گفتوگو با روح الله جعفری؛ شایسته تقدیر جایزه کتاب سال در بخش نمایشی:
گروه «هنر ملی» نقش بسزایی در جریان نوین نمایشی ایران داشته است
روحالله جعفری نویسنده کتاب دو جلدی «گروه هنر ملی از آغاز تا پایان؛ 1335 تا 1357» موفق به دریافت عنوان برگزیده کتاب سال در بخش هنرهای نمایشی دوره سی و پنجم این رویداد مهم شد و صبح امروز هجدهم بهمن ماه از دست حسن روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران جایزه خود را دریافت کرد. جعفری میگوید که بیش از 12 سال از عمر خود را صرف تحقیق و پژوهش درباره گروه «هنر ملی» کرده است؛ چراکه این گروه نقش بهسزایی در جریان نوین نمایشی ایران داشته است.
در ابتدا توضیحی درباره کتاب خود برای مخاطبان ایبنا بدهید.
کتاب «گروه هنر ملی از آغاز تا پایان؛ 1335 تا 1357» در ارتباط با شکلگیری و اجرای فعالیتهای یکی از مهمترین گروههای نمایشی در تاریخ تئاتر معاصر ایران است که در بازه زمانی 1335 تا 1357 نقش بسزایی را در جریان نوین نمایشی ایران داشته است.
گروه «هنر ملی» چه بود و به چه شکل تشکیل شد؟
بعد از وقوع کودتای 28 مرداد 1332 جریانهای فرهنگی، هنری، اجتماعی و سیاسی برای مدتی در محاق قرار میگیرد و عملاً جامعه و علاقهمندان و افراد تاثیرگذار نمیتوانند به فعالیتهای خود همچون گذشته ادامه دهند. در حوزه هنرهای نمایشی نیز ما شاهد چنین وضعیتی هستیم. در قبل از کودتا در قلب تپنده پایتخت که در آن نمایش رونق داشت، یعنی سالنهای لالهزار، جریان تئاتر ترجمه شده به کار خود ادامه میداد و آثار قابل قبولی را با افراد تاثیرگذار ارائه میداد. در این بین میتوان به فعالیتهای عبدالحسین نوشین و گروهش اشاره کرد. روزها میگذرد و با وقوع کودتا جریان نمایشی دچار رکود میشود و مدیرت حاکم بر آن مقطع از جامعه، به روشهای مختلف، دست به کنترل جریان نمایشی که جریانی جدی بوده است، میزند. به همین علت سالنهای نمایشی به سمت اجرای نمایشهای عامهپسند و مفرح میرود؛نمایشهایی که در آن شاهد رقص، آواز و حرکتهای ژانگولر هستیم و به این جریان آتراکسیون گفته میشود. با چنین رویکردی آن تاثیری که نمایشهای گذشته بین مردم داشته است، کم میشود و دراین بین عدهای به فکر میافتند که دوباره شروع به کار نمایش کنند و مطالعه و آموزش را سرلوحه خود قرار میدهند.
از سال 32 تا 35 عدهای از شاگردان هنرستان هنرپیشگی تهران، از جمله عباس جوانمرد، علی نصیریان، بیژن مفید، جمشید لایق و... متوجه میشوند که انسان هنرمندی به اسم شاهین سرکیسیان وجود دارد که میتوانند از او بیاموزند؛ بنابراین او را پیدا میکنند و سه سال تمام در آپارتمان او به مطالعه و تمرین میپردازند، به امید اینکه بتوانند تمرینهای خود را در محل و جایی اجرا کنند. با این حال در این سه سال هیچکدام از کارهایی که تمرین میکنند اجرا نمیشود. افرادی که دور سرکیسیان جمع شده بودند، سال 35 در همان آپارتمان او رأیگیری میکنند که آیا باید آثار ترجمهشده کار کنند یا اینکه روی نمایش ایرانی متمرکز بشوند که در این رأیگیری، شکل دوم انتخاب میشود. بعد از این اتفاق، عباس جوانمرد از روی داستان«محلل» صادق هدایت یک نمایشنامه تکپردهای مینویسد و گروه شروع به کار کردن میکند. چند ماه بر روی این اثر متمرکز میشوند و کار مستمر میکنند تا اینکه کار اجرا میشود. این نمایش برای نخستینبار در جشن انجمن سخن نمایش داده میشود و آنها تأیید اساتید و بزرگان و هدایتشناسان را کسب میکنند و این تأیید آنها را تشویق میکند تا کار بر روی نمایش ایرانی را ادامه دهند. بنابراین تصمیم میگیرند دو اثر دیگر بنویسند و تولید کنند. بر همین اساس، جوانمرد اثر دیگری از هدایت به نام «مردهخورها» و علی نصیریان نیز یک اثر به نام «افعی طلایی» مینویسد و به این ترتیب در سال 1335 این سه اثر تک پردهای در قالب یک نمایش روی صحنه میرود. این اولین نمایش رسمی این گروه میشود؛ گروهی که برای آن نام «هنر ملی» را انتخاب میکنند.
