کتاب «سرودههای عاشقانه» شامل برگزیدهایی از شعرهای شاعران برتر جایزه بنیاد ژاله اصفهانی است که هر ساله بین شاعران جوان فارسیزبان با محدودیت سنی زیر سی سال، برگزار میشود. این جایزه از سال 1386 بنیان گذاشته شده و این کتاب حاصل کار برگزیدههای هشت دوره آن پیش از سال 96 است. آرش نصرتاللهی شاعر یادداشتی بر این کتاب نوشته و در اختیار ایبنا قرار داده است.
در این کتاب با تنوع بالایی از شعر در قالبها و سبکهای مختلف روبهرو هستیم و از این رو، روشهای مختلفی را برای بررسی جهان شعری شاعران و تکنیکهای اجرایی شعرها به کار گرفتهام. در این بین اشعاری که مسایل بیشتری برای طرح دارند، مورد توجه قرار گرفته است. پیش از آن با توجه به تنوع یادشده، باید اشاره کنم که از دیدگاه زیباییشناسانه، انتخاب و درواقع دستیافتن به یک فرم مناسب در هر شعر، اهمیت فراوانی دارد و از این رو نیما میگوید: «فرم نتیجه بهترین یافتن است که شاعر بداند موضوع را با چه چیز برآورد کند.» درواقع مقوله کیفیت فرم باید مدنظر باشد و در انتخاب فرم برای مضمون مورد نظر است که نقش شاعر پررنگ میشود یعنی بخشی از کنش شاعر در ساخت شعر، در این بخش شکل میگیرد. روشن است که این بخش از کار شاعر که در «فرآیند انتخاب» شکل میگیرد، عملی آگاهانه را در بر میگیرد. شاید باید به نظر براهنی هم اشاره کنم که به طور مشخص، «فرم» را عامل ارتباط بندهای یک شعر و مانع از پراکندگی آن میداند. به زبان سادهتر، خمیرمایه شعر برای امکان انتقال، نیاز به ظرفی دارد که همان فرم است. اینها وجه زیباییشناسی فرم را شامل میشود و درواقع در هر صورت هر اجرایی، فرم دارد اما این کیفیت فرم است که میزان تأثیرگذاری کار را تحت تأثیر قرار میدهد. شعرهای آزاد کتاب، سطح متفاوتی نسبت به هم دارند و در مواردی با اجراهای قابل توجهی مواجه میشویم.
کتاب با شعری از محمدجواد شاهمرادی آغاز میشود که در شعر «بالاخره به او گفتم»، با حرکتهای شاعرانه قابل توجه روبهرو نشدم اما در شعر «دیگران» با فضاسازی مناسب تا حد زیادی توانسته جهان شعرش را بسازد و اجرای قابل قبولی از مضمون مرگ و آوارگی ارایه دهد. در صفحه 26 شعر «ماهیهای سرخ» از نیما فرقه این گونه آغاز میشود: «آغوشت را که باز میکنی/...» و در ادامه رودخانهها به ماهیانی برمیخورند که عاشق شده، به روی آب آمدهاند. این فضاسازی در انتهای شعر مصادره شده و با استفاده از ایجاد تناظر معنایی، استحاله لازم شکل میگیرد: «لبهای تو/ ماهیهای سرخ کوچکی بودند در سینهات/ که یک روز/ عاشق شدند.»
فرقه توانسته با استفاده از عنصر شکل، یک تصویرسازی مناسب روی شکل لب و ماهی (رفتار ماهی) داشته باشد و این منجر به اجرای مؤثر در این شعر شده است به خصوص که با استفاده از تکنیک تکرار در جایی که میخواهد مضمون زمان را منتقل کند، اجرای یادشده را مؤثرتر کرده است:«ما مرده میپنداریمشان [ماهیها]/ حال با هر سنگوارهای/ تاریخ چند سال به عقب برمیگردد/ چند سال به عقب برمیگردد/ چند سال به عقب برمیگردد/...»
