جمعه ۱۲ آبان ۱۳۹۶ - ۱۱:۲۰
شکنجه مامور امنیتیِ به دست نویسنده

«سفر در اتاق تحریر» نوشته پل استر است که در ایران با ترجمه مهسا ملک مرزبان از سوی نشر افق منتشر شده است. این کتاب روایتی پست‌مدرن از مواخذه یک مامور امنیتی مجرم در یک فرم داستانی ویژه است که مخاطب را بین واقعیت و خیال معلق نگه می‌دارد.

خبرگزاری کتاب ایرا(ایبنا)-هادی حسینی‌نژاد: پل استر؛ نویسنده هفتاد ساله آمریکایی، در کشور ما نویسنده‌ شناخته شده‌ای است و تاکنون عناوین مختلفی از این نویسنده، به چاپ رسیده که «سفر در اتاق تحریر» یکی از آن‌هاست؛ رمانی نه‌چندان بلند که مخاطب بیش از هرچیز در مواجهه با آن درگیر فرم ساختاری اثر می‌شود.
تمام ماجرا ظرف یک روز و در یک اتاق کوچک اتفاق می‌افتد: اتاقی که برای آقای بلنک درنظر گرفته شده است و این پیرمرد از کارافتاده در آن تحت نظر است و دقیقا همین نظارت است که نوع و زاویه روایت را تعریف می‌کند. آنطور که مشخص است آقای بلنک، یک مامور امنیتی بازنشسته است که به جرائم و جنایت‌های مختلفی در طول خدمت، بازداشت است و نکته قابل توجه اینکه تمام پرسنل بازداشتگاهی که در آن به سر می‌برد، از نیروهای سابقِ خود او بوده‌اند و هرکدام به نوعی از قبَل تصمیمات و گزارشات او، متحمل خسارت‌های جبران‌ناپذیری شده‌اند. این نکته نیز ناگفته نماند که آقای بلنک، علاوه بر ناتوانی‌های جسمی، دچار فراموشی است؛ فراموشی‌ای که به دلیل خوراندن داروهای شیمیایی به او، ایجاد شده و این موضوع، یکی از ارکان مهم داستان را تشکیل می‌دهد.
توصیف‌گری دقیق که در تشریح اجزاء، اجسام، لباس‌ها، لوازم تحریر و ... داخل اتاق به کار گرفته شده، این «سفر در اتاق تحریر» را به سفری عینی برای مخاطب تبدیل می‌کند. نوع شخصیت پردازی‌ها مبتنی بر توضیح قبلی و با تکیه بر عنصر ابهام و فراموشی، روند داستان را به شیوه‌ای معماگونه پیش می‌برد و مخاطب را به رمز‌گشایی‌های پیوسته و تشخیص ارتباط‌ شخصیت‌ها و ماجراها وامی‌دارد.
نکته قابل توجه دیگری که در دل این رمان با آن مواجه می‌شویم، داستان جالبی است که آقای بلنک آن را می‌خواند؛ داستان سرگذشت یک مامور امنیتی زندانی که از او خواسته شده گزارشی مبسوط از مراحل ماموریت خود ارائه کند. این گزارش که به نوعی مشابهت‌هایی را به سابقه شخصیت اصلی رمان دارد، یک‌جایی متوقف می‌شود و پزشک از آقای بلنک می‌خواهد که مطابق با حدسیات خود، این داستان را تکمیل کند؛ داستانی که بخش از یک رمان است و پیرمرد از خواندن بخش‌های پایانی آن محروم مانده است.
داستان با دیدارها و طرح معماها و رمزگشایی‌های متعدد پیش می‌رود اما جالب است که در اواخر کتاب، آقای بلنک خواند رمانی را آغاز می کند که فنشاو –یکی از ماموران سابق خودش- آن را نوشته و آغازبخش آن، تکرار صفحات ابتدایی همین رمان «سفر در اتاق تحریر»، یعنی گزارشی از اتفاقات و احوالات آقای بلنک در آغاز روز جاری. پل استر با استفاده از این فرمِ مدور که البته با توضیحاتی از فنشاو، تکمیل می‌شود، علاوه براینکه بر معاماگونگی رمان خود می‌افزاید، سوالات جدیدی را در ذهن مخاطب ایجاد می کند. آنچه مسلم است؛ آقای بلنک به دلیل جرائمی که مرتکب شده -اگرچه هنوز در دادگاه حضور نیافته و حکمی برای او صادر نشده است- در حال نوعی تقاص پس‌دادن است؛ آن هم از نوع  افتادن روزمرگیِ تکرارشونده و بی‌نتیجه که خوردن قرص‌های شیمیایی برایش ساخته است. به تعبیر فنشاو: «...تا موقعی که توی اتاق با پنجره‌ی بسته و در قفل شده بماند، هیچ‌وقت نمی‌تواند بمیرد یا ناپدید شود و هیچ کاری از دستش برنمی‌آید جز کارهایی که من روی این صفحه می‌نویسم.» 
جمله آخر فنشاو، بعد دیگری را به داستان می‌دهد: آقای بلنک در داستان فنشاو، گیر افتاده و او دارد تقاص کارهای رئیس سابقش را اینگونه پس می‌گیرد. اما آیا مسئولیتِ شکنجه مامور امنیتیِ مجرم را به یک نویسنده سپرده‌اند؟ یا اینکه باید به طور کلی ماجرای آقای بلنک و آن اتاق را به ذهن فنشاو محدود بدانیم؟ دراینصورت، چه بسا خودِ فنشاو هم شخصیتی ذهنی باشد که...

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها