میرمیرانی با اشاره به تفکیک بخشهای کتاب و ارتباط آنها با هم به تشریح آنها پرداخت:
بخش اول از زبان یک زخمخوردهی عاطفیست. واگویههای شکست را میشنویم و تردیدهای مخصوص به خود که گویی به دنبال بهانهای برای تنشستن و دوبارهبرخاستن است. بخش دوم مربوط تحولات درونی شخصیت در موانست با حالوهوای مناسک محرم و عاشوراست.
و بخش سوم که به رستگاری شخصیت در حد و اندازههای خودش میپردازد و اینکه میخواهد زندگی دیگری آغاز میکند.
تیمورتاش از جنس روایت «به لهجهی سپیدار» گفت که با شنیدن آن میتوانیم تنهایی و فقدانهای شخصیت را دریافت کنیم. دیگر آنکه نوع شخصیتپردازی کار بهگونهایست که راه تخیل را بر شنونده میبندد و گویا این کار تعمدیست. میرمیرانی با تایید آن ادامه داد که همین قصد را داشته تا به مخاطب مجالی برای روایت شخصی خودش داده نشود. به همین جهت است که از زخمها میشنویم اما از چرایی زخمها نه.
تیمورتاش در ادامه، در باب زبان کار، به عیاران اشاره کرد و اینکه لاتها پس از افول قدرت عیاران، ادبیات خاص خودشان را شکل میدهند و از جامعه دور میافتند. بخش دیگر لوتیها و معرکهگیرها و مطربها بودند که تلفیق ادبیات عیاران و لوتیها به ادبیات ویژهای همچون ادبیات شخصیت «به لهجهی سپیدار» منجر میشود که دارای ریتم است.
میرمیرانی در بخش دیگری در باب پهلوانی که در این اثر میبینیم گفت که پهلوانان با توجه روایت اثر به دو دسته تقسیم میشوند: پهلوانان پیروزی و آنهایی که اعتبارشان را از شکستناپذیریشان میگیرند مانند رستم و پهلوانان غربی. و پهلوانان شکست که بیشتر شرقیاند و آنها اعتبارشان را از شکستهایشان میگیرند. مانند پوریای ولی و داشآکل و تختی. و شخصیت «به لهجهی سپیدار» در زمرهی پهلوانان شکست است و کتاب مرثیهای برای یک آدم شکستخورده.
تیمورتاش به زیرمتن کار اشاره کرد که برآمده از عاشوراست و ما باز با پهلوان شکست مواجهایم و بخشی از فرهنگ پهلوانی ما بهنوعی برگرفته از عاشوراست. در پایان مراسم علی میرمیرانی بخشهایی از کتاب را برای حاضران خواند.
نظر شما