دو شعر آزاد از سیدسعید احمدپور با استفاده ساختاری از فضاسازی تلفیقی و سیال ذهن، نشان میدهد که این شاعر روی استفاده از فضاهای وهم گونه و البته به کارگیری شیوه روایی دانای کل در سیال ذهن، کار کرده و تا حد زیادی به اجراهای قابل قبولی رسیده است: «از راه که میگفتی/ در سکون/ وزش یالهای اسبی بود/ که دشت را مختصر میکرد/ یالهای دشت را/ باران/ تا کنار پنجره اتاق میوزاند/ که موهایت را افشانده بود/...»
شعر با تقابل دو مفهوم راه و سکون، آغاز میشود و این امر، نیرومحرکه مناسبی برای راه افتادن شعر است. در ادامه، این وضعیت تقابلی جای خود را به وضعیت انتقالی میدهد یعنی انتقال عنصر تخصیصی «یال» از اسب به دشت و یا فعل «افشاندن» از مو به راه:
«راه میافشاندی/ با موهایی گریزان/ و تکههای دشت/ در کف اتاق کشف میشدند/...»
نکته دیگر، مهارت احمدپور در یافتن وجه شبه مناسب بین عناصر معنایی شعر است که علاوه بر دو مورد یاد شده، ترکیب «تکههای دشت» و البته کشف شدن در کف اتاق را باید مدنظر قرار داد: «از باران بود که راه میافتی/ و سطح/ رویش را/ از ساقهای تو میآموخت.»
آنچه درخصوص ساختارهای این شعر نوشتم، حاکی از مهارت احمدپور در ساختارسازی و حتا ساختارشکنی است و علاوه بر آن در اجراها و ساختن جهان هر شعر، موفق بوده است اما به نظر میرسد باید در میزان و نوع استفاده از حرف اضافه، صفت و فعل، حساسیت بیشتری داشته باشد تا شکلِ شعر، وضعیت بهتری پیدا کرده و درواقع از «شرحشدگی» شعر جلوگیری کند گرچه این امر نیز یک آسیب محدود و جزیی در دو شعر یادشده، به شمار میرود.
«شرحشدگی» در شعر یک عارضه پنهان و البته به لحاظ زیباییشناسی زبان شعری، مهم است و در جاهایی مرز زبانی شعر و نثر را مشخص میکند. این عارضه به شعر «بدون نام» آرمیتا افصحی نیز با وجود محتوا و حتا مسیر معنایی مناسب، آسیب زده است اما در شعر «روایتهای کافه»، افصحی عملکرد خوبی روی این شاخص داشته و با توجه بیشتر به چگونگی استفاده از عناصر زبانی و اجراها، توانسته جهانی مستقل و کارآمد را در این شعر بسازد. درواقع شاعر با فضاسازی موفق، به فرم و محتوای درهم تنیدهای دست یافته است. استفاده از تکرار مضمون «در کافه نشستن و چای نوشیدن یا سیگار کشیدن یا روزنامه خواندن» و هر بار، گرفتن یک کارکرد معنایی متناسب از آن، عنصر روایت را در وضعیت مناسبی قرار داده است. در این شعر، افصحی در یافتن مابهازای معنایی در وضعیت ترکیبی استعاری-تشبیهی، موفق عمل کرده است و به نوعی وضعیت دیالکتیکی در شعرش دست یافته است به گونهای که عناصر معنایی در مسیر متن در حال تغییر وضعیت و حتا ماهیت میشوند که یک کارکرد مهم و مناسب در ساختِ ساختار شعر به شمار میرود. مثل رابطه «رود»، «جادههای اقیانوس» و «شیارهایهای زخم» در این سطرها: «.../ رودها دیگر نه جادههای اقیانوس/ که تنها شیارهای زخمهایی کهنهاند/...» یا رابطه «سرگیجه»، «ماه» و «قرصهای مسکن» در «.../ سرگیجه دارد/ آنقدر که دیگر به یاد نمیآورد/ که ماه را به جای قرصهای مسکن/ بلعیده است/...»
نکته دیگر در این شعر، امکاناتی است که شاعر از ساخت تصویر به آن رسیده و در فضاسازی شعر به کار بسته است: «.../ و این دود که تا روی میز پایین آمده است/ تصویر لبهای تو را مخدوش کرده است/...»
