روز جهانی فلسفه برگزار شد/1
ابراهیمیدینانی: فلسفه با عقلانیت سروکار دارد و نوکر کسی نیست/ در دانشگاه داعشیها یک کتاب فلسفی وجود ندارد
غلامحسین ابراهیمیدینانی در روز جهانی فلسفه با بیان اینکه فلسفه با عقلانیت سروکار دارد و نوکر کسی هم نیست، گفت: با چنین تعریفی فیلسوفان اندکی داریم که استقلال فکری داشته باشند با این وجود علامه طباطبایی(ره) از کسانی بود که در دروس و آثار خود حرفهای تازهای داشت.
ابراهیمیدینانی در این مراسم با بیان اینکه هیچ چیز به اندازه فلسفه جهانی نیست چراکه فلسفه جهانی است و جغرافیا ندارد گفت: برخی میگویند فلسفه، فلسفه یونان چون یونان زادگاه فلاسفه بوده اما در پاسخ باید گفت این فلاسفه نیستند که فلسفه را به وجود میآورند بلکه این فلسفه است که فیلسوف را میسازد.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه فلسفه، جهانی است چون پرسشهای فلسفه جهانی و عام است و فلسفه بدون پرسش فلسفه نیست یادآور شد: ملتی که پرسش ندارد فلسفه نمیفهمد. فلسفه با پرسش پدید میآید و پرسش فقط از انسان است. هیچ موجودی پرسش نمیکند و نمیپرسد البته ملائکه درباره انسان پرسیدند و گفتند که انسان فساد میکند و خون میریزد اما این پرسش جدی نبود. از سوی دیگر اگرچه حیوانات زندگی خود را دارند و شکار میکنند، اما این انسان است که فساد میکند، بشر فساد میآفریند، هوا و زمین را آلوده میکند بنابراین جنایت برای آدمهاست.
این استاد فلسفه تاکید کرد: انسان با وجود اینکه مفسد فیالارض است فلسفه را میفهمد چون انسان فراز و فرود دارد. انسان تنها موجودی است که فلسفه را میبافد، میداند و میگوید و البته فلسفه جغرافیا ندارد هرچند که فیلسوف جغرافیا دارد.
به گفته این چهره ماندگار فلسفه، فیلسوف است که میگوید هستی چیست اما اصل آن است که چه کسی در این میان سوال میکند که هستی چیست، آیا غیر هستی از هستی میپرسد؟ خود هستی از زبان انسان میپرسد که هستی کیست و از زبان انسان به خودش جواب میدهد وگرنه اگر هستی از زبان من سخن نمیگفت چه دلیلی داشت که بپرسم؟ اگر هستی بخواهد حرف بزند از زبان انسان سخن میگوید. هستی لال نیست و وقتی هم که بخواهد حرف بزند به زبان آدمی سخن میگوید و این است که بزرگان فلسفه سخن میگویند.
وی با بیان اینکه انسان باز است، یعنی میخواهد بیرون را بفهمد توضیح داد: آدمی میخواهد بیرون از خود را بفهمد و این خواسته او برای فهمیدن لایتناهی است. انسان چون گشوده است گشاینده نیز هست، بشر با حل معادلات، مسایل بغرنج و کشف مجهولات میتواند راه را برای خود بگشاید بنابراین انسان هم گشوده است هم گشاینده. انسان همه چیز را حل میکند و در آینده نیز بسیاری از چیزها را حل خواهد کرد. فلسفه انسان را از اسارت و جمود نجات میدهد ضمن اینکه فلسفه در واقع نجات یافتن از تحمیلهای فکری نهان و عیان است. فلسفه انسان را از این تحمیل شدهها نجات میدهد.
ابراهیمیدینانی تصریح کرد: فلسفه به انسان یاد میدهد که چگونه نو فکر میکند، یاد میدهد که اکنون چگونه بیندیشد، هرچند که برخی از نواندیشی دم میزنند اما در واقع کهنهپرست هستند در حالی که نواندیشی یعنی خودت را زیر سوال ببری و هرچه که آموختی و حتی هرچه که به آن باور داری را زیر سوال برده و از نو بیندیشی. برخی یک بار فکر کردهاند و همواره با یک اسلوب اندیشیدهاند و بر همان اصول نیز باقی ماندهاند گویی یک قالب برای خودشان ساختهاند و هرگز آن را نمیشکنند در حالی که باید قالب را شکست و فلسفه است که قالب را میشکند.
