جویس کارول اوتس در سال 2017 طی مطلبی در توییتر از ساکنین میسیسیپی انتقاد کرد و نوشت اگر ساکنین این منطقه آثار ویلیام فاکنر را میخواندند از خواندن آن توسط جامعه جلوگیری میکردند. وی در این مصاحبه از نوشتن، دنیای جدید، و علاقه شدیدش به فاکنر سخن میگوید.
«اوتس» تاکنون 5 بار به مرحله نهایی جایزه «پولیتزر» راه یافته است و از آثارش میتوان به «بلفور»، «سرزمین عجایب»، «دختر گورکن»، «خواهرم، عشقم»، «زامبی»، «بلوند»، و «آبشار» اشاره کرد. وی در مصاحبه زیر به سؤالهای مختلفی درباره نوشتن، کاهش میزان سواد و کتابخوانی، و علاقهاش به ویلیام فاکنر، نویسنده شهیر داستانهایِ «خشم و هیاهو» و «گور به گور» سخن میگوید.
شما جایزههای معتبر زیادی کسب کردهاید و 40 کتاب نوشتهاید. چه چیزی به شما انگیزه ادامه نوشتن میدهد؟ خب کار دشواری است.
قصهگویی جدابیتی بیپایان دارد. علاقه ما به روایت دیگران و رازهایی که انسان را احاطه میکند هیچگاه جذابیتش را از دست نمیدهد.
آیا دریافت این همه جایزه و موفقیت سبب نمیشود در هنگام نوشتن کتاب بعدیتان دچار استرس شوید؟
از این زوایه به جوایز نگاه نمیکنم. نوشتن مانند رویا دیدن است. دستاوردهایش کاملاً خصوصی است و به دنیای بیرون و عموم ربطی ندارد.
نوشتن برای بسیاری از خوانندگان مرموز و عجیب است و همیشه برایشان جالب است بدانند چگونه، کجا، و چه زمانی مینویسید؟ دوست دارید این موضوع را با مخاطبانتان به اشتراک بگذارید؟
امروزه بسیاری از آدمها دستی در نوشتن دارند و داستان و شعر مینویسند. نوشتن دیگر پدیدهای عجیب نیست. همه ما دوست داریم داستان بگوییم و بشنویم. فقط نویسندگان افرادی هستند که برای گفتن داستانشان زمانشان را میگذارند و شخصیتهایشان را پرورش میدهند.
شما معلم باتجربهای نیز هستید. توصیه شما به افراد در سنین مختلف که فکر میکنند داستانی برای گفتن دارند چیست؟
نوشتن در نتیجه کتاب خواندن شکل میگیرد. اول کتاب میخوانیم و سپس برای نوشتن الهام میگیریم.
مهمترین توصیهای که تاکنون از کسی درباره نوشتن شنیدهاید چه و از طرف چه کسی بود؟
مهمترین؟ نمیدانم.باید فکر کنم.....
فرمهای مختلف نشر، از روزنامه گرفته تا کتاب، در سالهای اخیر دچار تغییرات زیادی شده است. به همین دلیل بسیاری از نویسندگان خود آثارشان را منتشر میکنند. فکر میکنید در دهههای آتی چه تغییراتی در صنعت نشر به وجود خواهد آمد؟
دنیای نشر کتاب دچار تغییرات زیادی نشده است. شاید بهتر باشد این اتفاق رخ دهد. همسر من آثار صوتی میخواند اما من کتابهای سنتی را ترجیح میدهم. در حال حاضر ترکیبی از تکنولوژیهای جدید و قدیم داریم. ممکن است نشر کاغذی کاهش یابد اما تاکنون چنین اتفاقی رخ نداده است. علاوه بر این، در دنیای امروز پرفروشها بیشتر از دوران همینگوی مخاطب دارند. اگر هدف خواندن است انتشار کتاب در اینترنت توسط خود نویسندگان راه خوبی برای به دست آوردن مخاطب است و چنین اتفاقی در دهههای پیشین امکانپذیر نبود.