شعرهای آزاد مجموعه تا حد زیادی به لحاظ زبانی در وضعیت سهل و ممتنع قرار گرفتهاند و این امر امکانات مناسبی برای ایجاد ارتباط مؤثر بین متن و کاربر متن برقرار کرده است البته بهطور کلی میتوان گفت امکان بهبود وضعیت شعرها در شاخص تلفیق فضاهای عینی و ذهنی (انتزاعی) وجود دارد و تاحدی نیاز است که روی بالا بردن امکانات تأویلپذیری و سفیدخوانی، کار شود.
دو غزل از امیرحسن نیکزاد در کتاب درج شده است که تنها در شعر «وحشت»، گذشته از نارساییهای محدود زبانی، تاحدی با جهان شعریِ مستقل مواجه شدم و تکرارها و فضاسازیهای قابل توجهی یافتم که کارکرد محوری این شعر به شمار میرود: «انگار سالهاست نخوابیده با کسی/ انگار سالهاست خالیست بسترم»
در مثنوی «شعری برای ایران»، فاطمه شمس توانسته در تناسب فرم و محتوا به خوبی عمل کند و مضمون دوری از وطن را با لحنسازی، ایجاد معنای اضطراب و محتوای تلفیقی، به طور مؤثری نشان دهد. منظور از محتوای تلفیقی، دوستداری وطن در ضمن شکایت از درد ناشی از خود وطن است. در این شعر، شاعر با وطن گفتوگو میکند و رابطهاش با وطن را به صورت چندوجهی ترسیم میکند و در طول شعر، وضعیت این رابطه تغییر میکند. در بخش انتهایی شعر آمده: «تو نه خراسانی، نه تهرانی، نه استانبول/ یک سرزمین مبهمی جامانده پشت پل» و «هی نخ به نخ در ریههایم زندگی کردی/ حالا فقط یا سرفهای یا توده دردی».
همانطور که دیده میشود، در این شعر قافیه در انتقال معنا مؤثر و این امر در ایجاد کارکرد برای قافیه مهم و مناسب است. این کارکرد قافیه در دو شعر از علیرضا بدیع هم به طرز مناسبی به کار گرفته شده است. بدیع بهخصوص در شعر «مرثیهای برای فرشتههای فراری سرزمینم»، در امر فرم، در بهکارگیری محور عمودی ارتباط نیز به خوبی عمل کرده است. عنصر روایت در این شعر به طرز مؤثری به کار گرفته شده و ساختار شعر را هم شکل داده است. این شعر با بیت «از روزهای بی در و پیکر دلش گرفت/ یک روز صبح پا شد و کفش فرار شد» آغاز میشود و در بیتهای بعدی، سرگذشت شخصیت شعر روایت میشود: «یک کفش تکه پاره و یک چند تکه ماه/ بر دستهای آب گلآلود میرود» و ادامه میدهد: «بعد از سه چار روز، تمام مجلهها/ بر روی جلد با خط قرمز نوشتهاند»
تصویرسازی، گفتوگو، فضاسازی و ایجاد تأویلپذیری با خوانشهای متفاوت، در این شعر بدیع، به خوبی جاافتاده است و شاعر با استفاده از عناصر زبانی متناسب با محتوای رنج شخصیت شعر و خشونتی که بر او رفته است، توانسته شعری منسجم و ساختارمند بنوسید. مسیر معنایی نیز در این شعر هوشمندانه طی شده و در انتها با بیتی به جای گفتن، نشان داده شده است که جامعه و جراید، توجه لازم به مسأله شخصیت شعر ندارند: «دیروز عصر بازی دربی پایتخت/ در باشگاه آزادی برگزار شد»
در چهارپارهای که در صفحه 40 از پونه نیکویی با عنوان «جاریتر از ونیز» آمده، گفتوگوی شاعر با باران اجرا شده و به نوعی تلاش شاعر برای ایجاد کارکردهای متفاوت از باران قابل تشخیص است به خصوص در بیت «این خاک زیر بار نخواهد رفت/ باران کارکشته پاییزی» که با برقراری ارتباط معنایی-زبانی مناسب بین بار و باران همراه شده است و البته نیاز بود در بیتهای بیشتری با این نوع اجرا مواجه میشدیم چرا که امروز این نوع شعر نیاز به استفاده از تکنیکها و اجراهای تازهتری دارد.
