او ادامه داد: «بسته به اینکه چقدر چشم ما بینایی دارد و عینکمان قوی است، طمع هم همانقدر رشد میکند. هرکس باید ببیند چه طمعی دارد. تمایز یک شاعر نسبت به شاعران دیگر، از نقطه صفر و این هدفها شروع میشود، از اولین انگیزهها برای حرکت. اینکه چه راهی میرویم، و آنها که بزرگ شدند، چطور بزرگ شدند.»
این شاعر با اشاره به اینکه مطالعۀ آثار بزرگان، یکی از چیزهایی است که خلاقیت را افزایش میدهد، افزود: «در تذکرههایی که از گذشته باقی است، نام هزاران شاعر درج شده که تنها بعضی از آنها ماندگار شدهاند، مولوی، نظامی، عطار و جامی بزرگاند. دریغ نیست که ما سراغ آنها نرویم و در شهری با این خیابانهای بزرگ و رجال، از کوچهها شروع کنیم؟» مودب اضافه کرد: «باید قلهها را بشناسیم؛ زبان و زیباییشناسی و معرفت را یاد بگیریم. اگر ما طمعها را به آرزوهای کوچک بچسبانیم، نتیجه نمیگیریم.» او اظهار کرد: «در این لحظه اگر شاعر بزرگی وارد اینجا شود، اضطرابی شما را فرامیگیرد؛ چرا که در مقابل آینه قرار میگیرید، این اضطراب، اضطراب مبارک و سالمی است، این بزرگان دست شما را میگیرند و نیاز را کم میکنند. باید بترسید و فکر کنید که شعر من از نظر محتوا چه چیزی برای ارائه دارد تا از حالا شروع کنیم.»
شاعر مجموعۀ «دستخون» مطالعۀ آثار کهن را ضروری دانست و گفت: «این موضوع که مطالعۀ آثار گذشته به زبان شعر ما ضرر میرساند موضوع بیموردی است. باید آثار گذشتگان را مطالعه کنیم تا زبان زیبای فارسی را یاد بگیریم. مگر ما قبل از آنکه خاقانی بخوانیم، چه زبانی داریم که میترسیم آسیب ببیند؟ باید خاقانی بخوانیم که خاقانی معاصر ماست. به قول قیصر: هرچه موثر است، معاصر است. طمعتان را تنظیم کنید و اهتمام و تلاشتان را بیشتر. اگر قلۀ شعر ما فلان شاعر معاصر است، پرواز ما به همان اندازه خواهد بود.»
او ادامه داد: «چیزی شوید که عوض نشود؛ ازلی-ابدی و غیرقابل تعویض. ما در همهمه، سکوت اطراف را نمیشنویم. باید حاضر باشید و به اطراف توجه کنید. مدرنیستها و سرمایهداران جدید متوجه اطرافشان بودند. استیو جابز میگوید: فرق من و شما این است که من متوجه هستم. غبار عادت نمیگذارد که چیزی ببینیم.»
علیمحمد مودب با اشاره به این سخن امام خمینی(ره) که حداقلِ نماز صحیح، نماز غریق است، عنوان کرد: «انسان در وقت غرق شدن، تماماً به خدا توجه میکند. غریقی که دارد خفه میشود میداند که خدا با اوست و او بندۀ خدا. این نوع توجه، به شاعر کمک میکند که شعر خوب و دور از شعاری بسراید.»
مودب در پایان به فرازی از دعای ابوحمزۀ ثمالی اشاره کرد و افزود: «اعوذ بک من الکسل؛ دست از دست کشیدن بکشید و همت کنید، چرا که تنبلی گناه است. به شدت اهل ذکر و دعا باشید و بدانید که دعا تکبر را از میان میبرد.»
پس از پایان نخستین کلاس اردوی دختران دورۀ هفتم، حسن صنوبری، شاعر و پژوهشگر، برای دقایقی از چگونگی آشناییاش با شعر مرتضی امیری اسفندقه و تورق قصاید این شاعر در دوران نوجوانی خود گفت و سپس از مرتضی امیری اسفندقه دعوت کرد تا با شاعران حاضر از تجربۀ شاعری خود سخن بگوید. صنوبری تفاوت بارز قصیدههای این شاعر با قصاید آن سالها را، زیبایی، نوآوری و تنوع موضوعی آنها دانست و شعرهای این شاعر را از نظر محتوا به انواع عاشقانه، حماسی، طبیعتگرا و ... تقسیم کرد و افزود: «من پس از خواندن این اشعار فهمیدم این شاعر به غیر از قصیده در قالبهای مهجور دیگری نظیر نیمایی نیز شعر میسراید؛ نیماییهایی که جان و جهانی شخصی دارد و با نیماییهای تکراری و مقلدانه متفاوت است.»