وی ادامه داد: فلسفه میگوید سقراط و ارسطو چه گفتند، بله این فیلسوفان گفتند اما فلسفه به گونهای دیگر سخن میگوید. امروز فیلسوف نباید در قالب بماند چون فلسفه میگوید که در یک قالب نمان. اگر فردی در اصول فکری و عقایدی بخواهد تقلید کند بسیار نادان است. از فیلسوف نواندیشتر نداریم چون قالب را خودش میسازد و آن را میشکند و بر آن باقی نمیماند.
این استاد فلسفه در ادامه با بیان اینکه عقل میزانی غیر از خودش ندارد، افزود: تنها چیزی که خودش میزان است و خود را اندازه میگیرد، عقل است. فلسفه با عقلانیت سروکار دارد و نوکر کسی هم نیست، اگر انسان نوکر برهان باشد کفر نیست، اگر نوکر برهان بودی نوکر خدا هم هستی اما اگر نوکر برهان نباشی اسیر قالبها هستی و نمیتوانی قالب خود را بشکنی و ما با چنین تعاریفی فیلسوفان اندکی داریم یعنی فیلسوفی که استقلال فکری داشته باشد و آزاد بیندیشد.
وی با تأکید بر اینکه عدهای میگوید ابن سینا ارسطویی است، گفت: ابن سینا ارسطو را خوانده و از او عبور کرده همانگونه که افلاطون را خوانده و از او عبور کرده و میگوید افلاطون بی سواد است.
ابراهیمیدینانی با بیان اینکه در فقه عیب ندارد که شکیات را بپرسیم، گفت: اما در مسائل بنیادی و اصولی انسان حق تقلید ندارد. عقل هم میزان است و هم خود را میسنجد و فلسفه رشتهای است که با عقلانیت سروکار دارد ملاصدرا فیلسوف بود اما تا چهارصد سال بعد از او جهان اسلام فیلسوفی نداشته است اما جهان غرب بعد از دکارت فیلسوفان گوناگونی به خود دیده که البته من قصد دفاع از آنها را ندارم تنها جریان فکری غرب را اشاره میکنم.
وی ادامه داد: علامه زنوزی نیز یک فیلسوف بود اما حرفش خوانده نشده است ملاهادی سبزواری در یک جاهایی فیلسوف است اما در عصر کنونی ما علامه طباطبایی است که حرفهای نویی دارد و آثارش نیز نشان میدهد که حرفهای تازه داشته و قدرت تفکر واقعی دارد.
ابراهیمیدینانی با بیان اینکه علامه طباطبایی(ره) در دروس و آثارش حرفهای تازه داشت افزود: هانری کربن، فیلسوف فرانسوی که تمام مکاتب غربی را دیده و میدانسته وقتی نزد علامه طباطبایی میآمد حرف تازه از او میشنید و آنچه که کربن میگفت نزد علامه به گونهای بود که گویی از قبل روی آن مباحث اندیشیده بود.
ملاصدرا حکیم است و سلوک حکیمانه دارد
آیتالله سید مصطفی محققداماد نیز در ادامه این نشست با بیان اینکه عقلانیت و اعتدال در دایره فلسفه ترسیم شده گفت: دو مدعا در این مسئله وجود دارد یکی اینکه عقلانیت به ضرورت و امکان با اعتدال مواجه میشود و مدعای دوم ارتباط عقلانیت و فلسفه است.
وی ادامه داد: حال این سوال مطرح است که آیا اگر همه مردم فلسفه بدانند عقلانی فکر میکنند یا اگر فلسفه بدانند معتدل زندگی میکنند؟ در جهان خاورمیانه معاصر ما وحشیهایی مثل داعش پیدا شدهاند که هیچ یک از آنها فلسفه نمیدانند و اینها معمولاً در کشورهای عربی رشد کردهاند که در دانشگاههای آنها یک کتاب فلسفی وجود ندارد.
محققداماد در ادامه به تشریح ارتباط بین فلسفه و عقلانیت پرداخت و افزود: مرحوم ملاصدرا در کتاب «شواهد الربوبیه» در فصل معاد یک بخش دارد که در آن میگوید که انسان به قوای نفسیاش چگونه پیدا میشود. عناصر اولیه حکمت قدیم مانند آب، باد، خاک و آتش با هم در تضاد کامل به سر میبرند و وقتی امتزاج مییابند تضاد آنها کمتر شده و آمادگی حضور نفس را پیدا میکنند و زمانی که به درجه صافی برسند تضاد خود را از دست داده و به اعتدال کامل میرسند و شفا پیدا کرده و دو قوه به نام نفس لوامه و نفس اماره پیدا میکنند.