غزل «قلب میگوها» از پویا سره گرچه به لحاظ انسجام زبانی و اجراهای ساختارمند با مشکلاتی مواجه است اما در استفاده از قافیه به عنوان یک عنصر مؤثر و معناساز، موفق عمل کرده و توانسته است در جاهایی از این شعر، کارکرد آشنازدایانهای ایجاد کند: «باری، چه بنویسم ز درک نادرست از عشق/ تنها بدان این را که در اینسو و آنسوها» و ادامه میدهد: «اینها که میتازند، مشتی خیمه شببازند/ بازیچه دستانشان «من»ها، «تو»ها، «او»ها»/...»
سره در شعر «زلالترین» نیز اجراهای خوبی داشته و محور عمودی خیال را به خوبی طی کرده است: «کمی بمان که برای جدا شدن زود است/ که راه یخزده و آسمان مهالود است» و ادامه میدهد: «نه گوش کن به خبر! طبق آخرین اخبار:/ مسیر خانه تو تا سپیده مسدود است/...»
شعر «سال تحویل» ایمان صابر با فضاسازی مناسبی همراه بوده است و همان خصوصیات یادشده فرم عمودی و قافیه مؤثر، در آن به خوبی به کار گرفته شده و از شیوه روایتگری برای ساخت شعر استفاده شده است. همچنین در شعر «صبح به خیر» اگر از برخی ناهمگونیهای معنایی بگذریم، صابر توانسته علاوه بر اجرای موفق تکنیکهای یادشده، روی زبان بیشتر کار کند و تجربههای مناسبی را ارایه دهد: «یک شیشه خالی کنار تختخوابم/ میگوید از خوابی که آتش در سرش داشت» و «خوابی که با تو آغازش رقم خورد/ خوابی که یک کابوس بد در آخرش داشت» و «نبضی میان مغز من میکوبدم سخت/ یک دم نفس می... سرفه میگیرد گلو را» این گونه کارکردگرایی زبانی که با قطع شدن کلام (می...) به علت مفهوم «سرفه» تعریف میشود، قابل توجه است.
دو شعر از فهیمه نظری در مجموعه چاپ شده که در غزل «آن همه ما»، حرکتهایی در فرم و محتوا از سوی شاعر قابل ردیابی است: «زدی جامی به جام من که تقدیر این چنین میخواست/ که باشم تشنه جامت که باشی تشنه جانم» اما لازم است روی فضاسازی، کارکردهای تصویر، تلفیق عینیت و ذهنیت و البته کارکردهای زبانی شعرش بیشتر کارکند و مسأله اجرا در شعر را مدنظر قرار دهد. این امر در مورد دو شعری که از امید گندمی در این مجموعه خواندم نیز وارد است گرچه در غزل کوتاه «پس از مرگ»، گندمی توانسته فضاسازی مناسبی داشته باشد و در انتهای شعر با استفاده از لحنسازی و فرم پرسشی، به زبان شعرش جان ببخشد: «همیشه خواب شدن؟ یا دوباره پاشدن؟ این است/ عذاب آدم اگر حق انتخاب داشته باشد»
درنهایت این مجموعه دوزبانه، منجر به خروج کلمات فارسی از مرزها شده است و میتواند منجر به افزایش تجربه شعر فارسی در بدهوبستانهای ادبی با خارج از کشور شود. درواقع این یکی از کارسازترین فعالیتهای نهادهای ادبی مانند بنیاد ژاله است چرا که برگزاری جایزه ادبی به همراه انتشار آثار، میتواند بستری برای برداشتن مرزهای تفکر و اندیشه و همچنین تضارب آراء باشد. این امر در همافزایی ادبی جوامع و فرهنگها، نقشی بسزا دارد و امیدوارم که با توجه بیشتر به کیفیت و نحوه برگزاری از جانب شاعران و برگزارکنندگان، بتوان به کارکردهای بیشتری به سود شعر فارسی دست یافت چرا که همراهی هر کدام از ما در رویدادهای اینچنینی، میتواند دریچهای هر چند کوچک به روی ادبیات بگشاید.
این کتاب به همت بنیاد ژاله اصفهانی از سوی نشر شانی با قیمت7000تومان در سال 1396 منتشر شده است.
نظر شما