سپس مرتضی امیری اسفندقه ضمن ابراز خوشحالی از حضور در جمع شاعران دورۀ هفتم به عاطفۀ قوی و پویایی بانوان شاعر اشاره کرد و گفت: «عصمت کلمه و کلمۀ معصوم را شما بیشتر از مردان درک میکنید. دوره آفتابگردانها دورهای نورانی است و شاعران آفتابگردان به سمت نور شعر چرخیدهاند.»
او در پاسخ به اولین سوال دربارۀ تجربیات آموزشی آغاز دورۀ شاعری خود اظهار کرد: «در زمان ما اینگونه دورهها به این شدت و شور و شفافیت نبود. با این حال در هر دورۀ تاریخی شاعری آمده و یادآوری کرده است که شعر دورانساز است.»
این شاعر در بخش دیگری از سخنان خود از استادان پیشکسوت خود یاد کرد و یادآور شد: «در مشهد عزیز، استادانی چون احمد کمالپور، محمد قهرمان، ذبیحالله صاحبکار، غلامرضا قدسی، غلامرضا شکوهی و ... را داشتیم. اما کلاسهای شعر در آن دوره به شیفتگی و شفافی امروز نبود و این رونق بی هیچ تردیدی ثمرۀ انقلاب است. شاعرانی که در نشستهای آفتابگردانها با آنها آشنا هستم خودشان دل شاعر دارند و نیامدهاند به شما بخشنامه کنند که چه بگویید. بنابراین این کلاسها موهبت و نعمت و احترامی است که انقلاب برای شعر قائل بوده است.»
وی دربارۀ تجربۀ حضورش در جلسات ادبی توضیح داد: «من در آن سالها شنیده بودم در مشهد انجمنی به نام انجمن شعر فرخ وجود دارد و در آن مردان نفسسوخته و کارآزمودهای چون احمد کمالپور هستند. همچنین شاعری چون غلامرضا قدسی تاوان کلام خود را در زندانهای ستمشاهی داده بود. درِ خانه این استادان به روی مشتاقان شعر و ادب باز بود اما انتظار داشتند هر روز و هر نفس روی اشعار خود کار کنیم و در هر دیدار نمونه شعر به همراه بیاوریم و...» امیریاسفندقه ادامه داد: «به خاطر دارم که برای به کار بردن کلمۀ غیر فارسی یورش در شعر بحث میشد و استاد کمال یادآوری کردند که ما چقدر کلمه دیگر در روستاها و شهرها داریم و باید برای ورود کلمات به شعرمان گذرنامه بگیریم.»
او در بخش دیگری از سخنان خود ظلمستیزی را از جمله آرمانهای شعر پارسی از نخستین روزها دانست و افزود: «انقلابیهای واقعی - و نه قلابی- آناناند که اول در خود انقلاب کردهاند و اول ظلم را در خود خفه کردهاند. در همین نسل، قیصر امینپور و سلمان هراتی را داریم. ما نیز باید به این هوش و هیجان وفادار بمانیم.»
در بخش دیگری از این نشست از مرتضی امیری اسفندقه سوال شد: «آیا گمان میکنید اگر شاعران خوبی چون حسین منزوی و اخوان ثالث در این جلسه حضور داشتند دیدگاه شما را درباره پیوند میان ادبیات پارسی و انقلاب میپذیرفتند؟» امیری اسفندقه با استناد به بیتی از حسین منزوی (فریب حاشیۀ امن را نخواهم خورد/ اگرچه متن سفرنامه خط به خط خطر است) پاسخ داد: «هرگاه جامعه خواسته به خودشیفتگی و خودخواهی عادت کند شعر پارسی ضامن واژهها را کشیده است. من دربارۀ شعر سخن میگویم و با سیاست کاری ندارم. آرمان شعر پارسی انقلابی است. برخی افراد تلاش میکنند از شاعران امروز شخصیتهای سیاستزده به جمع معرفی کنند اما شعر خودش خودش را معرفی میکند. شعر پارسی هیچوقت چاپلوس نبوده است.»