دغدغه کتاب «گروه ملی» چیست؟
در کتاب، نگاه جامع و پانورامیک به فعالیتهای این گروه از آغاز تا پایان (1335- 1357) شده است. در این کتاب به این مهم پرداخته شده که تأثیر این گروه بر تاریخ تئاتر معاصر ایران چیست. بنابراین به عنوان پژوهشگر به این سوالها پرداختهام که این گروه چه ارائههایی داشته است، چه نقدهایی بر آنها شده است، گروه چه تغییر و تحولات و ریزشهایی در طی این سالها داشته و دستاورد فعالیتهای آن برای تئاتر ایران چه بوده است.
اهمیت پرداختن به فعالیتهای این گروه چیست؟
این گروه در بسیاری از موارد پیشرو در جریان نمایش ایرانی، آنهم بعد از کودتای 28 مرداد 1332 بوده است. باتوجه به ضیق وقت، به یکی از این موارد اشاره میکنم و اگر فرصت باقی باشد بقیه موارد را هم در جریان این گفتوگو خواهم گفت. برای اولین بار نمایش ایران در دنیا به نام این گروه و با اثری از این گروه معرفی میشود. این نمایش «بلبل سرگشته» نام دارد و در فستیوال تئاتر ملل در سالن تئاتر سارا برنارد فرانسه (سال 39) روی صحنه میرود. نویسنده این نمایشنامه علی نصیریان است. بعد از اجرای این اثر در فستوال تئاتر ملل، منتقدان، کارشناسان و تحلیلگران بزرگ آن زمان درباره این نمایش صحبت کردند و برای آن نقد نوشتند. این نمایش را عباس جوانمرد و احمد براتلو کارگردانی کردند. این نمایش قبل از اجرا در این فستیوال، به مدت دو سال در تهران و شهرستانهای مختلف به روی صحنه رفته بود و در طول این مدت با استقبال از سوی مردم و اهالی فرهنگ و هنر روبهرو شده بود.گروه هنر ملی برای دومین بار در سال 1344 نمایشهای «غروب در دیاری غریب»، «قصهی ماه پنهان» و «آلونک» را در فستیوال تئاتر ملل و در همان سالن تئاتر سارا برنار اجرا کرد. کارگردان این نمایشها عباس جوانمرد بود.
بازتاب نقدهایی که به آن اشاره کردید، در کتاب موجود است؟
بله. به عنوان مثال، منتقد برجسته آن زمان ژان ژاک گوتیه، نقد مفصلی درباره نمایشهای «غروب در دیاری غریب» و قصهی ماه پنهان» نوشته است که به همراه سایر نقدها و تحلیلها در کتاب میتوان به آن رجوع کرد. پژوهشگران، منتقدان و اهالی رسانه در کشورهایی که تئاتر و هنر در آن جاری است، نقش مهم و تأثیرگذاری در توسعه فرهنگی کشور خود بهعهده دارند و این نقدها در آن کشورها بسیار مهم است. با اجرای این قِسم از نمایشها در فستیوال تئاتر ملل، جهانیان متوجه شدند که نمایش ایران، غنی است و حرف برای گفتن دارد و نگاهها را معطوف به خودش کرد.
برگردیم به نمایش «بلبل سرگشته» که درباره آن صحبت کردید. دلیل دو سال اجرای این نمایش در تهران و سایر شهرستانها چه بود؟
در وهله اول، گروه هنر ملی قصد داشت که مردم شهرهای مختلف ایران را با هنر نمایش آشنا کند و در گام بعد، این اجراهای متعدد از یک نمایش به آنها این فرصت را میداد که نقاط ضعف و قوّت و فرصت و تهدید کار خود را بررسی کنند و به عنوان یک تجربه گرانبها در سایر آثاری که قصد اجرای آن را داشتند، از آن برای ارتقای کیفیت اثر خود بهره بگیرند و...
داستان سرگذشت گروه ملی چه کمکی به وضعیت امروز تئاتر ما میکند؟
ما برای آنکه تصویر روشن و نقشه مدونی برای ادامه راه در حوزههای مختلف داشته باشیم، احتیاج به آن داریم که بدانیم در گذشته در آن حوزه چه به ما گذشته است. بنابراین نیاز به دادههایی داریم که ابتدا باید آن را مکتوب کنیم و سپس با استفاده از آن دست به تولید محتوا بزنیم. بعد از آن نوبت به تحلیل و استنتاج آن رویداد و آن جریان میرسد. ارتباط ما با نسلهای گذشته، بهخصوص در عرصه هنرهای نمایشی قطع شده و در همه این سالها از جریانهایی که در گذشته فعال بودهاند، اطلاعی در دست نداریم و در این خصوص غفلت کردهایم.بنابراین مکتوب کردن این اطلاعات سینهبهسینه و شفاهی کمتر از تولید محتوا بهوسیله یک مؤلف که منابع مکتوب زیادی در اختیار دارد، نیست.
