گفتوگو با نویسنده ایرانی کتاب «ستاره فوتبال»
جواهربین: چگونه میتوان ایرانی بود اما شاعر و هنرمند نبود؟ / بشر به صلح گرایش داشته و دارد
«چگونه میتوان ایرانی بود، اما شاعر و هنرمند نبود؟ در این مرز وبوم به هرکجا که نظر بیاندازیم شاعرانی مشهور و عمارتهایی تاریخی میبینیم که با ما از تاریخی کهنتر، از تاریخ و فرهنگی پُربها گفتوگو میکنند...» این جملات بخشی از گفتوگوی خواندنی با مینا جواهربین، نویسنده موفق ایرانی ساکن کالیفرنیاست.
این نویسنده موفق در گفتوگو با خبرنگار «ایبنا» از علاقه به زبان و ادبیات فارسی و شباهتهای فرهنگی ملتها سخن گفته که در ادامه میخوانید.
کارتان را چگونه شروع کردید و ایده نوشتن برای کودکان چگونه به ذهنتان رسید؟
از زمان کودکی به شعر گفتن، داستان نوشتن و قصه شنیدن علاقه داشتم. به یاد دارم که در سن ۵ سالگی سوار بر سهچرخه قرمزرنگم، دور باغچه گلهای رز و یاس چرخ میزدم و برای پروانهها، هزارپاها، مارمولکها، مورچهها و خلاصه هر جنبندهای که گوش میکرد، داستان و شعر میخواندم.
آن روزها هنوز نوشتن را یاد نگرفته بودم، اتفاقا نویسندگی را درست از روزی که نوشتن را یاد گرفتم شروع کردم. رشته دانشگاهیام معماری بود، لذا فکر نمیکردم که روزی حرفهام نویسندگی شود. نویسندگان درنظر من بسیار والا هستند و من هرگز جرات نداشتم که خودم را با آنها مقایسه کنم.
پس از فارغالتحصیل شدن، سالها مشغول به انجام کار در زمینه معماری بودم، اما از زمانی که مادر شدم تصمیم گرفتم کار اداری را کنار بگذارم و کودکانم را خودم بزرگ کنم. با توجه به اینکه نویسندگی کاری است که در خانه و در اوقات شخصی انجام میگیرد، از همان زمان برآن شدم که کار نویسندگی را از بهصورت جدی دنبال کنم.
با اینکه شما در خارج از کشور بزرگ شدید، اما علاقه زیادی به ادبیات فارسی دارید، ریشه این علاقه در کجاست؟ آیا خانوادهتان شما را به ادبیات فارسی علاقهمند کردند یا این علاقه ذاتی بود؟
چگونه میتوان ایرانی بود، اما شاعر و هنرمند نبود؟ در این مرز وبوم به هرکجا که نظر بیاندازیم شاعرانی مشهور و عمارتهایی تاریخی میبینیم که با ما از تاریخی کهنتر، از تاریخ و فرهنگی پُربها گفتگو میکنند؛ بهعلاوه پدر و مادرم همیشه برای من کتاب میخواندند.
به یاد دارم وقتی 9 ساله بودم روزهای جمعه به خانه مادربزرگم میرفتیم و یکی از سرگرمیهای خانوادگی ما مشاعره بود، به این شکل که همه دورهم مینشستیم و به نوبت بیتی از شعری میخواندیم که آخرین حرف آن شعر باید اولین حرف شعر نفر بعدی میبود. پدربزرگم همیشه بازی را افتتاح میکرد و چقدر خوب میشد اگر این روزها موبایل فرصت تجربه این لحظات زیبا را از ما نمیگرفت.
به یاد دارم که ما کوچکترها اجازه داشتیم از داخل کتاب، شعررا پیدا کنیم، ولی بزرگترها باید از حافظه خود کمک میگرفتند؛ چقدر دست به دست کردن کتابهای حافظ، سعدی و فردوسی وسط اتاق لذتبخش بود.
آیا با توجه به سلیقه مشترک مردم ایران و آمریکا در انتخاب کتاب، میتوان گفت که نوع نگرش مردم این دو کشور بههم شبیه است؟
من فکر میکنم مردم این دو کشور شباهتهای عجیبی بههم دارند وهر چه بیشتر در اینجا زندگی میکنم بیشتر به این مسئله پی میبرم. در واقع ممکن است که مردم تمامی کشورها همین اندازه به همین شبیه باشند، ولی من فقط در این دو کشور زندگی کردهام و میتوانم بگویم خلق و خوی مردم این دو اقلیم به شکل عجیبی بههم شباهت دارد.
فکر میکنید اگر میخواستید کتابی برای کودکان ایرانی بنویسید، سبک نوشتن شما چه تفاوتی میکرد ؟
فکر کنم سبک برای تمامی هنرمندان مسئله بسیار شخصی وملزومه بوجود آوردن کار خوب هنری است، بنابراین سبک هنری من برای تمام کودکان یکسان است.
لطفا در چند جمله ادبیات ایران و آمریکا را با هم مقایسه کنید؟
در هر دو این کشورها هم آثار ادبی مهم و هم کتابهای عامهپسند منتشر میشود. البته مردم و منتقدان استقبالهای متفاوتی نشان میدهند اما بهتر است کار نقد و تحلیل را به عهده صاحبنظران بگذاریم، چراکه نویسندگان بیشتر به خلاقیت و رشد هنری خود توجه دارند و با توجه به اینکه رشته من معماری بوده، فکر نکنم بتوانم پاسخ مناسبی به این سوال بدهم.
خانم «واردلاو» برایمان از علاقهاش به زبان فارسی و دوستیاش با شما گفت.
بله، خانم «واردلاو» را صرفا از طریق اینترنت میشناسم و خوشحالم که نظر لطف به من و زبان فارسی دارند.
مردم آمریکا چه واکنشی نسبت به ادبیات فارسی، مخصوصا اشعار مولانا نشان میدهند؟
مردم آمریکا به آن شکل مولانا را نمیشناسند، ولی این شاعر به سبب جهانبینی بی نظیر که فرای مرزهای زمان و مکان است، توانسته اشعاری بسراید که همگان را به صلح و صفا دعوت میکند؛ البته ایشان در این راه تنها نبودهاند و ادبیات در طول تاریخ همیشه مردم را به صلح دعوت کرده و میکند. بهنظر من، بشر به صلح گرایش داشته و دارد.
من همیشه فکر میکنم حرفی که از قلب برمیخیزد، بر قلب مینشیند و استاد هنر شعر، محمد جلالالدین بلخی رومی، همواره با خوانندگانشان از صمیم قلب صحبت کردهاند. به همین دلیل بود که عطار در نیشاپور به بهاءولد گفت: «این پسر بچه تو روزی به مانند خورشید جهان را روشن میکند.»
یک سوال خارج از مسائل ادبی؛ به دونالد ترامپ رای میدهید یا خانم کلینتون؟
چه مقوله شگرفی، چه جنجالی وچه شلوغ بازاری! اجازه دهید پاسخ به این نوع سوالات را به عهده کسانی که از مسائل سیاسی لذت میبرند بگذاریم. به قول محمد جلالالدین بلخی رومی: «ما برای وصل کردن آمدیم ، نی برای فصل کردن آمدیم». با تشکر از توجه و سوالات شما.
نظر شما