صنوبری سپس درباره میزان اهمیتِ استعدادِ شعری در پیشرفت شاعران سوال کرد و امیری اسفندقه پاسخ داد: «البته شعر یک استعداد است اما ما نیامدهایم بزرگترین شاعر باشیم. زبان پارسی سخاوتمند است و به قول حافظ: "دلا در عاشقی ثابتقدم باش/ که در این ره نباشد کار بیاجر". در تئاتر و سینما به هنرمندان میگویند ستارۀ سینما اما ستارۀ شعر نداریم. چون شاعر نمیخواهد ستاره باشد. بلکه میخواهد ستارهها را ببیند. شاعر مترجم زبان هستی است. وقتی نمیخواهی چهره شوی واژهها پابهپایت میآیند.»
شاعر مجموعه قصیدۀ «سیاهمست سایۀ تاک» در پاسخ به آخرین سوال، از اولین تجربه شعر سرودن خود سخن گفت: «کلاس چهارم ابتدایی بودم. و بلد نبودم نقاشی بکشم. در زنگ نقاشی یک روز کنار نقاشیام مصراعهایی نوشتم و معلم کنار آن نقاشی به من نمره ۲۰ داد و نوشت هزاران آفرین فرزانه فرزند. از آن زمان فهمیدم اگر قرار است اتفاقی در زندگی من بیفتد از طریق کلمه میافتد و کلمه دست مرا گرفت.»
در پایان این نشست مرتضی امیری اسفندقه به امضای آثار خود و تقدیم آنها به شاعران جوان پرداخت.
***
همچنین سومین کلاس از اولین اردوی آموزشی بانوان دوره هفتم آفتابگردانها با حضور میلاد عرفانپور و با عنوان «شعر زنده، شعر ماندگار» صبح دوشنبه (۱۸ تیرماه) در مجتمع آدینۀ تهران برگزار شد.
میلاد عرفانپور در آغاز چند سوال درباره شعر، عوامل ماندگاری آن و چگونگی پیشبینی نفوذ شعر در مخاطب طرح کرد و با تاکید بر اینکه شعر موجودی زنده است به این سوال پاسخ داد که: «عامل ماندگاری شعر چیست؟» و گفت: «ما شعر را موجودی زنده میدانیم و مهمترین ویژگی موجود زنده تاثیرگذاری آن است. صرف نظر از کم یا زیاد بودن این تاثیرگذاری، شعر باید دارای این ویژگی باشد. زندهترین موجودات تاثیرگذارترین آنهاست.» او ادامه داد: «از دیگر ویژگیهای شعر که میتوان به آن اشاره کرد عبور از زمان و مکان است و مهمتر از همه آن است که شعر دارای روح باشد. خداوند به عنوان بالاترین خلاق هستی با دمیدن روح خود در کالبد ما بخشی از این خلاقیت را به ما انتقال داده است و انسان بهواسطۀ این روح خلاق است که شعر را خلق میکند. در واقع شعر بهعنوان یک موجود زنده حامل بخشی از روح شاعر است.» عرفانپور با بیان این موضوع که میزان زنده بودن شعر و جریان زندگی در آن، در اشعار تمام شاعران یکسان نیست گفت: «شعر دارای دو بعد روح و جسم است. جسم همان ساختار، زبان، مضمون و آرایههاست. موارد مربوط به فن شعر ظرف شعر است و مظروف شعر روح آن است که اهمیت بسیاری دارد. آنچه شعر را ماندگار میسازد روح شعر است.» وی بر اساس دو ویژگی روح و جسم شعر و درجه قوت و ضعف شعرها در این دو مورد، شعرهای شاعران را به چهار دستۀ اصلی تقسیم کرد و گفت: «نخستین حالت در این تقسیمبندی آن است که شعر، هم در روح و هم در کالبد به درجۀ متعالی رسیده باشد؛ یعنی شعری که از لحاظ ساختار، زبان و مضمون در درجهای بالاست و از لحاظ برخورداری از روح، در درجهای ممتاز قرار دارد. نمونۀ این اشعار را میتوان در آثار حافظ، مولانا، سعدی، صائب و بیدل دهلوی مشاهده کرد.»
