«مانگو پاندی»، نویسنده هندی که داستان زندگی خود را به صورت داستانک در شبکه اجتماعی به نگارش درمیآورد اقدام به انتشار این داستانکها گرفت. اما نکته جذاب ماجرا وجود داستانکهای مختلف از نویسندگان معروف در این کتاب کوچک است.
«پاندی» داستانی را در توئیتر خود قرار داد و دیگران در پاسخ به او داستانی دیگر میفرستادند. «آتوود» و «کبیر بدی» از داستانهای خود درباره مرگ و «جیت تاییل» از هزلهای تاریک خود برای وی داستان میفرستادند.
حالا این داستانها در یک مجموعه به نام «قصههای در توئیتر» گردآوری شدهاند و «یوکو شیمیزو» تصویرگری آن را انجام داده است.
این داستانکها که حداکثر 140 کلمه هستند پتانسیل کلمات را در قالب روایتهای کوچک که دنیای ما را میسازد کشف میکند. داستانکهایی که مرگ را به یاد ما میاندازد، به آن میخندد، و چیزهای از دست رفته زندگی را برای همیشه رها میکند.
«قصههای در توئیتر» در قطع کوچک و توسط انتشارات «هارپر کولینز» در «هندوستان» منتشر شد و شامل 98 داستانک است.
یکی از داستانها اینگونه است: «او مُرد. عاشق او را تا دنیای دیگر دنبال کرد اما او حاضر به برگشت نشد و آن دنیا را ترجیح داد. عاشق راه بسیاری را رفته بود و نباید ناامید برمیگشت!»
یا در داستانک دیگری آمده است: «باز هم شب؟ این نقطههای چشمکزن در سیاره ما. قبیله کرمهای شبتاب یتیم. من اینجا هستم. من اینجا هستم. من اینجا هستم.»
داستان مارگارت آتوود چنین است: «ردپای قرمز، رد پای سفید. تبری در برف. اما هچ کس آنجا نبود. آیا پرندهای بزرگ در میان بود؟ کله خود را خاراند و شروع به یادداشت کرد.»
خود «پاندی» در این باره میگوید: «پیش از این از توئیتر برای بیان آن دسته از اتفاقات زندگیام که احساس میکردم از ارزش زیادی برخوردار است بهره میبردم. داستانهای من دارای جزئیات نبود. به جای استفاده از جزئیات از جملات موجزی که حقیقتی تلخ را فاش میکند استفاده میکنم. برای من این اتفاق با رضایت از ایجاد داستانکهای مختلفی که به درک موضوعی خاص در زندگی کمک میکند پایان گرفت.»
ناگهان به ذهن وی رسید که نظر دیگران را درباره داستانهای خود بپرسید و چه کسی بهتر از دوستان وی در شبکههای اجتماعی که شامل دوستان و خانواده و همچنین نویسندگان مورد علاقه وی بود. «به همین دلیل شروع به ضمیمه کردن حسابهای کاربری دیگر نویسندگان مانند «مارگارت آتوود»، «تجو کلو»، و دیگر نابغههای ادبی کردم. در کمال تعجب این افراد پاسخ من را دادند اما نقدی بر داستان من ننوشته بودند بلکه داستانک من را با داستانک دیگری پاسخ گفته بودند. شاید هم فکر میکردند که داستان من خوب است و به سمت جنبه سرگرمی ماجرا کشیده شده بودند.»
خود «پاندی» هم از اینکه چه چیز سبب این اتفاق شد اطلاع ندارد اما کتاب داستانکهای وی دارای مقدمه، متن، و نتیجه است و هر کدام فقط دارای 140 کلمه هستند. او معتقد است این اتفاق سبب ایجاد روشی جدید در قصهگویی خواهد شد.
از دیگر داستانکهای این مجموعه میتوان به داستانک «تاییل» اشاره کرد که مینویسد: «اینچنین به پایان میرسد. در نور ماه با صدای چینیها بلند میشوی و خود را میبینی که در حال گفتن نام او هستی: کانگ شا!»
«شبنم هاشمی»، نویسنده هم داستانکی نگاشته است: «نمیدانستند روز است یا شب، شکنجه ادامه داشت. او از آنان میخواست بپذیرند که تروریست هستند.»
نظر شما