از طرفی نسل جوانی که شروع به درس خواندن کرده و به دانشگاه ورود پیدا کرده و در حال تجربه کردن است، خودش را آماده ورود به بازار حرفهای میکند. این نسل چون اطلاعی از گذشته ندارد، به همین علت تصور میکند که هر آنچه که او به آن در لحظه میرسد، اصل است و اوست که آغازگر این جریان و اندیشه بوده است، در صورتی که به این شکل نیست. با یک بررسی همهجانبه و نظاممند متوجه میشویم که این جریانهایی که در حال حاضر، آنهم در بسیاری از موارد،خود را و حرکت خود را منحصر به فرد میداند و قصد تبدیل آن را به موج توفنده دارد، یا در گذشته اتفاق افتاده و تجربه شده و یا میتوان به صورت مستند، ریشههای آنرا در گذشته شناسایی کرد و برشمرد. بنابراین دلیل سطحینگری جامعه هدف، به این برمیگردد که ما مؤمن نبودهایم که به دنبال ریشهها برویم و دست به کشف و شناسایی و تحلیل آنها بزنیم.
یعنی دلیل سطحینگری به نبود پژوهش در جامعه بازمیگردد؟
اگر جوامع مختلف را بررسی کنید، متوجه میشوید که یکی از شاخصهای مهم در توسعه فرهنگی در آن جامعه، پژوهش و پژوهش کردن است که متاسفانه در کشور ما کمتر به این مهم توجه شده است. در شرایط فعلی فقط شعار حمایت از پژوهش را میدهیم و به همین علت، اتفاق قابل قبولی در عمل رخ نمیدهد. برای مثال،از این کتاب پژوهشی هیچ نهاد و دستگاه و سازمانی حمایت نکرده و پژوهشگر با هزینه خود این پژوهش را به سرمنزل مقصود رسانده است. گویا دغدغههای نهادهای فرهنگی و هنری چیزی جدا از این گونه پژوهشها است. ما تا به این مسأله مهم و اساسی ورود پیدا نکنیم، نمیتوانیم در بهبود شرایط فعلی و رسیدن به یک تصویر دقیق در ترسیم نقشه راه برای ورود به امر توسعه فرهنگی قدمی برداریم.
آیا شما فقط روی این گروه متمرکز شدهاید؟
من بیش از 12 سال وقت صرف پژوهش، مصاحبه، پیدا کردن اسناد و مدارک، آماده کردن و تحلیل این اثر کردم. در طول همه این سالها روی جریانها و گروههای تأثیرگذار نمایشی دیگر هم در ایران کار کردم که ماحصل این پژوهشها بیش از چند هزار صفحه نوشته است که این نوشتهها هنوز عرضه نشده است. امیدوارم به امر پژوهش کردن در این کشور بها داده شود تا بتوانیم با پژوهش و پژوهش کردن، بسیاری از نقاط کوری را که در جامعه وجود دارد و حاد است، برطرف کنیم. این کتاب پژوهشی، در شماره 12 تئاتر ایران در گذر زمان و در دو جلد به وسیله انتشارات افراز منتشر شده است.
باتوجه به فعالیت 12 ساله شما برای انتشار این کتاب، آیا جامعه امروز ما علاقهمند به مطالعه چنین آثاری است و آیا این گونه کتابها دیده میشوند؟
سرانه مطالعه در ایران غمانگیز و فاجعهآمیز است و این زنگ خطری برای همه ما است؛ چراکه نشان میدهد در همه این سالها با برنامههای غلطی که دنبال کردیم، نتواستیم شرایط مناسبی را برای مطالعه فراهم کنیم. یکی از مسائلی که تا به امروز به آن توجه نکردیم، بستر مناسب برای مطالعه است. برای مثال، کتابهایی را که با مطالعه آن بتوانیم متوجه هویت خود بشویم و آن اثر، نقشه راه آیندهمان باشد، نداریم و درضمن، به حمایت و معرفی کسانی که به شکل خودجوش و دغدغهمند در این عرصه به تولید محتوا میپردازند، هم نپرداختهایم و فقط روی این موضوع،آنهم به صورت شعاری متمرکز شدهایم که چرا کتاب نمیخوانیم، در صورتی که شرایط اولیه را هم در این خصوص، نه برای اهالی قلم و نه برای ناشران و نه برای مخاطب آماده نکردهایم. لذا تا بیش از این دیر نشده، این مهم بهعنوان یک سیاست استراتژیک ملی، هم در حوزه سیاستگذاری کلان فرهنگی و هم در حوزه برنامهریزی و هم در حوزه آموزش برای دغدغهمند کردن مردم به جهت این که کتاب بخوانند و مطالعه کتاب را در برنامه روزانه خود قرار دهند و از این کالای فرهنگی حمایت کنند و آن را جزیی از اقلام هزینه سبد کالایی گذران زندگی خود به حساب آورند، باید مورد توجه مسئولان و دستاندرکاران و نخبگان و دلسوزان این عرصه قرار گیرد تا در پیشگاه وجدان عمومی، به دلیل بیتوجهی و کمکاری و غفلتهای خود شرمنده نباشیم؛ چراکه باید بدانیم که لاجرم، چه بخواهیم و چه نخواهیم، در معرض قضاوت تاریخ قرار خواهیم گرفت.
نظر شما