عرفانپور افزود: «دومین حالت شعر کالبد و جسمی متعالی دارد اما از لحاظ روح در سطح نازلتری قرار دارد. این اشعار ماندگاری کمی دارند؛ مانند اشعار عرفی شیرازی که اشعاری مستحکم و با آرایههای بسیار است اما شاید حتی در حد غزلی ساده از خواجوی کرمانی ماندگار نبوده است.» سومین نمونه شعری که این شاعر به آن اشاره کرد شعری با کالبد و روح متعالی است. او در این رابطه گفت: «اشعاری که گاهی اوقات در مراسم دینی و مداحی به کار برده میشوند یا برخی از اشعار که توسط مجریان برنامههای تلویزیونی مورد استفاده قرا میگیرند در این گروه قرار دارند. اینها گاهی اوقات از لحاظ فنی و ساختار دارای ضعف هستند اما مخاطب را جذب میکنند و اتفاقا ماندگاری بالایی در ذهن مخاطب دارند. دلیل آن برخوردار بودن اشعار از روح متعالی است که ضعف جسمی را جبران میکند.»
این شاعر آخرین مورد در این تقسیمبندی را شعری عنوان کرد که در هر دو مورد ضعیف است و گفت: «در این نوع شعر، نقص کالبد و جسم کاملا مشخص و ملموس است اما نقص در روح شعر را نمیتوان به راحتی و در همان نگاه اول تشخیص داد.» او در ادامه با اشاره به آیاتی از قرآن کریم در سورۀ شعرا گفت: «خداوند میفرماید که شعرا کسانی هستند که گمراهان از آنها پیروی میکنند. آیا نمیبینید آنها در هر وادی سرگردانند؟ آنها چیزهایی میگویند که عمل نمیکنند. پس دو ویژگی برجسته که خداوند برای شاعران برشمرده است سرگردانی و عدم صدق است. هرچند ممکن است این آیات همۀ شاعران را در برنگیرد، اما شاعرانی که خارج از این محدوده هستند در اقلیتاند و آنها کسانی هستند که ایمان دارند، اهل ذکر و ظلمستیزند. چنین شاعرانی از مصادیق این آیه نیستند. شاعر مسلمان باید خود را با این معیارهای ذکرشده تطبیق دهد.» او در توضیح سرگردانی و عدم صدق اظهار کرد: «شاعری که از نظر فکری مستحکم نباشد و با وزش هر نسیمی موضع و دیدگاه خود را تغییر دهد شاعر سرگردان است. اگر ما در شعر همان چیزی را بگوییم که در درون ماست و با ما هماهنگ است و واقعیت و حقیقت را بگوییم در اینجا صدق را رعایت کردهایم.» این شاعر ادامه داد: «البته گاهی اوقات آنچه شاعر در شعرش به آن پرداخته با درون او هماهنگ است اما با واقعیت یا حقیقت همخوانی ندارد. در این مورد هم شاعر صداقت را به حد کمال آن رعایت نکرده است. ما برای کسب این ویژگی در شعرهایمان به مجاهده و تلاش نیازمندیم. تنها در این صورت است که ما میتوانیم بگوییم به رسالت خود بهعنوان یک شاعر عمل کردهایم.»
شاعر مجموعۀ «از آخر مجلس» در راستای لزوم رعایت صداقت در سرودن شعر گفت: «صدق و ادای امانت که در روایات به آن اشاره شده است برای شاعران بسیار کاربردی است. امام صادق علیهالسلام میفرمایند هیچ پیامبری مبعوث نشده است مگر با صدق و امانتداری. شاعری نیز به قول بزرگان، شأنی از نبوت دارد و باید این دو ویژگی در شاعران مورد توجه باشد. هر انسانی به واسطۀ عوامل مختلفی به تعالی می رسد.» او در پاسخ به این سوال که چگونه میزان نفوذ شعر را در مخاطب پیشبینی کنیم توضیح داد: «برای یافتن پاسخ این سوال باید توجه داشته باشیم که این شعر در خود ما چه تغییری ایجاد کرده است؟ اگر شعری شاعرش را متاثر کند میتواند در مخاطب نیز تاثیرگذار باشد.»
