در گفت و گو با نامزد 30 ساله فهرست اولیه بوکر 2018؛
سوفی مکاینتاش: دنیل استیل جایگاه ویژهای در قلب من دارد
سوفی مکاینتاش ، نویسنده جوان انگلیسی در اولین تجربه خود به عنوان نویسندهیِ رمان در فهرست اولیه جایزه معتبر من بوکر قرار گرفته است. وی در این مطلب از آثاری سخن میگوید که در زندگیاش تأثیرگذار بودهاند.
از او درباره آثاری که میخواند، دوست دارد، هدیه میدهد و ..... سؤال کردیم. خواندن پاسخهای این نویسنده جوان انگلیسی خالی از لطف نیست:
کتابی که در حال حاضر میخوانم:
«چیزهایی برای شکستن و ساختن» نوشته میلن تن یکی از بهترین مجموعههای داستان کوتاهی است که تاکنون خواندهام.
کتابی که زندگیام را تغییر داد:
«آبی» نوشته مگی نلسون که مجموعه داستانی درباره رنگ آبی است.
کتابی که ای کاش من نوشته بودم:
«مارورن کالر» نوشته آلن وارنر، نویسنده اسکاتلندی. داستانی تکاندهنده که در آن زن داستان روزی از خواب بیدار میشود و میبیند عشق زندگیاش در آشپزخانه ُمرده است.
کتابی که بر نوشتههای من تأثیر گذاشت:
«اسباببازیفروشی جادویی» نوشته آنجلا کارتر. این کتاب را در نوجوانی خواندم و خوب به یاد دارم که از خواندنش دچار حیرت و شگفتی شدم.
کتابی که با آن خیلی خندیدید:
«سوز دل» نوشته نورا افرون هم خندهدار و هم غمانگیز است. داستان زندگی نورا افرون بسیار جذاب است. (این کتاب به فارسی ترجمه شده است.)
آخرین کتابی که موجب شد اشک بریزم:
«آب تازه» نوشته آکوائک اِمِزی ماه نوامبر سال جاری به بازار میآید اما از الان از همه تقاضا میکنم این کتاب را بخوانند. داستانی بسیار تأثیرگذار با موضوعی جدید!
کتابی که نتوانستم تا پایان بخوانم:
انجیل! یک بار تلاش کردم بخوانمش اما خیلی طولانی است.
کتابی که از نخواندنش شرمنده هستم:
هیچگاه «بلندیهای بادگیر» نوشته امیلی برونته را نخواندم با اینکه میدانم فضای گوتیک این داستان برای من جذاب خواهد بود.
لذت من در کتابخوانی:
در قلب من جایگاه خاصی برای «جواهرات» نوشته دنیل استیل وجود دارد. داستانی جذاب درباره دوکها و دوشسها، شوهران ضعیف، سفرهای پر از ولخرجی و اروپا! (این کتاب به فارسی ترجمه شده است.)
کتابی که به دیگران هدیه میدهم:
«همه غمهای کوچک من» نوشته میریام توئز به نظر انتخاب خوبی برای هدیه دادن نیست زیرا دخترک داستان در تلاش است از خودکشی خواهرش جلوگیری کند اما این کار را با مهربانی و انسانیتی مثالزدنی انجام میدهد و به نظر من بهترین کتاب درباره خواهران و ارزش زندگی است.
کتابی که خواندنش به من لذت میدهد:
در خانه پدری من نسخهای از «قصههای شاهپریان ولش» نوشته جنکین توماس بود. داستان زنانی که در کنار دریاچه زندگی میکردند و شهرشان زیر آب غرق شده بود. همیشه داستانهای این کتاب را میخواندم.
نظر شما