نویسنده موردعلاقه شما کیست؟ در واقع کدام نویسنده اهل میسیسیپی را دوست دارید؟
میسیسیپی جای خوبی برای نویسندگان است با اینکه تنها نویسنده معروف ساکن اینجا ویلیام فاکنر بود. نویسندگان دیگری چون ریچارد فورد، ادورا ولتی، و جسمین وارد نیز اینجا زندگی کردهاند. البته همیشه این اعتقاد وجود داشته است که همینگوی و فاکنر از لحاظ تأثیرگذاری، میزان موضوعات، و عمق دستاوردها مهمترین نویسندگان ایالات متحده هستند. در میان این دو فاکنر نویسنده بزرگی است زیرا دست از تجربه ادبی برنداشت و اصالت ادبی بیشتری داشت. با اینکه ارزش و احترام زیادی برای همینگوی قائل هستم اما این فاکنر است که جواب توجه مردم و رسانهها را داد.
سوالی درباره یکی از مطالبتان در توئیتر دارم. نوشته بودید: «خندهدار است! اگر ساکنین میسیسیپی اهل کتاب خواندن بودند کتابهای فاکنر ممنوع اعلام میشد.» اشاره شما به فهرست کتابخوانی مدارس در این منطق بود. متون داستانی متفاوتتر از آنچه نویسنده قصد دارد خلق میشود. کمی در این باره توضیح میدهید؟ و آیا گاهی از نوشتن متنی پشیمان میشوید؟
به نظرم این موضوع حقیقت دارد. بسیاری از افراد شروع به خواندن کتابی میکنند و پس از خواندن چند صفحه کتاب را کنار میگذارند و ادعا میکنند جذاب نیست. اگر به خواندن ادامه بدهند داستان را زشت و غیرمسیحی میدانند.
خوشبختانه بسیاری از مردم فاکنر را نمیخوانند یا نمیتوانند بخوانند. منظور فقط افراد حاضر در میسیسیپی نیست و منظور همه مردم است.
علاوه بر این بسیاری از مردم متون نثر قرن بیستم را نمیخوانند یا نمیتوانند بخوانند. آمار اخیر نشان میدهد بعضی از مردم سالی یک یا دو کتاب هم نمیخوانند. این افراد حتی داستانهای جوانپسند را نمیخوانند، چه برسد به اینکه ادبیات جدی را بخوانند. بعضیهای آخرین کتابی که خواندهاند در دوران مدرسه بوده است زیرا به عنوان تکلیف درسی مجبور بودند آن کتاب خاص را بخوانند.
من آن مطلب را نوشتم تا بگویم فاکنر به شدت علیه نژادپرستی حاکم در میان سفیدپوستان بود و اگر مردم این منطقه آثارش را میخواندند به دلیل همین موضوعات کتابهایش را ممنوع اعلام میکردند.
حقیقت تلخ این روزها این است که در شرایط ضدروشنفکر، ضد آموزشی، و ضد علمِ آمریکا و در زمانی که بودجه مدارس و حقوق معلمین کاهش یافته است فقط میسیسیپی نیست که ترجیح میدهد کتابهای سخت، تجربی، و ضدنژادپرستی نویسندگانی چون ویلیام فاکنر را نخواند.
شاید در گفتن حرفم کمی اغراق کرده باشم اما در دورهای که رئیسجمهور کنونی حکومت میکند و دیدگاه سنتی علیه نخبگان وجود دارد حرف من درست نیست؟ انتقاد فاکنر از نژادپرستی، دورویی، و مسخره بودن برتری سفیدپوستان سبب میشود در میان ساکنین میسیسیپی محبوب نباشد.
تا به حال به میسیسیپی رفتهاید؟
عجیب است که با وجود تمام علاقهام به ویلیام فاکنر و اِدورا ولتی تاکنون به میسیسیپی نرفتهام. به یاد دارم در دوره دبیرستان همه مکانهای شهری یوکناپاتافا-شهر خیالی داستانهای فاکنر در میسیسیپی-را حفظ کردهام. هیچوقت توسط هیچ کالج، دانشگاه، فستیوال ادبی، و کتابفروشی به میسیسیپی دعوت نشدم. احساس میکنم بیش از حد از میسیسیپی انتقاد کردم. حرف من کمی ناعادلانه بود زیرا نه فقط درباره میسیسیپی بلکه همه ایالتها صدق میکند.
نظرات