وی با اشاره به اینکه حکمت در باب عقل عملی نه جربزه است نه بلاهت یادآور شد: فضائل را با اعتدال میتوان درک کرد و حکمت متولد علم و اخلاق است. اعتدال از نظر حکمای اسلامی نتیجه اندیشیدن و عقلیدن است به همین دلیل است که ملاصدرا حکیم است و سلوک حکیمانه دارد.
کدام عقلانیت، کدام اعتدال؟
حجتالاسلام عبدالحسین خسروپناه نیز در این مراسم سخنرانی خود را با عنوان «کدام عقلانیت،کدام اعتدال» ارائه کرد و گفت: آیا هر عقلانیتی مستلزم اعتدال و هر اعتدالی زاییده عقلانیت است؟ آیا کسانی که فاقد عقلانیت هستند اعتدال ندارند یا کسانی که اعتدال دارند، عقلانیت ندارند؟
وی با بیان اینکه اعتدال در مقابل افراط و تفریط به معنای میانه روی به کار میرود و طبیعتا شامل همه عرصهها میشود افزود: البته ارسطو اعتدال را به معنای حد وسط میداند و میگوید هر انسان سه قوه شهوت، غضب و عقل دارد که در هر کدام از اینها افراط و تفریط یک معنا میآفریند به طور مثال شجاعت، عفت و حکمت حد وسط این سه قوه است که فضیلت به شمار میآید. البته ارسطو فضیلت چهارمی را با عنوان عدالت به آن میافزاید. اگر هر جامعهای این چهار فضیلت را با خود داشته باشد سعادتمند میشود. شبیه این مضمون نیز در آیه 143 سوره بقره آورده شده و امت معتدل را بهترین امت میداند. برخی گمان میکنند عقل و عقلانیت یک معنا بیشتر ندارد در حالی که اینگونه نیست.
حجتالاسلام خسروپناه معنای عقلانیت را به چهار بخش تقسیم کرد و گفت: معنای اول عقلانیت عبارت است از کاربست عقل استدلالگر، این نوع از عقلانیت به طور گسترده در فلسفه اسلامی مطرح شده و مورد قبول افرادی چون اسپینوزا نیز هست. معنای دوم عقلانیت ابزاری آن است که مارکس وبر در کتاب خود به کار برده است این عقلانیت مورد توجه علوم اجتماعی قرار گرفته است. عقلانیت دیگر، عقلانیت اخلاقی است که لیتر از آن نام برده است. اما بخش دیگر عقلانیت راهبردی است که برای تسلط بر دیگران است زمانی که منطق انسان منطق معیشت و همه دغدغهاش تسلط بر دیگران باشد، امیدی برای عقلانیت نیست. عقلانیت پنجم نیز عقلانیت دینی است که معطوف به آموزههای دینی است.
رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در ادامه درباره اینکه کدام یک از این عقلانیتها اعتدالگرا یا اعتدالستیز هستند، توضیح داد: عقلانیت ابزاری گاه اعتدال گریز و گاه اعتدال ستیز است. من کامل مباحث دکتر اباذری را قبول دارم اما بیشتر بحث ایشان بر نولیبرالیسم بود اما همه مکاتب مدرن چون عقلانیت ابزاری را قبول دارند از اعتدال فاصله میگیرند.
وی با تأکید بر اینکه عقلانیت ابزاری علاوه بر نیازش به عقلانیت اخلاقی به عقلانیت استدلالگر و نوعی از عقلانیت دینی و معنوی نیاز دارد، توضیح داد: عقلانیت دینی عقلانیت معطوف به ارزشهای دینی است عقلانیت دینی هم دو نوع است، یک نوع عقلانیت دینی است که عقل قبل از ایمان را قبول دارد ـ چه عقل نظری چه عقل عملی ـ باشد. یک نوع دیگر عقل بعد از ایمان را میپذیرد و میگوید که من عقل را کنار میگذارم و ملاکم فقط نص دینی است. حکمت اسلامی عقلانیت دینی را قبول دارد اما مدل اول از عقلانیت دینی را پذیرفتند. تکفیریها به عقلانیت بعد از ایمان معتقدند این نوع عقلانیت بیش از هزار سال پیش تا به امروز حضور داشته و اکنون به دلیل شبکههای ارتباطی جدید مطرح شده است
به گفته خسروپناه، در دنیای مدرن عقلانیت ابزاری است خواه لیبرالیسم و نولیبرالیسم باشد خواه مارکسیسم و سوسیالیسم که به اعتدال ستیزی میکشد چرا که در پی سود و منفعت بیشتر است. عقلانیت دینی در تکفیریها به گونهای است که این مدل عقلانیت دینی خطرناک است.
گزارش تکمیلی این مراسم بهزودی منتشر میشود.
نظر شما