شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۰
ماجرای به توپ بستن مجلس و پناه بردن مصدق به سفارت انگلستان

دکتر محمد مصدق، سیاستمدار، نماینده هشت دوره مجلس شورای ملی و دو دوره نخست‌وزیر ایران بود. وی نخستین ایرانی دارنده مدرک دکترای رشته حقوق بود اما آنچه بیشتر از هر چیز دیگری با نام دکتر مصدق گره خورده است، ملی شدن صنعت نفت ایران است. این بار اما به مناسبت 14 اسفندماه سالروز درگذشت این غیورمرد ایرانی نگاهی دیگر به زندگی سیاسی او خواهیم داشت.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- چهاردهم اسفندماه 1345 ایران مرد بزرگی را از دست داد. سیاست‌مداری که قضاوت‌های بسیاری درباره آرا و عقاید و عملکردش وجود دارد اما هیچ یک از آنها نمی‌تواند تلاش او برای آزادی ایران و ایرانی از یوغ استبداد و استثمار را کمرنگ کند. شاید اولین رویدادی که با شنیدن اسم دکتر مصدق به ذهن بیشتر ما خطور می‌کند ماجرای ملی شدن صنعت نفت باشد، این بار اما از زاویه‌ای دیگر به زندگی سیاسی این بزرگمرد ایرانی پرداخته‌ایم و در لابه‌لای خاطرات او و نوشته‌های پژوهشگران جایگاه و موقعیت او را در رویدادهای مهم سیاسی ایران بررسی کرده‌ایم.

ماجرای پناهندگی به سفارت انگلستان

در دوره استبداد صغیر که از سال 1286 تا 1288 شمسی به طول انجامید و طی آن به دستور محمدعلی‌شاه، مجلس شورای ملی به توپ بسته شد بسیاری از آزادی‌خواهان و نمایندگان مجلس در باغ‌شاه اعدام شدند، مصدق‌ نیز به سفارت انگلستان پناه برد. خود او در این مورد می‌گوید: «... صبح که از خانه به قصد رفتن به کمیسیون حرکت کردم در چهارراه مخبرالدوله صدای شلیک توپ شنیدم. چیزی نگذشت که دیدم آزادیخواهان دستگیر شده را با درشکه پالکونیک رئیس قزاقخانه و با محافظ و وسایل دیگر نقلیه به باغ‌شاه می‌برند. البته هرکس وحشت و نگرانی از دستگیری خود داشت، برای خود نقشه‌ای کشید و راهی گرفت و رفت. من هم برای اینکه اگر واقعه رخ بدهد بتوانم خود را نجات دهم، با مرحوم میرزا یحیی سرخوش، منشی سفارت انگلیس مذاکره کردم و او به من قول داد که در موقع پیش‌آمد به نزد او بروم.» 

مصدق در سال 1287 برای تحصیلات عالیه به اروپا رفت و مدت 10 سال در مدرسه علوم سیاسی پاریس به تحصیل پرداخت. اما پس از چندی به دلیل بیماری به ایران بازگشت و پس از مدتی کوتاه بار دیگر برای ادامه تحصیل به شهر نوشاتل سوئیس رفت و در آنجا مشغول تحصیلات در رشته حقوق شد.




سفر به اروپا و تحصیل در دانشکده‌های آن سامان، مصدق را با فرهنگ غربی آشنا کرد. او خود در این رابطه می‌نویسد:
«من همیشه در این فکر بودم که اگر روزی نتوانم در ایران خدمت کنم، محل اقامت خود را در سوئیس قرار دهم. از همین لحاظ در آنجا کارآموزی کرده، تصدیق‌نامه وکالت گرفتم و چون استفاده از این شغل موکول به تحصیل تابعیت بود، درخواست نمودم، ولی توقفم در تمام مدت جنگ در ایران سبب شده بود که کارم ناتمام بماند و به واسطه پیشامد جنگ، عده زیادی از ملل مختلف از آن دولت درخواست تابعیت کنند و دولت سوئیس نیز برای احتزاز از هرگونه مشکلات، مدت اقامت سه سال را که یکی از شرایط قانون سابق بوده، به 10 سال افزایش دهد تا افراد کمتری بتوانند درخواست تابعیت بنمایند.

چون مدت اقامت من در سوئیس بیش از چهار سال نبود، مشمول قانون جدید نگردیدم، در آنجا بودم که قرارداد معروف وثوق‌الدوله بین ایران و انگلیس منعقد گردید که باز تصمیم گرفتم در سوئیس اقامت کنم و به کار تجارت بپردازم و مقدار قلیلی کالا که در ایران کمیاب بود، خریداری کرده به ایران فرستادم... اما بعد تصمیم گرفتم که با پسر و دختر بزرگم که ده سال بود ایران را ندیده بودند، به ایران بیایم و بعد از تصفیه کارهایم از ایران مهاجرت نمایم...» 

