صابر قدیمی، شاعر، ترانهسرا و طنزپرداز به مناسبت 21 دیماه، زادروز زندهیاد افشین یداللهی یادداشت و شعری را در اختیار ایبنا قرار داده است که در ادامه میبینید.
تا اینکه صاحبخونه دلش از این همه بیمعرفتی همخونههای قدیمی شکست و بارشو بست و راهی شد به یه آبادی که غم نباشه،دورویی نباشه،شوآف نباشه، توهم نباشه، مجلهها و آدما زرد نباشن، نمکدونهاشون سالم باشه از شر نمکخواران... رفت ولی تو دل تکتک اهالی آبادی موند... رفت و خونهای که با حضورش غرق شادی و عشق بود و غرق ماتم کرد... رفت و بچههای اون خونه یتیم شدن... رفت... میرود و نمیرود...
هم عابر و هم راهی، افشین یداللهی
در کوه بدی کاهی، افشین یداللهی
ای واسطه واریز، ای واسطه دریافت
الحق که تو درگاهی، افشین یداللهی
هرچند که ویران است، ویرانه ترش کردی
«عمران» مرا گاهی، افشین یداللهی
تیتراژ سرای ما، از لاست گرفته تا
اخبار شبانگاهی، افشین یداللهی
ای «مهدی ایوبی»، پیوسته در آشوبی
هم رزم چو میخواهی، افشین یداللهی
دلگیر نشو مهدی، دوش ار سر آن مطلب
کرده به تو الحاحی، افشین یداللهی
الیوم الی الدنیا، we have many writer but
I hate all الا he, افشین یداللهی
گفتند مریضانت خفتهست کنار سگ
در چشم تو تمساحی، افشین یداللهی
ما خانه به دوشانیم، مستاجر و مهمانیم
تو صاحب بنگاهی، افشین یداللهی
آبستن تشویشیم، تو استرس ما را
چون قابله میکاهی، افشین یداللهی
غولی ز چراغ آمد گفتا که چه میخواهی
افشین یداللهی، افشین یداللهی
اندوه بزرگی هست، وقتی که نباشی تو
ما برکه و تو ماهی، افشین یداللهی
نظر شما