او در پایان با اشاره به این که از آسیبهایی که شعر ما را درگیر کرده است تقطیع محتوایی شعر و شاعر است، گفت: «دهۀ اول انقلاب اسلامی شاعرانی بودند که در واقع شاعر زندگی بودند. اما بعد از مدتی برخی شاعران با سرودن شعر در موضوع خاص و مورد توجه قرار گرفتن در آن حوزه، خود را همواره ملزم میدانستند که تنها در همان موضوع خاص شعر بگویند. اگرچه این مساله باعث میشود که شعر حالت تخصصی داشته باشد اما این شاعر شاعری مطلوب نیست، زیرا شاعر ابتدا انسانی با ابعاد متفاوت است و نباید تنها به یک موضوع بپردازد و سایر جنبههای زندگی را نادیده گرفته یا نسبت به آن منفعل برخورد کند. این عمل مصداقی از عدم صدق است. البته این ویژگی در شاعر نشاندهندۀ خوب یا بد بودن او نیست اما نمیتواند برای ما الگوی مناسبی باشد.»
سپس کلاس پنجم دختران آفتابگردان با عنوان «درآمدی بر شناخت سعدی» با حضور دکتر نفیسه لیاقیمطلق، استاد دانشگاه علامه طباطبایی، شروع شد. او در ابتدا غزلی از سعدی با مطلع «بگذار تا مقابل روی تو بگذریم/ دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم... » خواند و سپس با ذکر این پرسش از دختران آفتابگردان که «مشهورترین صفتی که ما سعدی را با آن میشناسیم چیست؟» به ویژگی سهل و ممتنع بودن شعرهای سعدی اشاره کرد و گفت: «سهل و ممتنع یا سهلِ ممتنع بودن یک شعر این است که هرگاه شاعری آن را بشنود فکر میکند که میتواند مثل آن شعری بسراید، اما در حقیقت سرودن آن برایش دشوار است.» وی با اشاره به تعاریفی که گذشتگان ادبیات، از جمله رشیدالدین وطواط (در حدائق السحر) و عنصرالمعالی کیکاووس (در قابوسنامه) داشتهاند تعاریفی از ویژگیهای سهل و ممتنع بودن یک شعر عنوان کرد و افزود: «شعر سهل و ممتنع به کلیت شعر اطلاق نمیشود، بلکه باید یک شاعر بکوشد که از کلمات عربی، لغات مهجور و بهکارگیری واژههای ثقیل در شعرش، خودداری کند.»
لیاقیمطلق راز سهل و ممتنع بودن شعر سعدی را از نگاه دکتر ضیاء موحد، گفتاری بودن شعر او عنوان کرد و گفت: «شعر گفتاری در حقیقت شعری است که تصویر ندارد. بهعبارتی، به شعری که تصاویرش از صور خیال تشکیل نشده باشد، شعر سهل و ممتنع میگویند. مثل این بیت از عرفی که بهنوعی شعر گفتاری است: هرگاه که چشم من و عرفی به هم افتاد/ در هم نگرستیم و گرستیم و گذشتیم.» او شاعری را در سرودن شعرهای سهل و ممتنع توانا دانست که به ظرافتهای زبان احاطه داشته باشد و در اینباره افزود: «موحد اعتقاد دارد که برای تقلید از شعر سعدی، باید به اندازۀ او بصیرت داشت. سعدی تقلیدناپذیرترین شاعر ایرانی است.»
این استاد دانشگاه، «تعادل» را لازمۀ شعر سهل و ممتنع خواند و اظهار کرد: «تعادل باید در کل اثر و در تکتک اجزای شعر از جمله تخیل، مضمون و موضوع شعر، زبان شعر و ... وجود داشته باشد. وقتی تعادل اتفاق میافتد که خود شاعر نیز به تعادل رسیده. دکتر حمیدیان نیز معتقد است که آنچه را به اعتدال ارسطویی مشهور است باید اعتدال سعدیوار دانست، چون ارسطو اعتدال را لازمۀ سعادت میداند و کسی مثل سعدی نیست که تعادل جزئی از وجودش شده باشد.»
لیاقیمطلق با بیان اینکه شعر حماسی به دلیل وجود ترکیبات آرکائیک، قابلیت سهل و ممتنع شدن را ندارد، سبک هندی را نیز به سبب وجود تخیل قوی در آن، دور از سهل و ممتنع بودن خواند، اما قالبهایی مثل قطعه و دوبیتی را در این زمینه مستعد دانست و سپس از شاعران جوان دربارۀ شعر نو سؤال کرد. عدهای از دختران آفتابگردان شعر نو را سهل و ممتنع برشمردند و عدهای نیز با این نظر مخالف بودند. این استاد دانشگاه در اینباره گفت: «شعر نو اصیلی که نیما و پیروانش رواج دادند این است که کلیت اثر در آن مورد توجه قرار میگیرد و از آنجایی که شعر نو نمیتواند بیتبیت و لَختلَخت مورد تجزیه قرار بگیرد، نمیتواند سهل و ممتنع باشد.» او ادامه داد: «در ادبیات گذشته، هرکدام از اجزا به صورت جزء یا کل معنای مستقلی داشتند. نیما آمد و ساختار شعر غربی را وارد شعر نو کرد و سهل و ممتنع بودن دربارۀ ادب غربی بررسی نشده است.»
او با اشاره به اینکه هیچ اندیشۀ فراخدامنی نباید در شعر سهل و ممتنع خام و عین صورت وجود داشته باشد، چنین اندیشهای را ملزم به عبور از فیلتر نگاه شاعرانه عنوان کرد. لیاقیمطلق، علاوه بر تعادل، اصل «تجربۀ مشترک یا اشتراک تجربه» و «حداقل طول یا حجم» را نیز از ملزومات شعر سهل و ممتنع برشمرد و افزود: «در تمثیلها، در لخت آخر، سهل و ممتنع بودن اتفاق میافتد. ویژگی خاص سعدی این است که علاوه بر لخت آخر، در سایر ابیات نیز این ویژگی دیده میشود. مثل شعر مشهورِ "شبی یاد دارم که چشمم نخفت ...". او ادامه داد: «تصویرگری سعدی خصیصهای تاملبرانگیز است. نباید احساس کنیم که تصویر به شعر تحمیل شده است. باید تعمدی به نظر برسد. شعر سعدی وقوع واقعه را بیان میکند و شعری بیسانسور است. از آنجایی که جنبۀ تجسمی سعدی قوی است، توانسته آن را خوب بیان کند: سرمست در آمد از درم دوست/ لبخندزنان چو غنچه در پوست... . هرچند که سعدی شعر بدون تصویر و درواقع شعر گفتار هم دارد. در ابیاتی که تصویر نداریم، باید عاطفه بسیار باشد یا وزن و موسیقی بهتر باشند و همچنین کراهت استعمال و تنافر حروف در آن دیده نشود.»
استاد دانشگاه علامه طباطبایی، در پایان زبان غزل سعدی را زبان انتقال معنی خواند و از شهریار، هوشنگ ابتهاج و حسین منزوی به عنوان شاعرانی که در شعر ایشان سهل و ممتنع بودن دیده میشود نام برد.
در آخرین کلاسِ روز دوم این اردو، ابراهیم اسماعیلیاراضی، شاعر و منتقد ادبی، درباره عناصر شعر با اعضای دوره به گفتوگو نشست. وی در ابتدای سخنان خود، از حضور در جمع شاعران جوان ابراز خرسندی کرد و گفت: «همیشه خاطرات خیلی خوبی از چاپ مجموعه شعر آفتابگردانها داشتهام. خوبی شهرستان ادب این است که بوی همۀ ایران را میدهد و در این نشستها با شاعرانی از سراسر اقلیمهای شعر پارسی مواجهیم.»
اسماعیلیاراضی سپس شاعران حاضر را به تفکر درباره واژه هنر دعوت کرد و پس از تبادل نظر با جمع، جانمایۀ اصلی کلمۀ هنر را در آفرینش دانست و توضیح داد: «آفرینش به دو گونه است. آفرینشی که توسط خدا صورت میگیرد، از عدم است؛ اما آفرینش انسان دقیقا بر اساس آنچه قبلا آفریده شده، صورت گرفته و انسان دوباره واقعیت را بازآفرینی میکند.»
او همچنین وجه تمایز و تفکیک انواع ادبی را در عناصری چون زبان، تخیل، اندیشه و موسیقی دانست و عناصر شعر را به دو بخش عناصر ساختی و عناصر ذاتی تقسیم کرد.
این منتقد ادبی زبان شعر را عنصری ساختی دانست و توضیح داد: «یکی از تعاریف مهمی که از سوی فرمالیستها درباره شعر وجود دارد این است که شعر اتفاقی است که در زبان میافتد. اشکالی که در این تعریف وجود دارد این است که فاصلۀ اثر با آفرینش بسیار زیاد میشود. چراکه آفرینش نمیتواند در پوستۀ زبان اتفاق بیفتد.»
او همچنین انواع فضاهای ذهنی در شعر را به فضای احساسی، عاطفی، واقعی و خیالی تقسیم کرد و افزود: «وقتی قرار است شعری در ما شکل بگیرد مهمترین چیزی که آن را ایجاد میکند انگیزۀ بیرونی است و این انگیزه سبب برانگیخته شدن حس و بیان احساسات میشود. فضای بعدی فضای خیال است. ما در آفرینش آنچه را از قبل وجود داشته به عاریت میگیریم و یک رفتار استعاری انجام میدهیم.»
این شاعر و کارشناس ادبی پس از خواندن شعر «آی آدمها»ی نیما برای حاضران، آن را به سبب فضای استعاریاش مورد تاکید قرار داد و افزود: «ما نمیتوانیم تخیل را در یک فضای مجرد رقم بزنیم. باید بتوانیم از فضای احساسی و واقعی وارد فضای خیالی شویم، اگرنه آفرینشی شکل نمیگیرد.»
اسماعیلیاراضی همچنین خیال را دارای دو نوع ذهنی و عینی برشمرد و گفت: «ما در فضای ذهنی با ایدههامان مواجهیم و وقتی آن را به اجرا برسانیم وارد عینیت میشویم. این آن خیال اصیلی است که از آن سخن گفتیم.»
او در بخش دیگری از سخنان خود بر لزوم تناسب میان اجزای متن تاکید کرد و گفت: «وقتی با یک واحد شعری مواجه میشوید اول این را در نظر داشته باشید که آیا خودبسنده است و به عنوان یک شبکۀ استعاری میتواند از خود دفاع کند یا نه. باید دید چقدر استعارهها در فضای خیالی و شبه خیالی توانستهاند با هم نسبت داشته باشند.»
وی همچنین درباره عنصر عاطفه در شعر توضیح داد: «شعر صرفا بیان احساس نیست بلکه احساس بخشی از عناصر شعر است و عاطفه وقتی میتواند در شعر قابل دفاع باشد که ناگهان از احساس وارد بیان نشویم و بیان احساسات عاری از هرگونه هنر زبانی نباشد.»
این منتقد ادبی دو پرتگاه اصلی اندیشه را شعاری شدن و نزدیک شدن به لحن بیانیهای دانست.
اسماعیلیاراضی در سخنان پایانی خود شاعران را به خواندن نظریات نیما یوشیج درباره هارمونی شعر دعوت کرد و در بیان تفاوت اساسی میان روایت شعر و داستان توضیح داد: «روایت در شعر مبتنی بر ناخودآگاه است و نمیتوان پیرامون آن پیشاندیشی داشت. درحالیکه در روایت داستانی پیرنگ و طرح اهمیت دارد.»
با تمام شدن کلاسهای روز دوشنبه، نوبت به نقد آثار شاعران جوان رسید. دو کارگاه نقد با حضور ابراهیم اسماعیلیاراضی، محمدحسین نجفی، عالیه مهرابی، سیدوحید سمنانی، میلاد عرفانپور و محمدرضا وحیدزاده برگزار شد.
بعد از اذان مغرب، مراسم شام شهادت امام صادق علیهالسلام در نمازخانۀ مجتمع آدینه برگزار شد و شامگاه دومین شب از اردوی دختران آفتابگردان، با گفتوگوی علیمحمد مودب با حاضران و پس از آن، برپایی شب شعری دوستانه گذشت.
اردوی دختران دورۀ هفتم آفتابگردان تا چهارشنبه، بیستم تیر، ادامه دارد.
نظر شما