مصدق پس از کودتای 1299

دکتر بهمن اسماعیلی در کتاب «زندگینامه مصدق» می‌نویسد: «مصدق، پس از کودتای سوم اسفند 1299 که به نخست وزیری سیدضیا‌ءالدین طباطبایی و دستیابی رضاخان به مقام وزارت جنگ انجامید، از مقام والیگری استان فارس برکنار شد و احمدشاه قاجار رسما طی تلگرافی از او خواست تا کفالت امور ایالات فارس را به قوام‌الملک بسپارد و به تهران بیاید مصدق ظاهرا دستور شاه را اجرا کرد. اما سفیر انگلستان طی نامه مهمی از سیدضیا‌الدین طباطبایی، نخست‌وزیر جدید خواست تا مصدق را در مقام والی فارس ابقا نماید.»

نامه سفیر انگلستان به سیدضیا به این شرح بود: 

«پس از استعلام از صحت مزاج و تقدیم ارادت، زحمت می‌دهد که قرار تلگرافی که قنسول انگلیس مقیم شیراز مخابره کرده‌اند، آقای مصدق السلطنه از سقوط کابینه قبلی و تشکیل کابینه جدید قدری مضطربند که مبادا این کابینه در مواقع لازمه همراهی و مساعد مقتضی ننماید و گویا خیال استعفا دارند. از قرار راپرت‌هایی که از قنسول انگلیس در شیراز می‌رسد، حکومت معظم له در شیراز خیلی رضایت بخش بوده، اگر حضرت اشرف صلاح بدانند بد نیست دوستانه تلگرافی به معزی الیه مخابره فرموده خواهش کنید که به حکومت خود باقی بوده و از این خیال منصرف شوند.»

زنده‌یاد ایرج افشار در بخش سالشمار زندگی مصدق مندرج در کتاب «مصدق و مسائل حقوق و سیاست» می‌‌نویسد: «ثبا این حال سیدضیا‌الدین درخواست سفیر انگلیس را نمی‌پذیرد. مصدق حکومت فارس را رها می‌کند، اما از بیم زندانی شدن به تهران نمی‌آید و به سراغ دوستانی که در بختیاری داشت می‌رود، و تا هنگام سقوط کابینه سیدضیا‌الدین در میان خوانین ایل بختیاری زندگی می‌کند.  او پس از آگاهی از سقوط سیدضیا به تهران آمد و از روز 14 خرداد تا 29 دیماه 1300 شمسی، به عنوان وزیر مالیه در کابینه قوام‌السلطنه فعالیت کرد.»
   
افشار در کتاب «خاطرات و تالمات مصدق» خاطره‌ای دیگر از دکتر مصدق ذکر می‌کند: «بعد از استعفای دولت قوام، دیگر نتوانستیم از خانه خارج شویم... تبلیغات مخالفین آنقدر تاثیر کرده بود که خروج از خانه بدون محافظ برایم خالی از خطر نبود... تصمیم داشتم امور خود را تصفیه بکنم... و از ایران مهاجرت نمایم که قضیه لاهوتی در تبریز پیش آمد و عده‌ای ژاندارم به فرماندهی لاهوتی از اوامر مرکز سرپیچی کردند... و سردار سپه وزیر جنگ به خانه من آمد و اظهار نمود: از مذاکراد شما مسبوق شدم... و برای این آمده‌ام که اگر این مأموریت را قبول کنید، در این ایالت قوای انتظامی در اختیار شما قرار خواهد گرفت و برای اینکه مطمئن شوید می‌نویسم مادام که شما در رأس آن ایالت هستید، فرمانده لشکر خود را مطیع شما بداند... انتظار ما این است که فورا حرکت کنید و امنیتی را که در آن حدود مختل شده است، برقرار نمایید.»

مصدق و تشکیل جبهه ملی

دکتر مصدق برای پیشبرد مقاصد سیاسی خود نیازمند حزب و تشکیلاتی منسجم بود. بر همین اساس در تاریخ 21 آبان 1328 شمسی اقدام به تشکیل جبهه ملی ایران کرد. غلامرضا نجاتی در مقاله «از آزادگی و فضیلت» که در ماهنامه آدینه به چاپ رسید، درباره جبهه ملی و چگونگی تاسیس آن معتقد است:
جبهه ملی سازمانی بود مرکب از چندین شخصیت سیاسی و مدیران روزنامه‌ها، با افکار و عقاید گوناگون که به ابتکار دکتر مصدق پایه‌گذاری شد. این عده در روز 23 مهر 1328 در اعتراض به آزاد نبودن انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی، در دربار متحصن شدند، و پس از چهار روز بدون اخذ نتیجه به تحصن خود پایان دادند و در تاریخ اول آبان،  تاسیس جبهه ملی به رهبری دکتر مصدق را اعلام کردند.»

دکتر مصدق خود در تعریف جبهه ملی می‌نویسد: «جبهه ملی مرکز احزاب و اجتماعات و دستجاتی است که برای خود تشکیلاتی دارند، و هدف آنها دفاع از آزادی و استقلال ایران است.»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها