از سالها کار و صرف هزينه زياد اثری را به عنوان اثر مصحح چاپ کرده که در مقايسه با متن غير مصحح متوجه میشويم بارها در حد صفحه جاافتادگیهایی دارد که متاسفانه وضع تحصیح نباید اینگونه باشد بلکه باید موسسه متولی آموزش درست تصحیح به پژوهشگران تاسیس شود. اینگونه انتشار متون خطی تنها «انتشار» است یعنی با یک حروفچینی اقدام به چاپ نسخهها میکنیم در حالی که تصحیح درست و منطقی بر آنها انجام نشده است. معضل و آسیب دیگر احیای میراث مکتوب در عرضه و توزیع آنهاست. اینکه میگویند سرانه مطالعه پایین است حرف درستی است اما الزاما تمام مشکل این نیست متاسفانه ما سیستم خوبی برای عرضه این آثار نداریم. وقتی چرخه عرضه معیوب باشد تمامی کار اعم از شناسایی، تصحیح و انتشار زیر سوال میرود. دهها دانشگاه در اقصی نقاط ایران تاسیس شده است تمامی این دانشگاهها کتابخانه دارند بنمایه اصلی مطالعه در هر کتابخانه همین متون خطی و قدیمی است اما در سیستم توزیع مشکل دارد.
پژوهشگاهها از جمله دستگاههای عریض و طویل فرهنگی و علمی هستند که گاه بخشی برای احیای متون ندارند و تنها آثار اعضای هیات علمی خود را به چاپ میرسانند. شما با این تلقی موافقید؟ اگر نه، مصداقی بیان کنید.
در کل باید بگویم یک پژوهشگاه راهبردی برای احیای متون نداریم. مراکز و افراد علاقهمند به صورت پراکنده در این حوزه فعالیت میکنند. چندین و چند موسسه و پژوهشکده در حوزههای مختلف موسسه مشغول به کار هستند. این نهادهای علمی همانطور که گفتم باید یک تیم شناسایی قوی تشکیل داده و یک دوره به صورت متمرکز در کتابخانههای مختلف دنیا مثلا در کتابخانه استانبول دست به شناسایی متون بزنند.
شناسایی این متون از انتساب غیرحرفهای رسالهها به فلاسفه و علما پیشگیری میکند.
بله. از يک سو سابقا مرسوم نبود کاتبان نام مولف کتاب را در اول آن بنویسند و از سوی ديگر برخی کاتبان با بیاخلاقی با انتساب نسخهها به افراد مشهور آنها را میفروختند همين مساله باعث اشتباهات زياد در مولفان آثار به جای مانده از گذشتگانمان شده است ما امروزه صدها اثر به نام افراد مشهور داريم که غالبا نوشته ديگران است به عنوان مثال بيشتر کتابهای فارسی که به «صدرالدین قونوی» نسبت داده شده نوشته شخصی به نام ناصرالدين خويی است. علاوه بر انتساب کتاب انتساب غلط نظريههای علمی نيز به دلیل عدم دسترسی به همه ميراث علمي گذشتگانمان شايع است مثلا معروف است که نظريه «وحدت وجود» را ابتدا ابن عربی مطرح کرده و اين اصطلاح سالها بعد توسط شاگردان جعل شده است و حال آنکه اگر به ميراث به جای مانده از عارفان غرب جهان اسلام همچون اندلس مراجعه کنيم میبينم سالها قبل از ابن عربی این نظريه در آثار بزرگانی همچون ابن برجان مطرح بوده است، چنانکه ابن سبعين که معاصر با ابنعربی است با تصريح به اصطلاح وحدت وجود آن را نظريهای مشهور در نزد عارفان و صوفيان میداند.
به نظر شما فاصله ایران به عنوان مبدأ و مهد تالیف متون خطی با سایر کشورهای دارای نسخههای خطی چقدر است؟
اگر ایران را با کشورهای اروپایی مقایسه کنیم. تقریبا مقایسه درستی نیست زیرا کشورهای اروپایی نسخههای محدودی دارند و فهرستهای خوبی هم نوشتهاند و با وضعيت خوبی از آنها نگهداری میکنند اما در جهان اسلام که در واقع صاحبان نسخه هستند چنين است که بخشی از این نسخهها هنوز بین افراد و مجموعهداران پراکنده است اما از نظر فهرستنگاری ایران نسبت به بسیاری از کشورهای اسلامی وضعیت خوبی دارد. تعداد نسخههای خوب در کشوری مانند ترکیه به نظر من بيشتر از ایران است البته این امر طبیعی است زیرا بزرگترین امپراتوری جهان اسلام که عثمانی باشد در ترکیه بوده و بهترین نسخهها از کشورهای مختلف همچون مصر، عراق و ايران و کشورهای شمالی حوزه بالکان به این امپراتوری رفته است بهویژه در حوزه علوم عقلی و فلسفه و عرفان نسخههای بسیار نفیس در این کشور وجود دارد به عنوان مثال با اينکه «عبدالرزاق کاشانی» شرح «فصوص الحکم» خود را در تبريز نوشته اما در حال حاضر اين نسخه به دستخط خود او در استانبول وجود دارد و صدها اثر ديگر در شهرهای مختلف ايران کتابت شده و در کتابخانههای ترکيه نگهداری میشود. در کل میتوان گفت وضعیت ایران در فهرستنگاری و نگهداری به لحاظ کیفی و کمی در وضعیتی بینابین به سر میبرد.
در این باره بیشتر بخوانید:
نظر شما